اسم من آرام
چیزهای بسیار جالب و شادیبخشی که در وطن قدیم ما وجود دارد، یکی این است که مردم ِخوب و نیکاندیش ما میتوانند مثل آبخوردن از مذهبی به مذهب دیگر درآیند یا اگر هیچ مذهب خاصی نداشته باشند، میتوانند به هر مذهبی که دَم دستشان است روی بیاورند، بدون اینکه برای اینکار تاوانی پس بدهند یا به نفعی برسند؛ و البته کماکان هم معصومیت خود را حفظ کنند. بهعنوان مثال، خود من به نحوی کاتولیک بهدنیا آمدم، ولی تا سیزده سالگی تعمید نشدم. خوب یادم هست که چنین وضعی چقدر کشیش را عصبانی کرد، به طوری که از خویشاوندانم پرسید که نکند خدایی نکرده دیوانه تشریف دارند؛ که آنها جواب دادند: «نه، خارج تشریف داشتیم، تازه اومدیم اینجا.» آنوقت کشیش داد کشید:
«سیزده سالشه و غُسل تعمید نشده! شما دیگه چه جور آدمهایی هستید؟» و دایی مِلیک جواب داد:« بیشترمون کشاورزیم، ولی بین ما آدم باسواد و باهوش هم پیدا میشه.» بعدازظهر ِ یک روز یکشنبه بود. تمام مراسم از هفت دقیقه تجاوز نکرد، ولی حتی بعد از اینکه تعمید شدم، باز هرچه زور میزدم تو خودم احساس هیچ تغییر یا بهبودی نمیکردم ...
سارویان معتقد است که آدمها، بیش از هر موجود دیگری، جالبتر و سرگرم کننده ترند. او در «اسم من آرام» درصدد است که سهم عظیمی از شادمانی خود را با خواننده قسمت کند. حال میتوان پیبرد که چرا خوانندگان بسیاری سخت هیجانزده و شیفتۀ سارویان هستند و اینکه چرا مروری بر کتاب اسم من آرام نشان میدهد که هریک از این چهارده داستان، ارزشی برابر با کل کتاب و حتی بیش از آن را دارد.
مجموعه داستان « اسم من آرام » شامل ۱۴ داستان کوتاه است که شخصیت اصلی همهی داستانهای آن، پسری باهوش و بازیگوش به نام « آرام گاروقلانیان» است. البته محوریت داستان گهگاه متوجه گاروقلانیانهای دیگر نیز میشود، بهنحوی که هر یک از آنها میتوانند موضوعی مناسب برای کتابی جدا و جذاب باشند. خواندن ِاین مجموعه داستان ِطنّـازانه و جذّاب را از دست ندهید!