خلق قهرمان و ضدقهرمان در داستانهای فانتزی نوجوانان

چه عواملی در خلق شخصیتهای جذاب و ماندگار به عنوان قهرمان و ضدقهرمان، در یک داستان فانتزی نوجوانان، مؤثر است؟ در این مقاله به معرفی و بررسی این عوامل میپردازیم و از آثار مشهور و موفق این ژانر نمونههایی را مثال میزنیم.
ویژگیهای «قهرمان» در داستانهای فانتزی نوجوانان
ارتباط عاطفی با مخاطب
قهرمان باید شخصیتی باشد که نوجوانان بتوانند با او همذاتپنداری کنند. این شخصیت باید ترسها، امیدها و آرزوهای انسانی داشتهباشد. به عنوان مثال:
هری پاتر در مجموعهی "هری پاتر" (Harry Potter) نوشتهی جی.کی. رولینگ، با احساس تنهایی و طردشدگی دست وپنجه نرم میکند. در کتاب اول این مجموعه آمدهاست: «او هرگز تصور نمیکرد که کسی در این دنیا منتظر او باشد. درتنهایی مطلق بزرگ شدهبود، و شاید به همین دلیل بود که کوچک ترین نشانه ای از محبت، او را عمیقاً تحت تأثیر قرار می داد».
پرسی جکسون در مجموعه "پرسی جکسون و خدایان یونان" (Percy Jackson's Greek Gods) نوشته ی ریک ریردان، با چالش های ناشی از ADHD و دیسلکسیا درگیر است. ریردان از قول پرسی مینویسد: «برای من همیشه کلمات مثل دشمن بودن. وقتی به صفحهیکتاب نگاه میکردم، کلمات فرار میکردند و انگار میخواستند مرا مسخره کنند».
رشد و بلوغ در طول داستان
یکی از جذابترین ویژگی های قهرمان این است که او در طول داستان تغییر کند و رشد یابد. این روند، نهتنها به داستان عمق میبخشد، بلکه پیامی الهامبخش به مخاطب میدهد.
در مجموعه "ارباب حلقهها" (The Lord of the Rings) نوشتهی جی. آر. تالکین، فرودو بگینز از یک هابیت ساده به قهرمانی شجاع تبدیل میشود. تالکین در کتاب سوم این مجموعه مینویسد: «من به اینجا نیامدم که قوی باشم یا پیروز شوم. اما این بار را به دوش میکشم، چون کسی باید این کار را انجام دهد».
کتنیس اوردین در "بازیهای گرسنگی" (Hunger Games) نوشتهی سوزان کالینز، از دختری که تنها برای زنده ماندن میجنگد، به رهبر شورشیان تبدیل می شود. کالینز مینویسد: «کتنیس میدانست که دیگر بازگشتی ندارد. او حالا نمادی بود که مردم به آن امید داشتند. نه به خاطر آنچه انجام دادهبود، بلکه به خاطر آنچه که نشان میداد».
نقص های انسانی
قهرمانان باید ضعفها و نقصهایی داشتهباشند که آنها را واقعیتر جلوه دهد. این ویژگیها، فرصت هایی برای رشد و یادگیری در اختیار شخصیت قرار میدهند.
فیتز در "سهگانه فارسیر" (The Farseer Trilogy) نوشتهی رابین هاب، شخصیتی آسیبپذیر است. هاب در یکی از صحنهها مینویسد: «من ابزاری در دستان سرنوشت بودم، و گاهی این سرنوشت بیرحم بود. اما در هر زخمی، درسی پیدا کردم. شاید همین زخمهایم بودند که مرا انسانی تر ساختند».
اين ويژگیها برای قهرمان را میتوان در بهترین کتاب ها برای نوجوانان، نيز مشاهده کرد.
آرک شخصیتی قهرمان
قهرمانان اغلب مسیری مشخص را طی میکنند که به آن «سفر قهرمان» گفتهمیشود. این مفهوم که توسط جوزف کمپبل در کتاب "قهرمان هزارچهره" (The Hero With a Thousand Faces) توضیح دادهشدهاست، شامل مراحل هفدهگانه و زیر مجموعهی سه مرحله کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» هستند.
تأثیر فرهنگی قهرمانان
قهرمانان در داستانهای فانتزی معمولاً بازتابدهندهی ارزشهای فرهنگی هستند:
هری پاتر نماینده ارزشهایی چون دوستی، فداکاری و مبارزه با بیعدالتی است.
کتنیس اوردین نمادی از مقاومت در برابر ظلم و اتحاد مردم در برابر یک سیستم سرکوبگر است.
ویژگیهای «ضدقهرمان» در داستانهای فانتزی نوجوانان
انگیزههای قوی
ضدقهرمان باید دلایلی قانعکننده برای اعمال خود داشتهباشد. درواقع او تمایلی برای گرایش به «شر بودن» ندارد و اعمال شرورانه را به دلیل انگیزههای مختلفی که دارد انجام میدهد.
ولدمورت در "هری پاتر"، از ترس عمیقش از مرگ انگیزه میگیرد. این ترس باعث می شود او هرکراکسها را خلق و روح خود را چندین بار تکهتکه کند. رولینگ مینویسد: «مرگ برای او چیزی جز شکست نهایی نبود، شکستی که حتی با تمام قدرتش نمی توانست از آن فرار کند».
دارک لینگ در "سهگانه گریشا" (Grishaverse Series) نوشتهی لی باردوگو، یکی از پیچیدهترین ضدقهرمانان داستانی است. اونهتنها دشمن آلینا استارکوف، قهرمان داستان، دختری یتیم با قدرت خارقالعاده در کنترل نور، است، بلکه به شکلی نمادین، بخشی از مبارزهی درونی او نیز میباشد. دارک لینگ از گذشتهای پر از درد و انزوا می آید و باور دارد که تنها او میتواند دنیا را اصلاح کند.
«بسیار خوب، مرا به شرور داستانت تبدیل کن. فکر می کنی سنگینی هر جانی که گرفتهام را احساس نمیکنم؟ فکر میکنی برایم اهمیتی ندارد؟... این دنیا را بازسازی خواهمکرد تا آن را نجات دهم، به هر قیمتی که باشد».
پیچیدگی شخصیتی
یک ضدقهرمان پیچیده میتواند هم ترسناک باشد و هم گاهی حس همدردی را برانگیزد.
مورگوت در "سیلماریلیون" (Silmarillion) نوشتهی جی. آر. آر. تالکین به عنوان نمادی از سقوط از خیر به شر شناختهمیشود. تالکین مینویسد: «او نمیخواست خالق باشد. میخواست خدای خالقان باشد. اما در این تلاش، همه چیز را از دست داد، حتی خودش را».
انگیزههای ضدقهرمان
برای خلق ضدقهرمانی باورپذیر، انگیزههای او باید ریشه در واقعیت داشته باشند. این انگیزهها ممکن است شامل موارد زیر باشند:
انتقام: مانند شخصیت مالفیسنت (Maleficent) در زیبای خفته.
ترس: مانند ولدمورت که بهشدت از مرگ هراس دارد.
آرمان گرایی افراطی: مانند دارک لینگ که باور دارد روشهای او تنها راه نجات دنیا است.
انواع روابط بین قهرمان و ضدقهرمان
رابطه قهرمان و ضدقهرمان در داستانهای فانتزی نوجوانان، معمولاً بهگونهای طراحی میشود که علاوه بر ارائه کشمکشهای جذاب، پیامهای اخلاقی و رشدی برای نوجوانان نیز به همراه داشته باشد. این رابطه اغلب در قالبهایی شکل میگیرد که نوجوانان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، مانند دوستی، رقابت، تضاد ارزشها، یا حتی درگیریهای درونی. در ادامه، انواع رایج رابطه قهرمان و ضدقهرمان در داستانهای فانتزی نوجوانان و مثالهایی از این نوع آثار بررسی میشود:
رقابت شخصی
در این نوع رابطه، قهرمان و ضدقهرمان بهطور مستقین بایکدیگر در رقابت هستند. معمولاً این رقابت در مدرسه، ماجراجویی یا محیط اجتماعی رخ میدهد. رقابت بخشی از دنیای نوجوانی است و این نوع رابطه را برای نوجوانان قابل فهم می کند.
- رابطهی هری پاتر و دراکو مالفوی در "هری پاتر"، نمونه ای از رقابت شخصی قهرمان و ضدقهرمان است. مالفوی اغلب تلاش میکند هری را تحقیر کند یا از او پیشی بگیرد. اما این رقغابت بهتدریج عمق بیشتری میگیرد و به تضاد ارزشها تبدیل میشود.
- در "پرسی جکسون و خدایان یونان"، در ابتدا لوک کستلان یک دوست و مربی پرسی است، اما بعدها به دلیل خیانت و انگیزههای شخصی به ضدقهرمان داستان تبدیل میشود.

رابطهی دوستی که به دشمنی تبدیل میشود
این نوع رابطه، پیچیدگی بیشتری دارد، زیرا قهرمان و ضدقهرمان، زمانی دوستان نزدیک بودهاند، اما اختلافات، خیانت یا مسیرهای مختلف زندگی، آنها را به دشمن تبدیل کردهاست.
- در "آرتمیس فاول و انتقام اُپال" (Artemis Fawl: The Opal Deception)، نوشتهی ا این کالفر، اُپال که در ابتدا یک متحد بود، به دلیل جاه طلبی و حساد تبدیل به ضدقهرمان میشود.
تضاد ایدئولوژی ها
وقتی قهرمان و ضدقهرمان، نماد دو دیدگاه یا ارزش کاملاً متفاوت هستد، خوانندهی نوجوان، در معرض مفاهیمی مانند مسئولیت پذیری، قدرت و عدالت قرار میگیرد و با آن ها دستوپنجه نرم میکند.
- در "بازیهای گرسنگی" ("عطش مبارزه") (The Hunger Games) کتنیس اوردین و رئیسجمهور اسنو ایدئولوژی های متفاوتی دارند. اسنو نماد سرکوب و قدرت مطلق و کتنیس مظهر آزادی و عدالت برای مردم است.
- جوناس، قهرمان دوازدهسالهی "بخشنده" (The Giver) اثر لوئیس لوری، در جستجوی کشف حقیقت، با شورای کنترلگر درگیر میشود.
رابطهی قهرمان و ضدقهرمان به عنوان همزاد یا آینهی یکدیگر
وقتی قهرمان و ضدقهرمان شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند و انتخاب ها و مسیرهای زندگی متفاوت، آنها را در مقابل هم قرار میدهد، به نوعی آینهی یکدیگر میشوند.
- مانند هری پاتر و ولدمورت که هر دو یتیم هستند و مورد پیشگویی واقع شدهاند، اما انتخاب هری، کمک به دیگران است و ولدمورت، قدرت را از هرچیزی بالاتر میداند.
- پرسی جکسون و کرونوس نیز هر دو قدرتهای عظیمی دارند، اما رویکردشان نسبت به استفاده از این قدرتها متفاوت است.
رابطهی استاد و شاگرد
گاهی قهرمان و ضدقهرمان پس از مدتی رابطهی استاد و شاگردی، در مقابل هم قرار میگیرند. این نوع رابطه اغلب بر رشد شخصیت و چالشهای اخلاقی تمرکز دارد.
- در "سهگانهمیراث" (Inheritance) اثر کریستوفر پائولینی، بروم درابتدای داستان، راهنما و مربی اراگون است و به او اصول اولیهی جادو، شمشیرزنی، و تاریخ اژدهاسواران را آموزش میدهد. این رابطه به اراگون کمک میکند تا نقش قهرمانانه خود را بپذیرید و در مسیر مبارزه با گالباتوریکس، ضدقهرمان اصلی، گام بردارد.
درصورتی که علاقمند به خرید رمان های فانتزی کودک و نوجوان هستید، به سایت زیمون مراجعه نمایید.