بلاتکلیف (سفرنامه ای در جنگ)
من در این لحظه فقط تختم را میخواهم، حتی اگر موشکی میان آن اصابت کند...| بلاتکلیف دربارهی سفری تمامشده اما ناتمام است. سفری به شهر استانبول که قرار بود چهارشب و پنج روز باشد، از بیستم تا بیستوچهارم خرداد 1404. تا اینکه در آخرین روز سفر و پیش از پروازِ گروه به تهران، اسرائیل به ایران حمله کرد و جنگی آغاز شد که بعد از دوازده روز با خسارات فراوان دو طرف به پایان رسید و به جنگ دوازدهروزه معروف شد. ضابطیان با نثری دلنشین و لحنی صمیمانه، تجربهی خود و همگروهیهایش را از آن روزهای تردید، بلاتکلیفی و دلهره روایت میکند. این سفرنامهی متفاوت که در کمترین فاصله از تجربۀ اصلی نوشته شده، پر از جزئیات زنده و گزارشهای بیپرده است و تا آخرین صفحه نمیتوانید آن را کنار بگذارید.
از متن کتاب «جنگوگریزهای ذهنم، در میانۀ خبرهای لحظهبهلحظه از ترور فرماندهان نظامی، بمباران مراکز مختلف، تیکهای خورده و نخورده تا ساعت 6:30 صبح طول میکشد تا اولین خبر را از خانواده میگیرم و نفس راحتی میکشم. اما نمیدانم هنوز چند نفر را از دست دادهایم، چقدر خسارت دیدهایم و قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ مغزم با خواب میانهای ندارد، دلم آشوب است اما بدنم انگار توان مقاومت ندارد.»