چگونه شخصیتپردازی کنیم؟ از ایده تا خلق شخصیتهای باورپذیر
شخصیتپردازی (Characterization) فرایندی است که به شخصیتهای داستانی جان میبخشد و آنها را واقعی، باورپذیر و جذاب میکند تا خواننده بتواند با داستان و مفاهیم آن ارتباط عمیقتری برقرار کند. این فرآیند شامل توصیف ویژگیها، افکار، احساسات، انگیزهها و رفتارهای یک شخصیت است. نویسندگان برای دستیابی به این هدف، از تکنیکهای مختلفی استفاده میکنند که تحلیلگران ادبی نیز برای درک عمیقتر شخصیتها به آنها توجه میکنند. برای درک بهتر این مفاهیم، کتاب هنر داستاننویسی نوشتهی ابراهیم یونسی، میتواند بسیار مفید باشد.

شخصیتپردازی چیست؟
ممکن است بخواهید یک شخصیت داستانی را بسازید یا با تحلیل یک شخصیت در داستانی نوشته شده، به درک و شناخت بهتری از آن رسیده، نکات جدیدی بیاموزید یا یاد بگیرید که چگونه شخصیتپردازی کنیم. برای طراحی یا تحلیل یک شخصیت در انواع درام، موضوع را در قالب یک تکلیف یا پروژهی مستقل در نظر گرفته و فرآیند زیر را انجام دهید.
1- درک هدف تحلیل: "چه چیزی" یا "چگونه"
پیش از شروع هر نوع تحلیل شخصیتپردازی، اولین گام "رمزگشایی از موضوع" (decode the task) است. این یعنی باید با دقت به سؤال یا تکلیف دادهشده نگاه کنید تا بفهمید دقیقاً به دنبال چه چیزی هستید. آیا تمرکز بر "چه چیزی" (what) است یا "چگونه" (How)؟
- "چه چیزی؟"
این بخش به توصیف ویژگیهای شخصیت میپردازد؛ مثلاً "جان چگونه فردی است؟". این شامل ظاهر فیزیکی، ویژگیهای اخلاقی، روابط، پیشینه اجتماعی، روحیات کلی، و خلقوخوی فعلی شخصیت میشود. اگر سؤالی مانند "جان را توصیف کنید" یا "رابطه جان با سوزان را توصیف کنید" داشته باشید، تمرکز بیشتر بر "چه چیزی" است.
- "چگونه؟"
این بخش به تکنیکهایی میپردازد که نویسنده برای ایجاد این برداشت از شخصیت به کار برده است. مثلاً "نویسنده چگونه جان را به تصویر کشیده است؟". این میتواند شامل تحلیل زبان و تکنیکهای روایی باشد. در چنین مواردی، ممکن است تمرکز تقریباً 50/50 بین "چه چیزی" و "چگونه" باشد. اگر سؤال به "چگونه نویسنده از طریق زبان و تکنیکهای روایی شخصیت جان را ارائه میکند" اشاره کند، تمرکز بیشتر بر "چگونه" خواهد بود.
دانستن این نکته که موضوع کار شما بیشتر روی "چه چیزی" یا "چگونه" متمرکز است، قبل از شروع کار بسیار مهم است.
2- جمعآوری اطلاعات: روشهای شخصیتپردازی

برای شخصیتپردازی در داستان، باید اطلاعات مربوط به شخصیت را از متن جمعآوری کنید. این اطلاعات میتواند شامل موارد زیر باشد:
- ظاهر بیرونی: قد، رنگ مو، سبک لباس پوشیدن و حالت کلی شخصیت.
- رفتار و اعمال: کارهایی که شخصیت انجام میدهد.
- زبان و گفتار: کلماتی که شخصیت، سایر شخصیتها یا راوی استفاده میکنند.
- روابط: روابط شخصیت با دیگران.
- پیشینه اجتماعی: طبقه اجتماعی، وضعیت اقتصادی و فرهنگی شخصیت.
- ویژگیهای اخلاقی عمومی: خصوصیات ثابت شخصیت.
- حالت روحی کنونی: وضعیت احساسی شخصیت در یک موقعیت خاص.
نویسندگان برای ارائه این اطلاعات از دو روش اصلی استفاده میکنند:
شخصیتپردازی مستقیم و شخصیتپردازی غیرمستقیم. رای بررسی عمیقتر این روشها میتوانید از کتاب شخصیتپردازی در ادبیات داستانی اثر شیرین دخت دقیقیان استفاده کنید.
الف) شخصیتپردازی مستقیم (Direct Characterization)
در این روش، نویسنده به طور صریح و واضح ویژگیهای یک شخصیت را بیان میکند و جزئیاتی درباره ظاهر، شخصیت، احساسات یا انگیزههای او ارائه میدهد. این مانند آن است که نویسنده مستقیماً صفتهایی را به شخصیت نسبت دهد.
- توصیف فیزیکی: "قد بلند، موهای تیره"
- ویژگیهای شخصیتی: "او فردی مهربان بود" یا "تام آزاردهنده است"
- حالت عاطفی: "او غمگین بود" یا "شخصیت داستان معمولاً مضطرب بود"
- انگیزهها و پیشینه: راوی ممکن است مستقیماً اطلاعاتی درباره گذشته یا نیروهای محرکهی یک شخصیت ارائه دهد.
ب) شخصیتپردازی غیرمستقیم (Indirect Characterization)
این روش پیچیدهتر است و به پرسش شخصیتپردازی چیست، پاسخهای دقیقتری میدهد، زیرا اطلاعات به طور مستقیم به شما داده نمیشود و باید خودتان از طریق سرنخهای پنهان، جزئیات را استنباط کنید. این شیوه به شخصیت عمق و پیچیدگی بیشتری میبخشد. برای درک این نوع شخصیتپردازی در داستان، باید اعمال، زبان و دیگر جنبههای شخصیت را قضاوت و تفسیر کنید.
- گفتار و دیالوگ: شیوه صحبت کردن یک شخصیت، انتخاب کلمات، لحن و الگوی کلامی او میتواند پیشینه، تحصیلات، شخصیت و احساساتش را آشکار کند.
- اعمال و رفتار: انتخابها و رفتارهای یک شخصیت، بینش عمیقی نسبت به ارزشها، ترسها و خواستههای او ارائه میدهد.
- افکار درونی و تکگوییها: دسترسی به افکار درونی یک شخصیت، راهی مستقیم برای پی بردن به ترسها، خواستهها و انگیزههای اوست.
- تأثیر بر دیگران: واکنشها و نظرات سایر شخصیتها میتوانند بهطور غیرمستقیم ماهیت شخصیت اصلی را روشن کنند.
- ظاهر (اشارات ظریف): در حالی که شخصیتپردازی مستقیم میتواند ظاهر را صریحاً توصیف کند، اشارات ظریف به ظاهر نیز به شخصیتپردازی غیرمستقیم کمک میکند.
- زمینه (context): مثلاً، دیدن اشک در چشمان یک فرد میتواند نشانهی غم، شادی، یا حتی بریدن پیاز باشد! باید به بافت متن نگاه کنید تا منظور واقعی را بیابید. انداختن سر به پایین میتواند نشانهی شرم، خجالت، یا احساس گناه باشد که باز هم باید از طریق زمینه استنباط شود.
3- خلق شخصیتهای چندبعدی و پیچیده

برای این که بدانیم چگونه شخصیتپردازی کنیم، علاوه بر روشهای مستقیم و غیرمستقیم، باید عناصر زیر، که به شخصیت عمق میبخشند را نیز در نظر بگیریم. برای این منظور، کتاب خلق شخصیتهای ماندگار نوشته لیندا سیگر یک منبع غنی از تکنیکها و روشها است.
نقاط ضعف و آسیبپذیریها: شخصیتهای بینقص معمولاً خستهکننده هستند. دادن نقاط ضعف به شخصیتها آنها را قابل همذاتپنداری میکند و فرصتهایی برای رشد و ایجاد کشمکش فراهم میآورد.
کشمکشهای درونی و بیرونی: کشمکش، موتور محرک داستان است و شخصیتها را وادار به انتخابهایی میکند که ماهیت واقعیشان را آشکار میسازد. کشمکش بیرونی از نیروهای خارج از شخصیت نشأت میگیرد، در حالی که کشمکش درونی از ذهن خود شخصیت سرچشمه میگیرد و یک مبارزه درونی جذاب ایجاد میکند.
انگیزهها و اهداف: تعریف واضح اهداف و انگیزههای یک شخصیت (چه درونی و چه بیرونی) به او عمق میبخشد و به خواننده کمک میکند تا اعمال و واکنشهایش را درک کند.
قوس شخصیتی(Character Arc): قوس شخصیتی نشاندهنده تحول و تغییری است که یک شخصیت در طول داستان تجربه میکند. این تغییر میتواند مثبت (قوس صعودی)، منفی (قوس نزولی) یا تحولگرا باشد. حتی شخصیتهای ثابت نیز میتوانند در برخی ژانرها مؤثر باشند.
پیشینه و تاریخچه: یک پیشینه قوی، زمینهای برای انگیزهها، رفتارها و روابط شخصیت فراهم میکند و به او لایههای بیشتری میبخشد. برای خلق شخصیتهای چندبعدی، میتوانید از کهنالگوها بهره بگیرید؛ کتاب 45 کهن الگوی شخصیت نوشته ویکتوریا لین اشمیت میتواند راهنمای خوبی باشد.
4- ساختار و نگارش تحلیل شخصیتپردازی

پس از جمعآوری اطلاعات و درک انواع شخصیتپردازی، نوبت به نوشتن تحلیل میرسد. این بخش نیز مانند هر متن تحلیلی دیگری، ساختار مشخصی دارد. برای تحلیل شخصیت و داستان، کتاب داستان نوشتهی رابرت مککی منبعی معتبر و کلاسیک است.
الف) مقدمه یا گذار (Introduction / Transition)
اگر در حال نوشتن یک تحلیل شخصیت مستقل هستید، به یک جمله یا پاراگراف مقدماتی نیاز دارید.
اگر تحلیل شخصیت بخشی از یک امتحان یا متن بزرگتر (مثلاً بعد از یک خلاصه) است، یک جمله گذار (transition) برای شروع بخش شخصیتپردازی کافی است.
در مقدمه، باید برجستهترین ویژگیهای شخصیت (the “What”) را نام ببرید و میتوانید از صفتها یا اسمها استفاده کنید. مثلاً: "جان شخصیتی خجالتی و نامطمئن است..." یا "جان دچار کشمکش درونی است".
اگر تکلیف بر "چگونه" تمرکز دارد، باید به آن نیز اشاره کنید. مثلاً: "نویسنده برای به تصویر کشیدن جان به عنوان یک جوان نامطمئن، از هر دو روش شخصیتپردازی مستقیم و غیرمستقیم استفاده کرده است".
ب) بدنه اصلی (Main Part)
بدنه اصلی باید شامل چند پاراگراف (معمولاً ۳ تا ۵ پاراگراف در شرایط امتحانی) باشد. پاراگرافها را باید از اطلاعات کلیتر به سمت اطلاعات بسیار خاصتر و از ویژگیهای ظاهری به سمت جنبههای درونی شخصیت مرتب کنید.
هر پاراگراف باید شامل اطلاعات زیر باشد:
نام بردن از ویژگی شخصیتی: مثلاً "جان پرخاشگر است" یا "جان بامزه است".
ارجاع به متن: برای اثبات ادعای خود باید شواهد و نقل قول از متن بیاورید.
توضیح و تفسیر: باید توضیح دهید که چگونه از طریق اعمال یا گفتار شخصیت در متن به این نتیجه رسیدهاید. این بخش برای شخصیتپردازی غیرمستقیم بسیار حیاتی است.
مثال: وقتی جان با سارا ملاقات میکند، متوجه میشویم که او چقدر در اطراف دختران خجالتی و دستوپاچلفتی است. او هنگام صحبت با او لکنت زبان میگیرد (رجوع به خط ۸)، که نشان میدهد صحبت کردن با یک دختر چقدر برایش دشوار است. علاوه بر این، این واقعیت که او نمیتواند به چشمان سارا نگاه کند، نشان میدهد که او در صحبت با دختران یا به طور کلی در معاشرت تجربهای ندارد.

ج) نتیجهگیری (Conclusion)
نتیجهگیری باید نسبتاً کوتاه باشد و صرفاً تکرار مقدمه نباشد.
باید دوباره به تکلیف ارجاع دهد، اما یافتههای خود را در مورد شخصیت در یک سطح انتزاعیتر جمعبندی کند.
از اصطلاحات دقیق و یکسان استفاده نکنید، بلکه از کلماتی استفاده کنید که نشاندهنده در نظر گرفتن جنبههای مختلف است.
مثال: در نتیجه، نویسنده جان را به عنوان شخصیتی بسیار مضطرب به تصویر میکشد. او از توصیفات دقیق تعاملات جان با همکلاسیهایش برای به تصویر کشیدن غیرمستقیم او استفاده میکند.
۵- مشکلات رایج در شخصیتپردازی
هنگام تحلیل یا خلق شخصیتپردازی در داستان، برخی اشتباهات رایج وجود دارد که باید از آنها اجتناب کرد:
- عدم استفاده از صفات کافی: برخی افراد فقط میتوانند بگویند یک شخصیت "بد" یا "خوب" است، در حالی که برای شخصیتپردازی خوب، به صفات دقیق و متنوع مانند "حسود"، "پرخاشگر"، "برونگرا" و غیره نیاز دارید. تمرین و آمادهسازی واژگان صفات بسیار مهم است.
- فقط توصیف اعمال بدون تفسیر: این یک اشتباه بزرگ است. اگر فقط بگویید "جان به سمت دختر رفت، با او صحبت کرد، به پایین نگاه کرد و سپس دور شد"، اطلاعاتی درباره اینکه جان چگونه فردی است، ارائه نمیدهید. باید افعال را تفسیر کرده و از صفات یا اسمها برای توصیف شخصیت استفاده کنید.
- عدم ارائه شواهد از متن: یکی از بزرگترین اشتباهات، ندادن مدرک یا ارجاع از متن است. برای اینکه نشان دهید تفسیر شما صرفاً یک برداشت شخصی نیست، باید نقل قولها یا ارجاعاتی از متن ارائه دهید.
با در هم آمیختن این تکنیکها و مراحل، چه در مقام نویسنده و چه تحلیلگر، میتوانید شخصیتهایی خلق کنید یا درک و تحلیل کنید که واقعی، بهیادماندنی و مجذوبکننده باشند و تجربه داستانگویی را برای خواننده غنیتر سازند. شما میتوانید با خرید آنلاین کتاب از سایت زیمون، دانش و اطلاعات خود در بخشهای مختلف داستان و فیلمنامهنویسی را رشد و گسترش دهید.