تراژدی یعنی چه؟ بررسی مفاهیم و عناصر کلیدی در آثار تراژیک

تراژدی یک ژانر قدرتمند است که در آن قهرمان با نیروهای بیرونی و درونی درگیر می‌شود. در این مقاله به بررسی تاریخچه، ویژگی‌ها و انواع تراژدی در ادبیات جهان می‌پردازیم.
تراژدی یعنی چه؟ بررسی مفاهیم و عناصر کلیدی در آثار تراژیک
محتوای این مقاله به بررسی مفاهیم، تاریخچه و ویژگی‌های تراژدی در ادبیات می‌پردازد. شما در این مقاله خواهید آموخت که تراژدی چیست و چه ویژگی‌هایی آن را از سایر ژانرهای نمایشی متمایز می‌کند. همچنین، با شناخت عناصر اصلی تراژدی از دیدگاه ارسطو، از جمله طرح، شخصیت، کاتارسیس و ویژگی‌های قهرمان تراژیک، به درک عمیق‌تری از این ژانر خواهید رسید.

تراژدی چیست؟

تراژدی، یکی از قدرتمندترین و عمیق‌ترین اشکال نمایشی در تاریخ ادبیات و هنر است که ریشه در یونان باستان دارد. این ژانر، تنها یک داستان غم‌انگیز نیست، بلکه روایتی است که در آن قهرمان با نیروهای عظیم‌تر از خود، اعم از خدایان، سرنوشت یا ضعف‌های درونی‌اش، درگیر می‌شود و با وجود تلاش‌های قهرمانانه، در نهایت شکست می‌خورد. این شکست، به جای ناامیدی مطلق، به درکی عمیق‌تر از خود و جهان منجر می‌شود. 

 

ویژگی‌های تراژدی

تراژدی دارای عناصر مشخصی است که آن را از سایر ژانرهای نمایشی متمایز می‌کند:

قهرمان تراژیک: قهرمان تراژدی فردی برجسته و والا است که اغلب از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است (مانند پادشاه یا سردار). او شخصیتی نیک‌سیرت دارد، اما گرفتار یک "خطای تراژیک" می‌شود. این خطا، که اغلب ناشی از یک غرور بی‌جا یا نقص شخصیتی است، زمینه سقوط او را فراهم می‌کند.

سقوط قهرمان: سقوط قهرمان در نتیجه خطای او و تحت تأثیر نیروهای خارج از کنترلش اتفاق می‌افتد. این سقوط نه تنها او را از جایگاهش پایین می‌کشد، بلکه اغلب به مرگ یا نابودی او منجر می‌شود.

کشف و شهود: لحظه‌ای که قهرمان به حقیقت وضعیت خود، خطایش و سرنوشتش پی می‌برد. این کشف، اغلب دیر و پس از وقوع فاجعه صورت می‌گیرد و درد و رنج او را عمیق‌تر می‌کند.

تطهیر یا کاتارسیس: یکی از مهم‌ترین مفاهیم در نظریه ارسطو درباره تراژدی است. کاتارسیس به احساسی از شفقت و ترس اشاره دارد که تماشاگران با دیدن سرنوشت قهرمان تجربه می‌کنند. این تجربه، در نهایت به تطهیر روحی و آرامشی درونی منجر می‌شود.

 

تاریخچه و انواع تراژدی

افسانه‌های تبای اثر سوفوکلس

 

تراژدی یونان باستان

ریشه‌های تراژدی به جشن‌های مذهبی در یونان باستان و پرستش "دیونیسوس"، خدای شراب و باروری، باز می‌گردد. در قرن پنجم پیش از میلاد، نویسندگانی چون "سوفوکل"، "آیسخولوس” و "اوریپید" این شکل نمایشی را به اوج خود رساندند. آثار آن‌ها، مانند "اودیپ شهریار" اثر سوفوکل که در کتاب افسانه‌های تبای با ترجمه‌ی شاهرخ مسکوب منتشر شده و "اورستیا"  اثر آیسخولوس، نمونه‌های بی‌بدیلی از تراژدی کلاسیک هستند که در آن‌ها سرنوشت و تقدیر نقش محوری ایفا می‌کنند.

 

تراژدی رومی

رومی‌ها از طریق نویسندگانی چون "سنکا"، تراژدی یونان را اقتباس کردند. آثار سنکا خشونت‌آمیزتر و خونین‌تر بودند و تأثیر زیادی بر نویسندگان دوره‌های بعدی مانند شکسپیر گذاشتند.

 

تراژدی رنسانس

هملت اثر ویلیام شکسپیر

 

در دوران رنسانس، به ویژه در انگلستان، تراژدی بار دیگر شکوفا شد. "ویلیام شکسپیر" با شاهکارهایی چون هملت، مکبث و شاه لیر، این ژانر را به سطحی جدید رساند. در تراژدی‌های شکسپیر، به جای تقدیر محض، ضعف‌های درونی و انتخاب‌های انسانی قهرمان نقش پررنگ‌تری در سقوط او ایفا می‌کنند.

 

تراژدی مدرن

در قرن‌های نوزدهم و بیستم، نویسندگانی چون "هنریک ایبسن"، "آرتور میلر" و "تنسی ویلیامز" مفهوم تراژدی را به زندگی انسان‌های عادی و طبقه متوسط تعمیم دادند. در تراژدی‌های مدرن، قهرمان لزوماً پادشاه نیست، بلکه فردی معمولی است که در برابر نیروهای اجتماعی، اقتصادی یا روانی قرار می‌گیرد. مرگ فروشنده اثر آرتور میلر، نمونه‌ای عالی از تراژدی مدرن است که در آن قهرمان با رویای واهی موفقیت آمریکایی درگیر می‌شود.

مرگ فروشنده اثر آرتور میلر

 

عناصر شش‌گانه تراژدی از دیدگاه ارسطو

ارسطو، فیلسوف یونان باستان، به طور خاص به هنر نمایشنامه تراژیک پرداخته و در پاسخ به پرسش "تراژدی یعنی چه"، شش عنصر اصلی را که برای یک تراژدی خوب حیاتی هستند، تشریح کرده است.

ارسطو در کتاب "فن شعر" (در ایران کتاب شاعری)، شش عنصر اصلی برای یک تراژدی را مشخص کرده است که عبارتند از: طرح (Plot)، شخصیت (Character)، بیان (Diction)، اندیشه (Thought)، جلوه بصری (Spectacle) و موسیقی (Song)

شاعری اثر ارسطو

 

طرح: برای ارسطو، مهم‌ترین عنصر یک نمایش، طرح آن است. او طرح را روح یک تراژدی می‌نامد. بخش عمده‌ای از کار ارسطو بر طرح متمرکز است، و از دیدگاه او یک طرح خوب باید علاوه بر کامل بودن، وحدت عمل، اندازه مناسب و پیچیدگی داشته باشد و وقایع آن نباید تصادفی باشند. 

 

شخصیت: دومین عنصر مهم از نظر ارسطو، شخصیت است. در یک تراژدی، ارسطو معتقد است که انسان‌ها بهتر از آنچه که هستند، به تصویر کشیده می‌شوند. او چهار ویژگی برای شخصیت برمی‌شمرد که شامل موارد زیر است: 

  • خوب بودن: به این معنا که دارای انگیزه اخلاقی قابل درکی باشند و اعمال و هدفشان خوب باشد.
  • شایستگی: به این معنی که فضایل را به نمایش بگذارند، که کمی اما به طور مهمی با خوب بودن متفاوت است و بیشتر به ویژگی‌های درونی فرد برمی‌گردد.
  • واقع‌گرایی: باید با تجربه زندگی واقعی مطابقت داشته باشند.
  • سازگاری: شخصیت‌ها باید سازگار باشند، اگرچه ممکن است به طور مداوم ناسازگار باشند. ارسطو معتقد بود که شخصیت‌های تک‌بعدی ممکن است در دوران اولیه تئاتر ترجیح داده شوند تا از ابهام و عدم انسجام جلوگیری شود.

 

بیان: همان شیوه صحبت کردن، یا توانایی صحبت کردن با کلمات به شیوه‌ای خاص است. ارسطو این عنصر را مهم می‌داند، اما آن را هنری جدا از شعر می‌شمارد، زیرا او عمدتاً بر نگارش نمایشنامه‌ها متمرکز است، نه بر اجرای آن‌ها.

 

اندیشه: سومین عنصر مهم در چارچوب تراژدی ارسطو، اندیشه است. این عنصر به طور کلی شامل "اثبات‌های اخلاقی یا منطقی که به نتیجه‌گیری در نمایش اشاره می‌کنند" است. این همان پیام اخلاقی یا ایده‌ای است که در نمایش وجود دارد. ارسطو بیان می‌کند که اندیشه و عناصر منطقی می‌توانند بخشی از نمایش باشند، اما باید تابع طرح و شخصیت باشند. این دیدگاه در تضاد مستقیم با ایده افلاطون بود که هدف تئاتر را صرفاً ترغیب می‌دانست.

 

جلوه بصری: از نظر ارسطو، جلوه بصری بیشتر به هنر مکانیک صحنه وابسته است تا هنرمند. با این حال، ارسطو به ویژه از جلوه بصری بیزار است و معتقد است که قدرت داستان باید از طرح و شخصیت‌ها سرچشمه بگیرد، نه از جلوه‌های ویژه. این دیدگاه امروزه نیز در میان منتقدان تئاتر رایج است.

 

موسیقی: ارسطو به موسیقی نیز توجه کمی دارد و آن را "اصلی‌ترین جایگاه در میان تزئینات" می‌داند و اطلاعات بیشتری درباره آن نمی‌دهد. از این کوضوع می‌توان دریافت که ارسطو بیشتر نگران نگارش تراژدی و زبان مورد استفاده در آن است، نه اجرای آن. 

 

قهرمان تراژیک و ویژگی‌های او

شاه لیر اثر ویلیام شکسپیر

 

ارسطو نخستین کسی بود که مفهوم قهرمان تراژیک را تعریف کرد و باور داشت که یک تراژدی خوب باید احساس ترس و شفقت را در مخاطب برانگیزد، زیرا این دو احساس برای تجربه کاتارسیس (تطهیر) اساسی هستند و نشان می‌دهند که تراژدی یعنی چه.

قهرمان تراژیک شخصیتی است که معمولاً نقش اصلی را ایفا می‌کند و ویژگی‌های والایی دارد، اما به دلیل یک نقص تراژیک، خطای در قضاوت، یا نیروهای بیرونی، دچار سقوط می‌شود. این سقوط لزوماً به معنای از دست دادن پول یا موقعیت نیست، بلکه به معنای مرگ یا رنجی عظیم است.

 

پنج ویژگی اصلی قهرمان تراژیک عبارتند از:

 

تبار اشرافی یا جایگاه بالا (Noble Birth or High Status): قهرمان اغلب از پیشینه‌ای ممتاز یا موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار است، مانند شاه یا سردار. این ویژگی‌ها باعث جذابیت و همذات‌پنداری مخاطب می‌شوند. به عنوان مثال، هملت، شاهزاده دانمارک، این شرط را برآورده می‌کند.

 

خطای تراژیک یا هامارتیا (Tragic Flaw or Hamartia): قهرمان دارای نقص شخصیتی مهم یا خطایی فاجعه‌بار است که منجر به سقوطش می‌شود. ارسطو این نقص را هامارتیا نامیده است. این نقص اغلب از ویژگی‌های قهرمانانه او نشأت می‌گیرد؛ برای مثال، یک تلاش عادلانه برای عدالت یا حقیقت که به نتیجه‌ای فاجعه‌بار می‌انجامد. شایع‌ترین نقص تراژیک، غرور بیش از حد یا هوبریس (hubris) است. مانند آن‌چه در نمایشنامه شاه لیر برای وی اتفاق می‌افتد. در شخصیت هملت، تعلل و وسواس فکری منجر به سقوط او می‌شود و در مکبث، جاه‌طلبی بی‌حد و حصر و تمایل به خشونت، نقص تراژیک اوست.

مکبث اثر ویلیام شکسپیر

 

بازگشت بخت یا پریپتیا (Reversal of Fortune or Peripeteia):  قهرمان تغییر ناگهانی در شرایط را تجربه می‌کند، غالباً از وضعیت خوب به بد. این اتفاق معمولاً تصادفی نیست، بلکه نتیجه مستقیم نقص یا خطای درونی اوست. هملت، که شاهزاده دانمارک بود، پس از قتل پدرش، جهانش زیر و رو می‌شود. مکبث نیز از اوج قدرت به استبداد و جنون سقوط می‌کند.

 

خودآگاهی یا آناگنوریسیس (Self-realization or Anagnorisis): قهرمان، نقص تراژیک و عواقب اعمال خود را درک می‌کند. این لحظه‌ی شناخت، که ارسطو آن را آناگنوریسیس می‌نامد، اغلب پس از وقوع فاجعه و زمانی که قهرمان به پایین‌ترین نقطه خود رسیده‌است، رخ می‌دهد و معمولاً برای جلوگیری از فاجعه دیر است.

 

تطهیر یا کاتارسیس (Catharsis): ارسطو معتقد بود که تراژدی با برانگیختن احساسات ترس و ترحم در تماشاگر، باعث کاتارسیس و پالایش روحی او می‌شود. وی این اصطلاح را ابداع کرد و باور داشت که توانایی مخاطب برای همذات‌پنداری با احساسات بازیگران، بخش جدایی‌ناپذیری از تجربه تئاتر است و از طریق آن مخاطب می‌تواند احساسات خود را در زندگی واقعی بهتر تنظیم کند. مخاطب برای هملت و مکبث، با مشاهده رنج‌هایشان، احساس شفقت و ترس را تجربه می‌کند.

 

تراژدی در ادبیات فارسی

اگرچه تراژدی به معنای کلاسیک یونانی آن در ادبیات ایران شکل نگرفت، اما عناصر تراژیک در بسیاری از آثار حماسی و نمایشی ایران به چشم می‌خورد و برای آن که بدانیم تراژدی چیست، مفید هستند. 

 

شاهنامه فردوسی: داستان‌های قهرمانانی چون"رستم و سهراب" یا "سیاوش" دارای ساختاری کاملاً تراژیک هستند. رستم، قهرمانی که ناخواسته پسر خود را می‌کشد، نمونه‌ای از یک قهرمان تراژیک است که گرفتار سرنوشتی محتوم می‌شود.

 

نمایش‌های آیینی و مذهبی: "تعزیه" به عنوان یکی از مهم‌ترین اشکال نمایش ایرانی، نمونه‌ای از درام‌های عاطفی و تراژیک است که بر اساس واقعه کربلا شکل گرفته است. در تعزیه، قهرمانان با آگاهی از سرنوشت محتوم خود، به مبارزه با ظلم می‌پردازند و در نهایت به شهادت می‌رسند.

 

نمایش‌های مدرن ایرانی: در دوران معاصر، نویسندگانی مانند "بهرام بیضایی" و "اکبر رادی" درام‌های تراژیکی خلق کرده‌اند که به وضعیت انسان ایرانی و مبارزات او در برابر سرنوشت، قدرت و سنت‌ها می‌پردازند.

 

شما می‌توانید این آثار ارزشمند را از بهترین فروشگاه اینترنتی کتاب، زی‌مون تهیه نمایید. 

 

جمع‌بندی

تراژدی بیش از یک ژانر ادبی، آینه‌ای است که عمیق‌ترین تضادهای وجودی انسان را به نمایش می‌گذارد. از قهرمانان اساطیری یونان که در برابر سرنوشت محتوم زانو می‌زنند تا شخصیت‌های معاصر که در نبرد با ضعف‌های درونی و فشارهای اجتماعی سقوط می‌کنند، تراژدی همواره در پی آن است که نشان دهد رنج و شکست می‌توانند به درکی عمیق‌تر از معنای زندگی، عدالت و انسانیت منجر شوند. این فرآیند تطهیرکننده که ارسطو آن را کاتارسیس می‌نامد، تجربه مشترک تماشاگر و قهرمان است. بنابراین، تراژدی نه تنها به ما می‌آموزد که چگونه با غم و اندوه روبرو شویم، بلکه با ایجاد حس همدردی و ترس، روح ما را پالایش کرده و ما را برای درک پیچیدگی‌های زندگی آماده می‌سازد.