آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 0
دوست نداشتم 0

آن سوی مه

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
7184
شابک:
9780245067839
موضوع:
داستان ایران
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
پالتویی
تعداد صفحه:
152
طول:
20
عرض:
12.5
ارتفاع:
0.8
وزن:
150 گرم
قیمت محصول:
330,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره آن سوی مه:
درباره کتاب:

کتاب با 8 داستان حال و هوای جنگ، تاثیر آن برزندگی افراد و موقعیت آن ها در روزهای جنگ و فضای روزهای پیروزی انقلاب را به تصویر کشیده است.

کتاب «آن سوی مه»، با 8 داستان درباره انقلاب و جنگ به قلم داریوش عابدی است که چاپ اول آن در سال 68 و چاپ دوم آن در سال 88 منتشر شده است.داستان های این مجموعه در فاصله سال های 62 تا 65 توسط داریوش عابدی نوشته شده اند. «آن سوی مه»، «بمباران»، «بابا بزرگ خوب من»، «خط»، « ورقه استخدامی» ، «جاش» ، «موش» و «اسیر»، عنوان داستان های این مجموعه است. حال و هوای جنگ، تاثیر آن بر زندگی افراد و موقعیت آن ها در روزهای جنگ، فضای مشترک بسیاری از این داستان هاست. «ورقه استخدامی»، تنها داستان مجموعه «آن سوی مه» است که فضای روزهای پیروزی انقلاب را به تصویر کشیده است. این کتاب در نخستین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس برگزیده شد. گزیده متن: پنج سال چشم بسته به کشتار و غارت روستائیان پرداخته و به بهانه مبارزه با انقلاب ، هر مخالفی را کشته و خانه اش را سوزانده بود ؛ تا اینکه در کمینی که چند ماه پیش پاسداران و پیش مرگان به آن ها زده بودند ، به خود آمد.تمامی دوستانش و آنهایی که پنج سال دوشادوش هم جنگیده بودند و پشتشان به پشت هم گرم بود ، در آن کمین ، کشته شده بودند. ناگهان احساس کرد که دیگر تکیه گاهی ندارد؛ هم ، دوستانش را از دست داده بود و هم مردم را . نمی خواست مانند آنها کشته شود. تازه میل زنده ماندن در او زنده شده بود ، ولی مگر چند سال دیگر می توانست در میان کوه ها زندگی کند!پیری هم داشت رمقش را می گرفت و او عصایی برایش نداشت.