آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 5
دوست نداشتم 0

صداع

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
36923
شابک:
9789644484094
موضوع:
داستان های فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
240
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
275 گرم
قیمت محصول:
1,125,000 ریال
1,250,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره صداع:

اثر سودابه فضایلی، نویسنده، پژوهشگر و اسطوره‌شناس ایرانی است. فضایلی پس از گذشت چهل سال این اثر داستانی را منتشر کرده است. سودابه فضایلی را با پژوهش‌هایش در باب نمادگرایی، اسطوره‌ها و آیین‌شناسی می‌شناسند و بسیاری از آثارش در این رابطه به عنوان مراجع اصلی تدریس می‌شوند. او در دانشگاه کمبریج لندن ادبیات انگلیسی خوانده و در سوربون فرانسه نیز در رشته‌ی زبان پهلوی و زبان و ادبیات تطبیقی تحصیل کرده است. فضایلی ترجمه‌های بسیار مهمی از جمله برگردان فارسی کتاب «یی جینگ»، «فرهنگ نمادها» و عناوین دیگر را در کارنامه‌اش دارد.

سودابه فضایلی رمان صداع را در بیست‌ویک‌سالگی نوشته است و خود نویسنده آن را «ذهنی‌ترین و نمادین‌ترین» اثرش می‌نامد. این کتاب را می‌توان یک رمان مدرن نامید. صُداع به معنی سردرد است و با مخاطب دوم‌شخص نوشته شده است. راوی داستان مشخص نیست و جز دو شخصیت‌ اصلی داستان، بقیه‌ی شخصیت‌ها نامی ندارند. جنسیت، زمان و مکان هم ذکر نشده است. در واقع نویسنده بر سنت آن‌ سال‌های اوج ساختارشکنی سعی کرده است رمانی بنویسد که تمام قراردادهای مرسوم یک اثر ادبی را بر هم بزند و نمی‌توان آن را در زمره‌ی یک سبک ادبی خاص گنجاند. او تلاش کرده صداع را در فضا و ارتباط اشیا و اتفاقات و صداها و احساسات بازسازی کند.

بریده‌ای از کتاب:

مادری نیست، تو هیچ نمی‌دانی، هیچ‌چیز در خاطره‌ات نداری، فقط تعفن است در لایه‌های یادت، با خود می‌گویی: «مادری نیست، چطور؟ مرده؟ گریخته؟ آه… چه خبر است، چرا هیچ‌چیز نمی‌دانم، چرا اصلاً نمی‌فهمم چه خبر است؟» شمه باز صدایش را پایین‌تر آورده، انگار می‌خواهد هیچ‌کس غیر از تو صدایش را نشنود.

برچسب‌ها: