اگزیستانسیالیسم به زبان ساده: سفری به فلسفه هستی، آزادی و آفرینش خویشتن

با اگزیستانسیالیسم به زبان ساده، فلسفه‌ای را بشناسید که به ما می‌آموزد در جهانی پوچ، خود معنا و ارزش زندگی‌مان را خلق کنیم.
اگزیستانسیالیسم به زبان ساده: سفری به فلسفه هستی، آزادی و آفرینش خویشتن
این مقاله تو را با فلسفه اگزیستانسیالیسم به زبان ساده آشنا می‌کند؛ سفری از دل مفاهیم هستی، آزادی و مسئولیت تا درک معنای زندگی از نگاه متفکرانی چون سارتر، نیچه و کیرکگور. در پایان، می‌آموزی که هیچ معنای ازپیش‌تعیین‌شده‌ای وجود ندارد و این تویی که با آزادی و انتخاب‌های خود، ماهیت زندگی‌ات را می‌سازی.

1. اگزیستانسیالیسم چیست؟ تعریف، ریشه و دغدغه بنیادین

اگزیستانسیالیسم، واژه‌ای است که اغلب با مفاهیمی چون اضطراب، آزادی رادیکال و جستجوی معنا گره خورده است. متفکران این مکتب طی چند قرن اخیر، برخی از بزرگ‌ترین آثار فلسفی و ادبی تمدن غرب را خلق کرده‌اند، اما تعریف دقیق و محدود کردن آن به یک چارچوب مشخص، دشوار است. هدف ما در این مقاله، معرفی فلسفه اگزیستانسیالیسم به زبان ساده و مفاهیم بنیادین آن است، تا درک روشن‌تری از دغدغه‌هایی که متفکرانی چون سارتر، نیچه و کیرکگور را به هم پیوند می‌زند، حاصل شود.

 

1.1- فلسفه یا جنبش فکری: ردی بر نظام‌های مطلق

برای شروع، باید روشن کنیم که اگزیستانسیالیسم چیست؟ این مکتب نه یک نظام فلسفی منسجم با پاسخ‌های مطلق و قطعی است، و نه باید صرفاً به عنوان مجموعه‌ای از آموزه‌ها تلقی شود. در عوض، اگزیستانسیالیسم در بهترین حالت یک جنبش فلسفی طبقه‌بندی می‌شود. این جنبش از اروپای قرن نوزدهم آغاز شد و تا میانه قرن بیستم، به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم، به اوج شهرت خود رسید.

اگر بخواهیم بدانیم چه چیزی تمام این متفکران را به هم پیوند می‌دهد، پاسخ یک دغدغه مشترک است: مشکل زندگی به عنوان یک انسان یا همان چیزی که برخی آن را «وضعیت انسانی (The Human Condition)» نامیده‌اند. اگزیستانسیالیست‌ها سؤالاتی چون «چرا من اینجا هستم؟»، «انسان بودن به چه معناست؟» و «چگونه باید زندگی‌ام را ادامه دهم؟» را به جدی‌ترین شکل ممکن مطرح و در بهترین کتاب‌های فلسفی جهان معرفی می‌کنند. 

 

رد نظام‌های مطلق و فراگیر:

یکی از وجوه مشترک و مهم میان اگزیستانسیالیست‌ها، رد شدید نظام‌ها یا تئوری‌های فراگیر است. این نظام‌ها، خواه ریشه در فلسفه، مذهب یا علم داشته باشند، تلاش می‌کنند تا به پرسش‌های مربوط به معنا و هدف زندگی انسان پاسخی مطلق ارائه دهند. این نظام‌ها ادعا می‌کنند که پاسخ‌های قطعی و جاودانه‌ای دارند که بدون در نظر گرفتن اراده فرد، به همه انسان‌ها اعمال می‌شود. این اتکا به پاسخ‌های مطلق، در واقع به توسعه فرد به سوی یک انسان اصیل و آزاد آسیب می‌رساند، زیرا اگزیستانسیالیسم تأکید دارد آنچه ما نیاز داریم، نه یک دیدگاه الهی، بلکه یک دیدگاه کاملاً انسانی است.

 

1.2- «وجود بر ماهیت مقدم است»: انقلاب ژان پل سارتر

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر اثر ژان پل سارتر

 

این ایده که فرد می‌تواند آزادانه ارزش‌ها و معنای زندگی‌اش را انتخاب و خلق کند، ارتباط مستقیمی با مشهورترین تز اگزیستانسیالیسم دارد: برای انسان‌ها، وجود (Existence) بر ماهیت (Essence) مقدم است. این گزاره که توسط ژان پل سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر مطرح شد، معکوس کردن دیدگاه غالب فلسفی در طول تاریخ است.

ماهیت در مقابل وجود:

به طور سنتی، ماهیت انسان پیش از وجودش تعیین شده است. برای کسانی که به خدایی قادر مطلق که جهان را طراحی کرده است اعتقاد دارند، ماهیت انسان‌ها توسط خدا پیش از تولد فرد تعیین می‌شود. در نتیجه، برای این باورمندان، ماهیت بر وجود مقدم است. انسان‌ها مانند یک ساعت یا اتومبیل طراحی شده‌اند؛ یعنی پیش از ساخت (وجود)، کارکرد و تعریف (ماهیت) آن‌ها مشخص شده است.

مثال ساده: مقایسه انسان با شیء

هنگام ساخت یک شیء مانند چاقو یا صندلی، ابتدا تصویر، ویژگی‌ها و کارکردهای آن شیء (ماهیت) در ذهن سازنده شکل می‌گیرد و سپس آن شیء ساخته و به وجود می‌آید. اما سارتر که یک آتئیست بود، وضعیت انسان‌ها را دقیقاً برعکس می‌دید. او اظهار داشت که ما توسط هیچ موجود ماوراءالطبیعه‌ای با یک عملکرد از پیش تعیین شده طراحی نشده‌ایم. ما بدون یک ماهیت از پیش تعیین شده وارد این دنیا می‌شویم. ما صرفاً وجود داریم.

بنابراین، ما ابتدا وجود داریم و سپس از طریق اعمال روزمره و انتخاب‌های آزاد خود، به تدریج ماهیتی منحصر به فرد برای خود می‌سازیم.. ما باید ماهیت خود را از دل وجودمان بتراشیم، نه اینکه صرفاً ماهیت از پیش تعیین شده‌ای را در وجودمان زندگی کنیم. وجود انسان به یک قطعه زمین خالی شبیه است؛ نه یک خانه پیش‌ساخته. این فرد است که تصمیم می‌گیرد با آزادی خود، این زمین را تبدیل به یک باغ کند یا یک ویرانه.

 

2. ارکان سه‌گانه فلسفه اگزیستانسیالیسم

فلسفه اگزیستانیسیالیسم

 

فلسفه اگزیستانسیالیسم بر مبنای درک همین تقدم وجود بر ماهیت استوار است و مفاهیم بنیادین زیر را به‌عنوان نتیجه مستقیم آزادی انسان مطرح می‌کند:

 

2.1- آزادی رادیکال: محکومیت به انتخاب

آزادی یکی از مهم‌ترین اصول اگزیستانسیالیسم است. از دیدگاه اگزیستانسیالیست‌ها، زندگی انسان نه به صورت خودکار پیش می‌رود و نه دفترچه راهنمایی وجود دارد که انتخاب‌های درست را مشخص کند. انسان در هر موقعیتی که باشد، در نهایت مجبور به انتخاب است. سارتر این مفهوم را با عبارت مشهور «ما محکومیم به آزادی» بیان می‌کند؛ به این معنا که ما هیچ انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و مسئولیت آن انتخاب را بر دوش بکشیم.

این آزادی نه یک نیروی مولد خوشبختی، بلکه یک بار سنگین است. ما در جهانی بی‌معنا، بدون هیچ راهنمای مطلق، مجبوریم همواره دست به انتخاب بزنیم و این انتخاب‌ها نه تنها ماهیت خود ما، بلکه ارزش‌هایی که برای همه بشریت معتبر می‌دانیم را نیز شکل می‌دهند.

این مفهوم به خصوص برای جوانان و کسانی که در ابتدای مسیر زندگی هستند راهگشا و سرنوشت‌ساز بوده و آثار نویسندگان این فلسفه را به بهترین کتاب برای جوانان تبدیل نماید. 

 

2.2- دلهره و مسئولیت بار سنگین آزادی

مسئولیت نتیجه مستقیم آزادی وجودی است. وقتی انسان آزاد است که ماهیت خود را بسازد، مسئولیت کامل این ساختار را نیز بر عهده دارد. آگاهی از این مسئولیت عظیم، خود مولد یکی از مفاهیم کلیدی روانی در اگزیستانسیالیسم است: دلهره یا اضطراب.

دلهره نه یک ترس معمولی، بلکه حس اضطراب عمیقی است که ناشی از درک کامل آزادی و مسئولیت نامحدود فرد در قبال خود و بشریت است. این اضطراب در تقابل با آسایش پاسخ‌های از پیش تعیین‌شده نظام‌های مطلق قرار می‌گیرد.

پرتاب‌شدگی و سرگیجه آزادی:

مارتین هایدگر، مفهوم «پرتاب‌شدگی وجود» را مطرح کرد. این ایده بیان می‌کند که وجود فردی هر کس، به طور دل‌بخواهی و بی‌هدف به جهان پرتاب شده است. این پرتاب‌شدگی منجر به یک حس دوگانه و قدرتمند می‌شود: بیگانگی و آزادی.

کیرکگور این اضطراب ناشی از آزادی مطلق و رادیکال را «سرگیجه آزادی» نامید. او از تمثیل مردی استفاده می‌کند که در لبه یک صخره بلند ایستاده است. این مرد همزمان دو نوع ترس را تجربه می‌کند: اول، وحشت افتادن تصادفی از لبه؛ و دوم، حس عمیق‌تری از اضطراب (Angst) نسبت به آزادی کاملی که دارد تا هر لحظه خود را عمداً به پایین پرتاب کند. صرف وجود چنین آزادی‌ای، یک حس عظیم از دلهره را در درون ما برمی‌انگیزد.

 

2.3- اصالت و سوء نیت: زیستن واقعی

مفهوم اصالت (Authenticity) یا زیستن اصیل، به معنای تلاش برای زندگی مطابق با خود واقعی، فارغ از فریب یا پنهان شدن پشت جبرگرایی‌های اجتماعی یا متافیزیکی است.

در مقابل، سوء نیت یا بد ایمانی (Bad Faith) به فرار از آزادی یا پذیرش معنای تحمیلی از سوی اجتماع یا قدرت‌های متعالی اشاره دارد. در تفکر اگزیستانسیالیسم سکولار (مانند سارتر)، اگر فرد به خدا به‌عنوان منبع هدف و اخلاق متوسل شود تا از بار مسئولیت انتخاب‌هایش فرار کند، یا اگر صرفاً خود را تابع نقش‌های اجتماعی‌اش بداند، این عمل نوعی بد ایمانی تلقی می‌شود. اگزیستانسیالیست‌ها معتقدند انسان باید کنترل زندگی خود را به دست گیرد تا بر اساس معیارها و ارزش‌هایی که خود انتخاب می‌کند، زندگی کند.

 

3. مرز میان اگزیستانسیالیسم و پوچ‌گرایی (نیهیلیسم)

یکی از سوءتفاهم‌های رایج درباره فلسفه اگزیستانسیالیسم این است که اغلب مردم آن را با نیهیلیسم (پوچ‌گرایی) اشتباه می‌گیرند یا همه اگزیستانسیالیست‌ها را نیهیلیست می‌دانند.

نیهیلیسم در وسیع‌ترین معنا، دیدگاهی است که می‌گوید زندگی هیچ معنا یا هدفی ندارد. در حالی که یک اگزیستانسیالیست می‌تواند نیهیلیست باشد، اما این ویژگی لازمه اگزیستانسیالیسم نیست.

تفاوت کلیدی اینجاست:

  • نیهیلیست‌ها معتقدند هیچ معنای عینی و هیچ معنای ذهنی/شخصی برای زندگی وجود ندارد و هرگونه تلاش برای خلق آن بیهوده است.
  • اگزیستانسیالیست‌ها، ضمن رد هر گونه هدف عینی و پیشینی برای زندگی (در شاخه الحادی)، بر توانایی انسان‌ها برای خلق معنای شخصی یا ذهنی برای زندگی‌شان تأکید می‌کنند و آنان را در رشد فردی خود مسؤول و مخیر می‌دانند.

 

3.1- پوچی از نگاه آلبر کامو

اسطوره سیزیف اثر آلبر کامو

 

مفهوم پوچی که عمدتاً توسط آلبر کامو در کتاب اسطوره سیزیف تبیین شد، به تضاد میان تمایل ذاتی انسان برای یافتن معنا و سکوت بی‌تفاوت جهان اشاره دارد. کامو معتقد بود که این «پوچی» امری اجتناب‌ناپذیر است و انسان باید با آن روبه‌رو شود.

 

3.2- چگونگی غلبه بر پوچ‌گرایی

چنین گفت زرتشت اثر فردریش نیچه

 

نیچه، که نیهیلیسم را نوعی بیماری می‌دانست، و در کتاب چنین گفت زرتشت، ایده «شدن آنچه هستی» را مطرح کرد تا به افراد کمک کند بر این مصیبت غلبه کنند. غلبه بر نیهیلیسم از نظر او، نه با چنگ زدن به یک معنای عینی، بلکه از طریق توسعه معنا و هدف برای زندگی شخصی و زندگی بر اساس معیارها و ارزش‌هایی است که فرد در این فرآیند خلق کرده است. اگزیستانسیالیسم به زبان ساده یعنی: بله، جهان شاید بی‌تفاوت باشد، اما من آزادم که معنای خود را بسازم.

 

4. متفکران کلیدی و جریان‌های اگزیستانسیالیستی

آشنایی با متفکران اصلی این مکتب برای درک توسعه و تنوع اندیشه اگزیستانسیالیستی ضروری است.

 

4.1- پدران معنوی (قرن 19): کیرکگور و نیچه

ترس و لرز اثر سورن کیرکگور

 

  • سورن کیرکگور (Søren Kierkegaard): فیلسوف دانمارکی که اغلب به عنوان پدر بنیان‌گذار این جنبش شناخته می‌شود. او یک اگزیستانسیالیست خداپرست بود و دغدغه‌های اصلی او اضطراب، ایمان و فردیت بود. او در کتاب ترس و لرز تنش بین ایمان و شک را مورد بررسی قرار داد و ایمان اصیل را مستلزم یک «جهش ایمان» در مواجهه با عدم اطمینان وجودی می‌دانست.
  • فریدریش نیچه (Friedrich Nietzsche): متفکر آلمانی که بر خلق ارزش‌های شخصی و غلبه بر نیهیلیسم تأکید داشت و ایده «مرگ خدا» را مطرح کرد، که به معنای فروپاشی ارزش‌های سنتی و نیاز انسان به بازآفرینی ارزش‌ها بود.
  • فئودور داستایفسکی (Fyodor Dostoevsky): نویسنده روسی قرن نوزدهم که به عنوان یکی از غول‌های اصلی این مکتب، مسائل وجودی، آزادی و مسئولیت را در آثاری چون یادداشت‌های زیرزمینی بررسی کرد.

 

یادداشت‌های زیرزمینی اثر فئودور داستایفسکی

 

4.2- غول‌های قرن 20: سارتر، کامو و دوبووار

  • ژان پل سارتر (Jean-Paul Sartre): فیلسوف فرانسوی که شاید مشهورترین چهره اگزیستانسیالیسم باشد. او فلسفه را از محیط خشک دانشگاهی خارج کرد و به کافه‌ها و محیط‌های مردمی منتقل نمود. او این مکتب را با عبارت «وجود بر ماهیت مقدم است» تبیین کرد.
  • آلبر کامو (Albert Camus): فیلسوف و نویسنده فرانسوی که اغلب با موضوع پوچ‌گرایی در ارتباط است. او مفاهیم اگزیستانسیالیستی را دست‌مایه تولید آثار ادبی قرار داد.
  • سیمون دوبووار (Simone de Beauvoir): از متفکران اصلی قرن بیستم، که با کتاب جنس دوم،  بنیان‌گذار جریان فکری اگزیستانسیالیسم فمینیستی شد.
  • مارتین هایدگر (Martin Heidegger): گرچه هایدگر خود برچسب اگزیستانسیالیست بودن را رد می‌کرد، اما مفاهیمی چون «پرتاب‌شدگی» او تأثیر عمیقی بر این جنبش گذاشت.

 

جنس دوم اثر سیمون دوبووار

 

4.3- مرزبندی گرایش‌ها: دینی، الحادی و اسلامی

یکی از مهم‌ترین ابعاد برای درک تنوع اگزیستانسیالیسم، تمایز میان جریانات فکری آن است:

اگزیستانسیالیسم الحادی (سکولار)

این شاخه (مانند سارتر و کامو) ایده خدای متعالی را رد می‌کند و معتقد است وجود انسان عاری از معنای ذاتی است. آن‌ها اعتقاد به خدا را نوعی «بد ایمانی» تلقی می‌کنند و انسان باید معنا را خودش خلق کند.

اگزیستانسیالیسم دینی

این گرایش (مانند کیرکگور و یاسپرس) اعتقاد به خدا را حفظ می‌کند. آن‌ها ایمان اصیل را مستلزم یک «جهش ایمان» می‌دانند، یک تعهد عمیق شخصی به خدا در مواجهه با بلاتکلیفی و اضطراب وجودی. 

اگزیستانسیالیسم اسلامی (اقبال لاهوری)

این جریان ریشه در اندیشه و کلام اسلامی دارد و اصول معنوی اسلامی را با مضامین اگزیستانسیالیستی ادغام می‌کند. اقبال لاهوری بر ایده خودیابی و خودسازی تأکید می‌ورزد و افراد را تشویق می‌کند که به دنبال درک عمیق‌تری از هدف خود در چارچوب رابطه با خدا باشند. در این رویکرد، آزادی انتخاب و مسئولیت‌پذیری در چارچوب اخلاق و رهنمودهای اسلامی تعریف می‌شود.

 

برای درک بهتر تمایز میان این گرایش‌ها، جدول زیر ارائه می‌شود:

جنبه مقایسهالحادی (سارتر)دینی (کیرکگور)اسلامی (اقبال لاهوری)
نقش خدارد خدا یا نفی هدایت الهی؛ جهان بی‌تفاوت.وجود خدا؛ ایمان به عنوان تنها راه مواجهه با شک.اعتقاد به خدا؛ جستجوی معنا در چارچوب ایمان.
منبع معناخلق معنا توسط خود فرد و اعمال او (ارزش‌آفرینی).یافتن معنا از طریق رابطه عمیق شخصی با خدا.خودسازی (خودیابی) در مرزهای هویت و اخلاق اسلامی.
فشار روانیاضطراب و استیصال ناشی از آزادی محض.تنش میان ایمان و شک؛ ناامیدی وجودی.مسئولیت فردی و پاسخگویی در قبال تکلیف الهی.

 

4.4- اگزیستانسیالیسم فمینیستی: سیمون دوبووار و «اخلاق ابهام»

سیمون دوبووار، تأثیر مهمی در اگزیستانسیالیسم فمینیستی و نظریه فمینیستی دارد. تعریف هستی‌شناختی او از زن که در حکم بیانیه‌ای کلیدی مطرح شد، این است «زن زاده نمی‌شود؛ زن می‌شود». این جمله موضع اگزیستانسیالیستی را نشان می‌دهد که جنسیت یک ساختار اجتماعی است که بر اساس آزادی وجودی، توسط انتخاب‌ها و شرایط ساخته می‌شود.

اخلاق ابهام:

اخلاق ابهام اثر سیمون دوبوار

 

اندیشه اگزیستانسیالیستی دو بووار به دقیق‌ترین و روشن‌ترین شکل در کتاب اخلاق ابهام تبیین شده است. او با پذیرش انگاره‌های سارتر مبنی بر اینکه «انسان ماهیتی ندارد» و «آزادی انسان محض است»، به ابهام ذاتی زندگی اذعان می‌کند. او معتقد است که ما نباید منتظر راه‌حل‌های مطلق و پاسخ‌های جاودان باشیم، بلکه باید با ابهام وجودی مواجه شویم و زندگی کنیم. این فلسفه بر این تأکید دارد که ما با کارهایی که انجام می‌دهیم تعریف می‌شویم "زندگی من، کار من است".

 

5. کاربرد عملی: روانشناسی اگزیستانسیال و معنادرمانی

یکی از مهم‌ترین دلایلی که اگزیستانسیالیسم در زندگی مدرن همچنان مورد توجه است، کاربردهای عملی آن در حوزه روانشناسی و درمان است.

 

5.1- دلواپسی‌های غایی اروین یالوم (چهار چالش هستی)

روان‌درمانی اگزیستانسیال اثر اروین یالوم

 

روانشناسی اگزیستانسیال یک شاخه از روانشناسی است که بر تجربه انسانی و معنای زندگی تمرکز دارد. این رویکرد به بررسی مفاهیم عمیق‌تری مانند آزادی، مسئولیت، مرگ و اضطراب وجودی می‌پردازد.

یکی از مدل‌های پویای روان‌درمانی اگزیستانسیال، توسط اروین یالوم (مکتب آمریکایی) در کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال ارائه شده است که بر روی دلواپسی‌های غائی تمرکز دارد که ریشه در هستی انسان دارند.

این دلواپسی‌های غائی شامل چهار مفهوم اصلی است که هر فردی در زندگی خود با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند:

  1. مرگ: آگاهی از پایان حتمی وجود.
  2. تنهایی: انزوای وجودی و شکاف عمیق میان فرد و دیگران.
  3. پوچی: فقدان معنای پیش‌ساخته در جهان.
  4. آزادی: بار سنگین مسئولیت انتخاب‌های مطلق.

 

دلواپسی غائیتوضیح وجودی (چالش)هدف روان‌درمانی (پاسخ)
مرگآگاهی از پایان حتمی؛ هراس از مرگ.ترغیب به زندگی اصیل و ارزش‌آفرین در زمان محدود.
آزادیبار مسئولیت کامل انتخاب‌ها؛ تردید در انتخاب.تبدیل «تردید در انتخاب» به «تصمیم» و عمل (پذیرش بار مسئولیت).
تنهاییشکاف وجودی بین فرد و دیگران (انزوای درونی).ایجاد ارتباطات اصیل؛ پذیرش تنهایی به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر هستی.
پوچیفقدان معنای پیش‌ساخته در جهان.کمک به فرد برای یافتن و خلق نظام ارزشی یکتای خود.

 

5.2- معنادرمانی، ویکتور فرانکل

ویکتور فرانکل، یکی دیگر از متفکران مهم در این حوزه، در کتاب انسان در جستجوی معنا، معنادرمانی را مطرح کرد که بر اهمیت یافتن معنا و هدف در زندگی، حتی در سخت‌ترین شرایط، تأکید دارد. مدل فرانکل بر این باور استوار است که تلاش برای یافتن معنا یک نیروی محرک اولیه در وجود انسان است.

 

5.3- روان‌درمانی اگزیستانسیال برای چه کسانی مناسب است؟

این رویکرد برای کسانی مناسب است که با چالش‌های اساسی زندگی مانند تردید در انتخاب‌های مهم (تغییر شغل، ازدواج) روبرو هستند، یا زمانی که با سوگ‌های حل نشده، شکست‌های عاطفی یا سؤالات بنیادی از خود و جهان دست‌وپنجه نرم می‌کنند "چرا باید زندگی کنم؟".

روان‌درمانگران اگزیستانسیال معتقدند که اضطراب فراگیر، از دو عامل بنیادی نشئت می‌گیرد: 

الف) اطمینان‌نداشتن در خصوص ماهیت متغیر معنای زندگی 

ب) بلاتکلیفی در خصوص ماهیت وجود در جهان‌های فکری و فیزیکی

هدف این درمان، کمک به فرد برای یافتن معنا و هدف در زندگی از طریق بررسی عمیق‌تر ارزش‌ها و اولویت‌های شخصی است. در نهایت، انواع اختلالات روان‌شناختی (مانند اضطراب و افسردگی) تنها زمانی به‌صورت کامل رفع می‌شوند که فرد معنای زندگی خود را دوباره پیدا کرده و با نحوه زیستن خود آشتی برقرار کرده باشد.

 

6. انتقادات وارد بر اگزیستانسیالیسم و دفاعیه

محتوای کامل درباره فلسفه اگزیستانسیالیسم باید به نقدها و پاسخ‌های آن نیز بپردازد تا تصویری متعادل ارائه دهد.

 

6.1- نقد بنیادین: اتهام فردگرایی مفرط

بنیادین‌ترین نقدی که بر اگزیستانسیالیسم وارد می‌شود، تأکید مفرط آن بر فردگرایی است. منتقدین استدلال می‌کنند که اگزیستانسیالیسم با مطلق کردن فردیت، از سوی دیگر به افراط افتاده است و عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را به حاشیه رانده است. این امر متهم به بروز نوعی واقعیت‌گریزی در میان برخی متفکران اگزیستانسیالیست شده است.

 

6.2- دفاعیه: اصالت‌بخشی و آری گفتن به زندگی

مدافعان اگزیستانسیالیسم معتقدند که این مکتب در اعتراض به اندیشه‌هایی شکل گرفت که فردیت انسان را به حاشیه رانده بودند. پاسخ این است که اگزیستانسیالیسم اگرچه فرد را محور قرار می‌دهد، اما تلاش دارد تا با عدم انکار جایگاه اجتماعی فرد، وجود او را به سوی اصیل بودن سوق دهد و به همین دلیل برخی از کتاب درباره تنهایی را می‌توان در گروه کتاب‌هایی با فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم قرار داد.

اگزیستانسیالیسم انسان را «محکوم به آزادی» می‌داند و بر همین اساس، او را به عنوان سازنده خویش و مسئول زندگی و تصمیمات خویش معرفی می‌کند. این مکتب با اصالت‌بخشی به عواطف و احساسات انسانی، انسان را از حالت ابژه‌بودگی خارج می‌سازد و با تأکید بر مسئولیت و خلاقیت، او را در جهت ارزش‌آفرینی و معنابخشی به زندگی خود یاری می‌رساند. این فلسفه با درک و پذیرش مقدرات هستی، اصالت را از آن کسی می‌داند که «به زندگی آری بگوید».

 

7. سخن پایانی: اگزیستانسیالیسم به عنوان چراغ راه زندگی مدرن

اگزیستانسیالیسم به زبان ساده یعنی پذیرش این حقیقت که ما ابتدا در این جهان وجود داریم، بدون دستورالعمل یا ماهیت از پیش تعیین شده. سپس این وظیفه ترسناک و رهایی‌بخش بر دوش ما گذاشته می‌شود که از طریق انتخاب‌های آزادانه و اعمال روزمره‌مان، ماهیت خود، ارزش‌هایمان و معنای زندگی‌مان را بیافرینیم.

این مسیر، همانطور که نیچه و تقریباً تمام اگزیستانسیالیست‌ها درک می‌کردند، مملو از دشواری‌های عظیم است. فردی که چنین مسیری را انتخاب می‌کند، اغلب با مخالفت جامعه و کسانی روبرو می‌شود که به پاسخ‌های از پیش آماده شده پایبند هستند.

نیچه، برای کسانی که مسیر خلق فضیلت و معنای شخصی خود را انتخاب می‌کنند، یک هشدار شاعرانه دارد:

«ناعدالتی و کثافت بر سر فرد تنها می‌اندازند. اما برادر من، اگر می‌خواهی ستاره باشی، نباید درخشش کمتری به خاطر آنها داشته باشی. و از خوبان و عادلان برحذر باش؛ آنها دوست دارند کسانی را که فضیلت خود را برای خویش ابداع می‌کنند، به صلیب بکشند. آنها از فرد تنها نفرت دارند».

در نهایت، فلسفه اگزیستانسیالیسم دعوتی است برای پذیرش آزادی کامل و مسئولیت عظیم ناشی از آن، تا در این هستی بی‌هدف، خالق معنای منحصر به فرد خود باشیم. این فلسفه به انسان مدرن یاری می‌رساند تا در درک هستی خود به‌عنوان وجودی منحصربه‌فرد، به سمت معنابخشی به زندگی و یافتن نظام ارزشی یکتای خود حرکت کند.

بهترین سایت خرید کتاب آنلاین، زی‌مون، گنجینه‌ای ارزشمند از آثار معرفی شده در این مقاله و دیگر آثار نویسندگان بزرگ را در اختیار دارد.

شما کدام کتاب‌ها و نویسندگان را به این مجموعه اضافه می‌کنید؟ برایمان بنویسید.