هابیت یا آن جا و بازگشت دوباره
هابیت نام موجودی است در داستانهای تالکین. این استاد زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد برای خلق دنیای داستانیاش رنجهای بسیاری را بر خود هموار کرد و نتیجه استقبال بینظیر خوانندگان از آثار او بود چنانکه اکنون واژۀ «هابیت» جزو مدخلهای ضروری هر فرهنگ معتبر انگلیسی بهشمار میآید.
اما هابیت یعنی چه؟ هابیتها مردم کوچکی هستند، کوچکتر از دورفها و عاشق صلح و آرامش و زمینهای کشاورزی خوب هستند. از ماشین بدشان میآید، اما ابزار را ماهرانه بهکار میبرند. چالاکاند، اما دوست ندارند عجله کنند. چشم و گوششان تیز است. خیلی زود چاق میشوند. لباسهایی بهرنگ روشن میپوشند، اما خیلی کم کفش پا میکنند. خندیدن و خوردن (شش وعده در روز) و نوشیدن را دوست دارند. از مهمانی خوششان میآید و همینطور از دادن و گرفتن هدیه. در سرزمینی زندگی میکنند که به آن شایر میگویند.
«هابیت» داستان این موجودات دلچسب است: داستانی فینفسه کامل، اما پر از نشانههایی که خبر از اتفاقات شوم آینده میدهد. این کتاب روایت ماجراهای بیلبو بگینز، همان هابیت سفر کرده و سرگردان است که حلقۀ یگانۀ قدرت را پیدا کرد (بعضیها میگویند دزدید) و با خودش به شایر آورد. به این ترتیب کتاب آغازی است کاملاً ضروری برای داستان عظیم جنگ حلقهها که تالکین آن را در حماسۀ فانتزی سه جلدیاش یعنی «ارباب حلقهها» کامل میکند.