ابله
الیف باتومان نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی سال ۱۹۷۷ در نیویورکسیتی متولد شد. او در کالج هاروارد تحصیل کرد و دکتریاش را در رشتهی ادبیات تطبیقی دانشگاه استنفورد گرفت. زندگینگارهی جنزدگان و رمان ابله که فینالیست جایزهی پولیتزر سال ۲۰۱۸ شد از آثار اوست. باتومان مقالات و جستارهای زیادی نوشته، ازجمله جستاری دربارهی صنعت خانوادههای اجارهای در ژاپن که در نیویورکر منتشر شد. داستان ابله بر اساس تجربیات خود باتومان از تحصیلش در دانشگاه هاروارد در دههی ۹۰ میلادی و تدریس زبان انگلیسی در مجارستان در تابستان ۱۹۹۶ نوشته شده است.
نیلوفر امنزاده
مترجم
نیلوفر امنزاده سال ۱۳۷۰ در تهران به دنیا آمد. او در دانشگاه شهید بهشتی در رشتهی ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و بعد همین رشته را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد تهران ادامه داد. ترجمهی ادبی را در سال ۱۳۹۰ با انتشارات حوض نقره شروع کرد و سپس در انتشارات پرتقال به ترجمهی کتابهای کودک و نوجوان پرداخت. ترجمهی او از رمان کبوترهای وحشی اثر ایمی تیمبرلیک در سال ۹۶ نامزد بخش ترجمهی کتاب سال شد.
سلین دانشجویی اهل فکر و خجالتی است که در سال ۱۹۹۵ برای تحصیل در رشتهی زبانشناسی به دانشگاه هاروارد میآید. او دختر دو مهاجر ترک است و شوروشوق فراوانی به مطالعهی زبان و چیستی و چگونگیهای آن دارد و آمده تا از «رابطهی زبان و جهان» پرده بردارد.
در همان روزهای اول دانشگاه با هماتاقیاش که ازنظرش «خودبیمارپندار» است و اسوتلانا، یکی از همکلاسیهای خوشرو و گرم، آشنا میشود. پاییز با شرکت در کلاسها و سمینارهای مختلف و ارتباط صمیمانهای که بین سلین و دوستان جدیدش شکل گرفته بهتندی میگذرد. اما در اواخر پاییز ایمیلی از ایوان، همکلاسیاش در کلاس زبان روسی، به دستش میرسد که ارمغان حسی جدید است بی آنکه این حس نو را درک کند. نامهنگاری اینترنتی فرازونشیبی عاشقانه برای سلین فراهم میآورد. سلین وارد جهانی از گفتوگوها میشود که احساساتی غریب را در او زنده میکند، احساساتی که شاید در زندگی روزمرهی خود از تجربهی آنها عاجز باشد.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
- تعریف جدیدی از عشق در جهان مدرن، که در آن «ذهن» و «زبان» نقش مهمی ایفا میکنند.
- درونمایهی طنز گفتوگوها و ترسیم موقعیتهای غریب داستانی با استفاده از شخصیتهایی که بهاندازه و کافی پرداخت شدهاند.
- داستانی خوشساخت و پر از جزئیات دربارهی درگیریها و دغدغههای ملموس زندگی روزمره در دنیای معاصر.
- روایتی جدید از داستانی عاشقانه و متفاوت با داستانهای معمول.
مقالات وبلاگ
عاشقانهای از جنس زبان
درگیری عاشقانهی سلین درحقیقت درگیری دنیای واقعی و دنیایی از جنس کلمات است، دو دنیایی که عنصر مهمی بهنام زبان در آن نقشی مهمی بازی میکند. او به تعبیر روانکاوش از اینکه پنهان شود لذت میبرد، هم ایمیلها و هم بازیکردن در نقش شخصیتهای داستانی با ایوان برای او عشقی ایدئال را رقم میزند. سلین و ایوان موفق به ساخت رابطهای در ذهن خود شدهاند که سلین بهدنبال تحققبخشیدن آن در واقعیت است، اما ایوان با تأکید فراوان بر اینکه با فرد دیگری رابطه دارد، حاضر به این کار نیست.
در این میان ویژگی مهم دیگری در سلین میبینیم، او آدم سادهای در روابط اجتماعی است، بیگانهای است که با ورود به دانشگاه وارد فضایی غریب شده و بسیاری از وقایع برایش قابلدرک نیست. وقتی برای بار اول به اصرار ایوان به بار میرود دربارهی نوشیدنی الکلی چنین حسی دارد: «میدانستم الکل قرار است بخش مهمی از زندگی دانشجویی باشد و بعضیها واقعاً برایش اهمیت قائلاند، ولی نمیدانستم عملاً همهی آدمها اینجوریاند، بهجز بیمزهترین و بچهترین آدمها، بهعلاوهی مذهبیها. انگار بدون جلبتوجه آدمها هیچجوری نمیشد از زیر نوشیدن الکل دررفت.» (ص ۱۰۵) اخلاق بی شیلهپیلهی او شرایطش را در ارتباط برقرارکردن با ایوان سخت میکند.
شاید بهخاطر همین سادگی و معصومانهنگریستن سلین به جهان است که گفتوگوهای او با دوستانش طنزآمیز و خندهدار به نظر میرسند. در آغاز داستان و قبل از ورود به دانشگاه سلین حتی نمیداند ایمیل چیست، فقط میداند از آن چیزهایی است که بهًقول خودش میتواند داشته باشد. در روز اول دانشگاه وقتی کابل شبکه را میبیند کاملاً جدی از دختر پشت میز میپرسد:« با این چه کار کنیم؟ خودمون رو دار بزنیم؟»
سوای این سادهدلی، سلین بسیار اهل فکر و مطالعه است. عمدهی گفتوگوهایی که بین او و دوستانش اتفاق میافتد از علاقهی وافر او به زبان، سینما، ادبیات و حتی تاریخ و سیاست حکایت میکند. از صحبت دربارهی تفاوت افعال و پسوندهایشان در زبانهای مختلف، تا رد نظر استاد ادبیاتی که با کنار هم قراردادن دو صحنهی فیلم بونوئل که به هم ربطی نداشتند به این نتیجه رسیده بود که «تفسیر بهکلی بی فایده است».
تأملات سلین دربارهی خود زبان هم غریب است، بهگونهای که او را در ارتباط با انسانها دچار مشکل میکند. وقتی یکی از همکلاسیهایش بیرون دانشگاه او ا میبیند و حال او را میپرسد، پس از تأملی طولانی هیچ پاسخی نمیدهد و دوستش اسوتلانا که آنجاست به او میگوید: «میفهمم از رسم و قرارداد متنفری، ولی نباید بذاری به جایی برسه که حتی نتونی بگی «خوبم، مرسی» فقط چون جواب بکر و درخشانی نیست. نمیشه که توی همهی جنبههای زندگی غیرمتعارف باشی. مردم فکر بد میکنن.» (ص ۶۷)
در آخر چیزی که ابله ِیک رماننویس کمتر آشنا را به رمانی ماندگار تبدیل میکند، بهتصویرکشیدن نوعی از علاقه و دوستداشتن است که با ناتوانی از ابراز احساسات به القای حسی از درماندگی دامن میزند و مهر تأییدی بر نقش مهم زبان در ایجاد یک رابطهی عاطفی میگذارد. این حس، حسی است که در جایجای داستان به چشم میخورد و نویسنده بهخوبی توانسته با خلق لحظاتی در طی داستان آن را به خواننده منتقل کند.