آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 11
دوست نداشتم 0

چه زود مهمانی تمام شد

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
94233
شابک:
9786007185131
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
شعر فارسی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
206
شماره چاپ:
3
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
247 گرم
قیمت محصول:
2,400,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره چه زود مهمانی تمام شد :

چه زود مهمانی تمام شد

اثر رسول یونان

کتاب «چه زود مهمانی تمام شد» مجموعه اشعار سپید رسول یونان است که نخستین‌بار سال ۱۳۹۳ منتشر شد. این کتاب گزیده‌ای از اشعار رسول یونان بین سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۲ است.

درباره‌ی شاعر:

رسول یونان شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی متولد سال ۱۳۴۸ شمسی است. او در دهکده‌‌ای کنار دریاچه ارومیه به دنیا آمده و هم‌اکنون ساکن تهران است. او تاکنون چندین و چند دفتر شعر، مجموعه‌داستان کوتاه و رمان به چاپ رسانده‌است. گزیده‌ای از دو دفتر شعر رسول یونان با عنوان «رودی که از تابلوهای نقاشی می‌گذشت» توسط واهه آرمن به زبان ارمنی ترجمه شده و در تهران به چاپ رسیده‌است.

همچنین تعدادی از آثار او توسط مریوان حلبچه‌ای به کردی سورانی ترجمه شده‌است و مجموعه ترانه‌های او با عنوان «یه روز یه عاشقی بود» توسط سعیده‌سادات سیدکابلی به فرانسه ترجمه شده و از سوی انتشارات کریستف شُمان در کشور فرانسه به چاپ رسیده‌است.

رسول یونان چه در جایگاه یک شاعر یا مترجم و چه در جایگاه یک رمان‌نویس دوست‌داشتنی‌ست. آنقدر نوع و زاویه‌ی نگاهش به جهان و روابط انسانی‌ خاص است که خواننده شک می‌کند مگر می‌شود جهان تا بدین حد شفاف و خالص بوده و او هنوز به این‌ خلوص و شفافیت پی نبرده باشد. روایت در داستان‌های او آنقدر سهل و ممتنع است که خواننده سطر از پی سطر احساس می‌کند بر قایقی بادی روی دریای آرام شناور است و نسیم ملایمی او را به پیش می‌برد. تجربه‌ی خواندن آثار او را از دست ندهید.

دو شعر از «چه‌زود مهمانی تمام شد»

زندگی….

زندگی قشنگ و زیباست
اما، ما بدشانسیم
باد درست جایی می‌وزد
که در آن پناه گرفته‌ایم
ما بدشانسیم
و کاری هم نمی‌شود کرد
به هر ضیافتی که رفتیم
قورباغه‌هایی که راه گم کرده بودند
سر از لیوان‌های ما درآوردند.

مهمانی:

هیچ آوازی نشنیدیم

کاش نوازنده زودتر می‌آمد

هیچ میوه‌ای نخوردیم

کاش میوه‌ها را زود تر می‌دیدیم

میزبان خمیازه کشید

چراغ‌ها و خنده‌ها را بلعید

دست از پا درازتر

به خودمان برمی‌گردیم که بمیریم

چه زود مهمانی تمام شد

ما تازه آمده بودیم!

برچسب‌ها: