آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 1
دوست نداشتم 0

برایت چه اتفاقی افتاد (گفت وگویی درباره تروما تاب آوری و التیام)

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
روان‌ شناسی
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
347082
شابک:
9789786227047
انتشارات:
موضوع:
آسیب روانی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1400
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
272
شماره چاپ:
1
طول:
20
عرض:
14
ارتفاع:
1.5
وزن:
245 گرم
قیمت محصول:
2,450,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره برایت چه اتفاقی افتاد (گفت وگویی درباره تروما تاب آوری و التیام):

اگر مادر، پدر، همسر، یا کودکی دارید که تجربه تروماتیک داشته است، این کتاب برای شماست. اگر تاکنون برای توصیف خود یا عزیزانتان از برچسب­هایی مانند مهرطلب، خودتخریب، اخلال­گر، ستیزه­جو، کسی که نمی­تواند شغلش را نگه دارد، یا ناموفق در روابط استفاده کرده­‌اید، این کتاب برای شماست. اگر می­خواهید خودتان و دیگران را بهتر درک کنید نیز، این کتاب برای شماست.

می­‌دانیم که مطالعه این اثر شما را به فکر وادار و در شما احساساتی ایجاد می­کند -احساساتی که گاهی ممکن است سخت و دردناک باشد. برای برخی، مطالعه محتوای پرتنش و گاهی آزاردهنده، آسان نیست. برای برخی دیگر، مفاهیم مربوط به مغز شاید ناآشنا به نظر برسد و درکش در ابتدا برایشان دشوار باشد. پس از شما تقاضای صبر و اعتماد داریم، اعتماد به ما و خودتان.

وقتی خواندن کتاب برایتان بیش ازحد دشوار شد، آن را ببندید. یک ساعت یا یک هفته کتاب را در قفسه بگذارید. وقتی احساس کردید آماده ادامه کاوش دراین ‎باره هستید که چرا اتفاقی که افتاد نحوه تفکر، احساس، و کارکرد شما را شکل می‌دهد، کتاب هنوز همین جاست. می­‌توانید راهی به جلو کشف کنید.

گفت‎وگوهای من با دکتر بروس پری و هزاران نفر دیگر که آن‎قدر شجاع بودند که داستانشان را در شوی اپرا با من در میان بگذارند، به من آموخت که تأثیرات رفتاری کسانی که قرار بود مراقبم باشند، روی من صرفاً ازنظر احساسی نبوده است. پاسخ بیولوژیکی هم وجود دارد. اگرچه همکاری با دکتر پری چشمم را به این حقیقت باز کرده است که هرچند در کودکی، تروما و پرخاش را تجربه­ کرده­ام، اما مغز من راه­هایی برای تطبیق یافتن با شرایط پیدا کرده است.

امید همین جا زندگی می­‌کند در تطبیق­ پذیری منحصربه فرد مغزهای معجزه­آسای ما. همان طور که دکتر پری در این کتاب توضیح می­دهد، درک نحوه واکنش مغز به استرس یا تروما در دوران کودکی، به شما کمک می­‌کند تا متوجه شوید آنچه در گذشته برایتان اتفاق افتاده است، این‎که چه کسی هستید، چطور رفتار می‌­کنید، و دلیل کارهایی را که انجام می‌­دهید، مشخص می­‌کند.

گزیده جملات

  • «برایت چه اتفاقی افتاد؟» هم سؤال کلیدی برای درک افراد هم سؤال کلیدی برای درک مغز است. به عبارت دیگر، گذشته شخصی شما افرادی که در زندگی­تان بوده­اند یا مکان­هایی که در آن­ها حضور داشته­‌اید بر رشد مغزتان تأثیر می­‌گذارد.

 

  • مردم خیال می‌کنند فحش‌ دادن جلو بچه‌ها اشکالی ندارد. آن‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند در مقابل کودک خردسالشان خشونت نشان دهند و جنگ و دعوا راه بیندازند. من از صدها مادر شنیده‌ام: «خوب، وقتی بزرگ‌تر شد، پدر بدزبانش را ترک می‌کنم» تصورشان این است که کودکشان برای درک محیط خیلی کوچک است، درحالی‎که دقیقاً برعکس است.

 

  • کودکان والدین خود را افراد جداگانه­‌ای نمی ­بینند که کنار هم قرار گرفته ­اند. آن­ها یک واحد والدین را در یک واحد خانوادگی می‌­بینند. بنابراین، حتی اگر قرار باشد طلاق بهترین نتیجه برای خانواده داشته باشد، بچه‌­ها احساس می­‌کنند که تکه‌تکه شده­ اند. اگر یکی از والدین دیگر دسترس نباشد یا ناگهان و قبل از ایجاد حس اعتماد در کودک، وارد رابطه‌‎ای جدید شود، این امر بر مناطقی از مغز کودک که در شکل­‌گیری عزت نفس او نقش دارد، تأثیر می‌گذارد.

 

  • وقتی پای رابطه‌ای جدید به میان می آید، دو اتفاق می‌افتد. اول این‎که کودک و حتی نوزاد، از خود می پرسد: «این آدم کیه و جریان چیه؟» و دوم این‎که احساس می کند که توجه پدر یا مادر از وی دور و به آن شخص معطوف شده است. می توانید ببینید که این امر تا چه حد آرامش را از کودک دور می کند حتی بدون این‎که هیچ پرخاش، دشمنی یا دشنامی در میان باشد.

 

 

  • ضربان قلبتان انرژی عاطفی شما را هم تنظیم می کند. گام های قوی و یکنواخت آن می تواند احساس آرامش به شما بدهد و گام های سریعش سالم ترین افراد را هم وحشت زده می کند.

 

  • ممکن است پدری واقعاً فرزندش را دوست داشته باشد، اما اگر پشت کامپیوترش بنشیند و درباره این‌که چقدر بچه‌اش را دوست دارد در رسانه های اجتماعی چیزی بنویسد، آن هم درحالی‏که بچه در اتاقی دیگر، بیدار، گرسنه، و در حال گریه است، کودک عشقی دریافت نمی کند. برای کودک، حس گرمای دست و بوی پدر، چهره و صدای مراقب، و اقدامات حمایتی و علاقه مندانه مراقب به عشق تبدیل می شود.

 

  • برخی نشانه های مربوط به تروما ممکن است شما را کناره گیر و ساکت و برخی دیگر می تواند شما را تحریک و خشمگین کند.

 

  • در حین مرور گذشته خود، بدانید مهم نیست چه اتفاقی افتاده است، همین‎که زنده هستید، یعنی شایستگی دارید. نیز بدانید که امیدی وجود دارد. همان طور که سینتیا نوشت: «سعادت امکان‏پذیر است. جایی و زمانی اتفاق می افتد»

 

  • تروما کلمه ای است که این روزها بسیار استفاده می شود. برای بیشتر مردم تروما به معنای یک واقعه یا تجربه واقعاً بد است، معمولاً اتفاقی که شما را رها نمی کند، آن را فراموش نمی کنید، و می تواند تأثیری ماندگار روی شما بگذارد.
  • اگر خانه ها، مدارس، و سیستم های سلامت روان و خدمات درمانی به جای «مشکلتان چیست؟» به «چه اتفاقی برایتان افتاده؟» بپردازند، کودکان می توانند زندگی‎ای شادتر و سالم تر داشته باشند.

 

  • در شش سال اول زندگی در مغز در حال رشد کودک اتفاقاتی مهم می افتد و اگر شبکه های عصبی کلیدی تجربه‎های مناسب را در زمان مناسب به دست نیاورد، برخی از قابلیت های اساسی به ‎صورت عادی ایجاد نمی شود.

 

  • من با کودکانی کار کرده ام که والدینی بسیار ثروتمند دارند، اما ازنظر عاطفی از آنان غفلت شده است. والدینی که ترجیح داده اند بچه داری را به اشخاص دیگر بسپارند، بی‎این‎که به مسائل مرتبط به رشد آگاهی داشته باشند.

 

  • کلید داشتن روابط سالم گسترده در زندگی شما داشتن صرفاً چند رابطه امن، باثبات، و حمایتی در اولین سال زندگی شما است. این امر سبب می شود بتوانید تکرارهای کافی برای ساختن بنیان، طرح اساسی رابطه ای، را به دست آورید که برای شما ادامه ایجاد روابط سالم را ممکن می‌‎کند.

 

  • والدین زیادی را می بینم که مراقبت از کودکان را به تلفن یا رایانه لوحی خود سپرده اند یا این‎که بچه ها سرگرم بازی خود و والدین مشغول کار با گوشی هایشان هستند.

 

  • کتاب برای من همیشه راهی برای فرار بوده است. کتاب‍هایم مسیر من برای رسیدن به آزادی شخصی بود. من از سه‎سالگی خواندن را آموختم و همان موقع، به‎سرعت فهمیدم که جهانی کامل، فراتر از مزرعه مادربزرگم در می سی  سی ‎پی وجود دارد.

 

  • بحران عاطفی در هفته­‌های اول پس از واقعه تروماتیک ظاهر نمی­شود. معمولاً در آن هفته‌­ها، خانواده، دوستان، و جامعه برای حمایت عاطفی بسیج می­شوند. ذخایر جسمی و روحی خود شما نیز بیشتر اوقات ازطریق قدرت تفکیک به شما کمک می­‌کند، اما اگرچه تجربه هر فرد متفاوت است، اغلب پس از حدود شش ماه، بحران شروع می‌­شود. به کف دریا می‌­رسید. بالا و پایین می‌­شوید. سالگرد، نشانه‌­های تداعی­‌گر و فرصت­های التیام. برخی از افراد بالا می­روند، اما بقیه غرق می­شوند.

 

  • همه موفقیت­ها در مدت رشد پس از شکست حاصل می‌­شود و به‏ طورمعمول بسیاری از شکست­ها قبل از دستیابی به تسلط رخ می­دهد.

 

  • برای هزاران هزار سال، انسان­ها در گروه­های کوچک میان­نسلی زندگی می­کردند. هیچ کلینیک سلامت روانی وجود نداشت اما تروما وجود داشت.

 

  • به نظر من بسیاری از اجداد ما با مشکلات پس از تروما روبه‌رو شده ­اند: اضطراب، افسردگی، و اختلالات خواب. اما به نظر من آن­ها به التیام هم رسیده­اند. اگر بیشتر اجداد آسیب دیده ما ظرفیت کارکرد خوب خود را از دست داده بودند، گونه ما نمی­توانست زنده بماند.
  • این آغاز فقدان تطابق بین توانایی­های کودک و انتظارات سیستم آموزشی است. سیستمی که منابعی خیلی کم دارد و بسیار ناآگاه از رشد و تروما است

 

  • کودکی که در حال کشمکش است، قرار نیست بگوید: «معلم بیچاره من، از کارکرد وابسته به حالت و تأثیر تروما بر توانایی یادگیری چیزی نمی­داند. به جای این‎که به من کمک کند تنظیم شوم، می­خواهد کاری کند با آن­ها همراه شوم.» بلکه می­گوید: «واقعاً کندذهنم»

 

  • متأسفانه، مدارس ما معمولاً از تروما آگاه نیستند و بسیاری از فعالیت­های تنظیمی را که ذکر کردیم، منع می‌­کنند: پیاده ­روی، حرکات آرام، بازی‎کردن با وسایل هنگام گوش‌دادن به درس، گوش‎ دادن به موسیقی با هدفون هنگام انجام تکالیف.

 

  • مدارس فعالیت­های مربوط به التیام و مقاوم­ ساز مانند ورزش، موسیقی، و هنر را هم تا جایی که بتوانند حذف می­کنند. این فعالیت­ها بیشتر اوقات فعالیت­های انتخابی یا فوق برنامه شناخته می­شود، درحالی‌که به لطف عناصر تنظیمی و رابطه‌­ای که دارد، می­‌تواند پایه و اساس یادگیری باشد.

 

  • حال تصور کنید در کلاسی، سی کودک در یک ردیف نشسته ­اند و منفعلانه به سخنرانی معلم گوش می‌­دهند. این روشی کارامد برای درگیرکردن قسمت بالای مغز نیست. وقتی در حال حرکت و تعامل با دیگران هستیم، سریع­تر یاد می­گیریم.

 

  • در خانه، محل کار، مدرسه، و ساعت‌ها و ساعت‌ها را در حال کار با این وسایل می‌گذرانیم به‌طورمتوسط بیش از یازده ساعت در روز. کمتر برای غذاخوردن دور هم جمع می‌شویم. مهارت‌های ارتباطی ما کم‎رنگ می‌شود. هنر قصه‌گویی و ظرفیت شنیدن رو به افول است. نتیجه جمعیتی است در خود فرو رفته، مضطرب، افسرده، و با تاب‌آوری کم.

 

  • شما نمی‌­توانید آنچه ندارید، آنچه دریافت نکرده­اید را به دیگران بدهید. اگر کسی هرگز با شما صحبت نکند، نمی­‌توانید صحبت کنید. اگر به شما محبت نورزند، نمی­توانید به کسی محبت بورزید.

 

  • گاهی اوقات می­‌بینم افراد سخت تلاش می­‌کنند با جمع‌‏ کردن دوست، دنبال کننده و لایکهای بیشتر ارتباط برقرار کنند. چنین کششی قدرتمند برای تعلق‎داشتن، برای ایجاد قبیله­تان در شما وجود دارد، اما همان طور که می­گویید، ارتباطات شبکه­‌های اجتماعی بیشتر وقت‎ها پوچ است.

 

  • اپرا: درست است که کودکانی که زیر دو یا سه سال دارند حتی نباید به تبلت یا صفحه نمایش نگاه کنند، زیرا برای رشد مغزشان مضر است؟

دکتر پری: احتمالاً خیلی مناسب نیست.

اپرا: چرا؟

دکتر پری: مغز ما به‏‌گونه­ای سازمان یافته است که باعث می­شود جذب جلوه­‌های بصری شویم. گرچه حواس چندگانه داریم، اما بینایی تمایل دارد که حکمفرما باشد. تصاویر می­‌توانند پاسخ­هایی قدرتمند برانگیزند، زیرا مغز ما محتوای بصری رنگارنگ و متحرک را دوست دارد. وقتی این دو مورد را روی صفحه نمایش ترکیب کنید، توجه بیننده جلب می­‌شود.

  • این لزوماً بد نیست تا زمانی که این تصاویر برای مغز آن‎قدر خوشایند و جذاب شود که ما آن­ها را به سایر ورودی­های حسی ترجیح دهیم. نوزاد یا کودک نوپایی که سرگرم صفحه نمایش شود، دیگر اشکال مهم یادگیری درباره جهان را از دست می­دهد. او باید در حال جست‎وجو درباره لمس، بو، و مزه باشد. او باید با استفاده از تمام ابزارهای حسی خود دنیای خود را درک کند.

 

  • بخشش یعنی از فکر‌کردن به این‎که گذشته می­توانست متفاوت باشد، ناامید شوی. اگر هنوز درد آن گذشته را تحمل کنیم، نمی­توانیم جلو برویم. همه ما که به‏‌دلیل تروما شکسته و زخم خورده­ایم، این فرصت را داریم که این تجربه‏‌ها را به آنچه دکتر پری و من درباره آن صحبت کردیم تبدیل کنیم: خرد پس از تروما.

 

  • خودتان را ببخشید، آن­ها را ببخشید. گذشته را رها کنید و در مسیر آینده قدم بردارید.