جاده لس آنجلس
گریه کن، آرتورو. بگذار اشکهات جاری بشن، چون زندگی تو پر از کشمکشه، تا لحظهی آخر نبردی تلخه و جز خود تو، هیچکس خبر نداره، فقط و فقط خودت میدونی، جنگجویی زیبا که تنها میجنگه و مصمم؛ قهرمانی بزرگ که دنیا لنگهاش رو ندیده.
جادهی لسآنجلس دومین جلد از چهارگانهی باندینیِ جان فانته با ترجمهی محمدرضا شکاری است. فانته در این رمان باندینی نوجوان را به تصویر میکشد که روح سرکشش خود را بالاتر از دیگران میبیند و نمیتواند در شغل ثابتی باقی بماند، چرا که در آرزوی نویسندگی است. این رمان از این نظر خواننده را یاد هزارپیشهی چالرز بوکوفسکی میاندازد. منتقدان و مخاطبان دوآتشهی ادبیات جادهی لسآنجلس را رمان کلاسیک گمشدهای میدانند که مدتها از زمانهی خود جلوتر بوده و چنان طنز دست اول و تازهای دارد که گویی همین امروز نوشته شده است.
جادهی لسآنجلس درگیریهای آرتورو باندینی در آستانهی جوانی است؛ در خانهای با مادر و خواهری مذهبی. آرتورو مدام شغل عضو میکند و آواره میانِ جهانی ذهنی خود و آنچه دنیای بیرون بر او تحمیل میکند، در آستانهی فروپاشی قرار میگیرد؛ آرتورو اما آیندهای درخشان بهعنوان نویسنده برای خود ترسیم کرده. او به جاده میزند تا به لسآنجلس، شهر رویاهایش برود.
جان فانته این کتاب را در سال 1936 نوشت اما سالها پس از درگذشتش، در سال 1985 منتشر شد. جادهی لسآنجلس نخستین اثرِ فانته است و سالهای سال پس از مرگش، با همین کتاب به فهرست معتبر بهترین کتاباولیهای ادبیات آمریکا وارد شد. جادهی لسآنجلس را در فقر نوشت، زمانی که هنوز سنگینی شهرت را بر گردهی خویش احساس نمیکرد، وقتی هنوز گرفتارِ گذرِ زمان نشده بود و ذهنِ پویا و نابش، خط و خشِ برنداشته بود.
آرتورو باندینی همچو خالقِ خود بیپروا و البته کمالگراست. او نوجوانی است که شهوتِ کشف دنیا و کشفشدن توسط دنیا را دارد. اصل و نسب ایتالیایی دارد، مثل فانته. فقیر است، مثل نوجوانیهای فانته. سرش پُر از ایدهها و آرزوهای بزرگ است، مثل فانته. آرتوروی سرکش مدام شغل عوض میکند، خودش را نویسندهای بنام جا میزند، عاشق میشود، شورش میکند و با مادر و خواهر خشکهمقدسش درگیر است. زبان تندوتیزی دارد که بیمهار است. او با زنانِ توی مجلهها ارتبط عاشقانه برقرار میکند و در فضای امنِ تنهایی خویش، با هر کدام از آنها قصهها میسازد.
جهانِ ادبی جان فانته تکاندهنده، شفاف، تغزلی و صادق است. او در بیشتر سالهای عمر فیلمنامههایی برای هالیوود نوشت و تنها پس از مرگ بود که رمانها و رمانهای کوتاهش نورِ روشنِ پذیرش و ستایش به خود دیدند. جادهی لسآنجلس استعارهای است از جادههایی که انتخاب میکنیم، جادههایی که در آن قدم میگذاریم و قدمهایی که زندگیمان میشوند.
نوشتهشده در تحریریهی نشر افق