آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 8
دوست نداشتم 0

کلکسیونر چشم (تریلر روانشناختی)

امتیاز محصول:
(3 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
100279
شابک:
9789642995660
انتشارات:
موضوع:
داستان های آلمانی قرن 20
زبان:
فارسي
سال انتشار:
1393
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
424
شماره چاپ:
1
طول:
21
عرض:
14.5
ارتفاع:
1.5
وزن:
470 گرم
قیمت محصول:
250,000 ریال
موجود نیست
درباره کلکسیونر چشم (تریلر روانشناختی):

در بخشی از فصل نخست این کتاب که در انتهای این رمان روایت شده است، می خوانیم:


«دیگر دیر بود،  برای این سوال که چطور می توانم این واقعه مرگبار را در این لحظات تحت کنترل داشته باشم، آن هم درست وقتی که یک کوکتل از داورهای ضد افسردگی و آرام بخش بهم خورده بودم و نمی توانستم افکرارم را متمرکز  کنم.


آلینا تا به حال درباره استعدادش در پیشگویی به طور مفصل با کسی صحبت نکرده بود. در آن وضعیت درهم و بر هم شاید آن فرصت خوبی بود که او جزئیات منحصر به فرد رویاهاش و گذشته را به خاطر بیاورد. اولین رویاش مربوط به تصادف رانندگی با راننده مست بود. او گفت خودش را که روی آسفالت خیابان نشسته می بیند، اما چرا آلینا باید تنها دختری باشد که راننده مست او را زیر می گیرد؟


کور، ما آنقدر کور بودیم.


از خیابان گرونا تا رودر دورفربلیک با ماشین معمولاً چهل و پنج دقیقه طول می کشد. من آن را در عرض ده دقیقه طی کردم با وجود اینکه خیلی دیر شده بود.


گردنش را شکستم. شبیه شکستن تخم مرغ بود. او بلافاصله مرد.»

دیوار این محصول
آخرین گفتگو، نقد و متن‌های ماندگار را در اینجا دنبال کنید
پست جدید برای ثبت دیوار نوشته باید وارد سایت شوید.
quote کتاب بسیار خوبیه از اون کتابایی که تا آخر درگیری و آخرش از شدت شوکه شدن دوست داری از اول بخونیش حیف که همیشه این کتاب ناموجوده و انتشاراتش خیلی ضعیف عمل میکنه
quote به نظر من مترجم نتوانسته از عهده ترجمه بربیابد. ولی کتاب قشنگی است و به نظر من ارزش خواندن را دارد
quote #هزار کتاب تاریخ شروع: 94/05/30 داستان اینگونه آغاز میشود: " "لالایی کوچولو من، لالایی بابا رفته سفر زود برمی‌گرده." از هدفونی که توی گوش چپم بود فریاد زدند: "تمامش کن دیگر!" "کوچولو عزیزم زود لالا کن یه دنیا رویای شیرین در انتظاره." "همین حالا خواندن این شعر لعنتی را تمام کن!" از طریق میکروفون بی‌سیم خیلی کوچکی که دقایقی قبل توسط مسئول بی‌سیم گروه عملیات ویژه در پیراهنم کار گذاشته بودند و حالا از طریق آن با آن‌ها در ارتباط بودم، جواب دادم: "بله، بله، واضح است، من می‌دانم الان باید چی کار کنم." "اگر یک‌بار دیگر تو گوش من داد بزنید این گوشی لعنتی را بیرون می‌کشم. فهمیدید؟"
شما می‌توانید پرطرفدارترین‌های داستان جهان را خریداری کنید.