مسخ
داستان مسخ با یک جمله حیرتآور آغاز میشود: "یک روز صبح، وقتی گرگور سامسا از خواب ناآرامش بیدار شد، دید که در تختش به حشرهای بزرگ تبدیل شده است." گرگور سامسا، کارمند سادهای که سخت کار میکند تا خانوادهاش را از لحاظ مالی حمایت کند، در شرایط جدیدش با چالشهای عمیقی روبرو میشود. داستان استعارهای از انزوا، ازخودبیگانگی و فشارهای اجتماعی است که انسان مدرن تجربه میکند.
فرانتس کافکا (1883-1924) یکی از برجستهترین نویسندگان مدرن ادبیات جهان است. او در پراگ، در خانوادهای یهودی و آلمانیزبان به دنیا آمد. کافکا در طول زندگیاش با اضطرابهای شخصی، بیماری و احساس انزوای عمیق دستوپنجه نرم میکرد. او بیشتر عمرش را بهعنوان کارمند در یک شرکت بیمه گذراند و نوشتن برایش بیشتر یک فعالیت شبانه بود.
آثار کافکا مانند محاکمه، قصر و مسخ اغلب با مفاهیمی چون ازخودبیگانگی، بوروکراسی پیچیده و پوچی زندگی شناخته میشوند. او در زمان حیاتش چندان مشهور نبود و بسیاری از آثارش پس از مرگش و به لطف دوستش ماکس برود منتشر شدند. کافکا در ۴۱ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت.
ترجمه مسخ توسط صادق هدایت یکی از نخستین تلاشها برای معرفی کافکا به زبان فارسی است. هدایت که خود نویسندهای پیشرو و متفکر در داستان ایران بود، نگاهی عمیق و همدلانه به آثار کافکا داشت.