آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 0
دوست نداشتم 0

آخر داستان (افق)

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
346315
شابک:
9786003539518
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های آمریکایی قرن 20
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1400
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
240
شماره چاپ:
1
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
283 گرم
قیمت محصول:
680,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره آخر داستان (افق):

رویم را برگرداندم، از حالت شگفت‌زده و شاید نگرانش حس کردم مرا با گدای ولگردی اشتباه گرفته، یکهو فکر کردم شاید همانی باشم که مرد خیال کرده. شده بود که خود را بی‌نام و بی‌چهره بیابم و در دل تاریکی یا زیر باران، وقتی کسی جایم را نمی‌دانست، در خیابان‌های شهر راه بروم و حالا ناگهان این احساس را مرد پشت پیشخان تایید کرده بود. به من نگاه می‌کرد، بال درآوردم…

آخر داستان رمانی است از لیدیا دیویس که اسدالله امرایی آن را به زبان فارسی برگردانده است. نویسنده در این اثر منحصربه‌فردش، روایت‌هایی از گذشته و حال را در هم می‌تند و در شهرهای بی‌نام و با راوی بی‌نامش، جهانی خلق می‌کند که هیچ قهرمانی ندارد، اما می‌تواند شرحِ زندگی و درماندگی و امید و عشق همه‌ی ما باشد. نشر افق با خرید حق کپی رایت، به عنوان ناشر رسمی این اثر، آن را به زبان فارسی منتشر کرده است.

درباره‌ی لیدیا دیویس نویسنده‌ی رمان آخر داستان

لیدیا دیویس نویسنده، مترجم و شاعر آمریکایی متولد 15 ژوئیه‌ی 1947 است. دیویس بیشتر در حوزه‌ی داستان کوتاه و ترجمه شهرت دارد. ترجمه‌ او از مادام بواری اثر فلوبر و طرف خانه‌ی سوان اثر مارسل پروست بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت. مجموعه داستان نمی‌توانم و نمی‌خواهم جایزه‌ی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و جایزه‌ی بین‌المللی من بوکر را نصیب لیدیا دیویس کرد. این مجموعه پیش از این با خرید کپی‌رایت اثر و با ترجمه‌ی اسدالله امرایی، در نشر افق منتشر شده است. دیویس افتخارهای زیادی در کارنامه دارد، از جمله: جایزه‌ی بوکر بین‌المللی در سال ۲۰۱۳ و جایزه‌ی پِن مالامود در سال ۲۰۲۰.

مرور آخر داستان

جعبه‌هایی با برچسب‌های اشتباه، مشکلاتی با پرستارهایی که می‌آیند و می‌روند، یادداشت‌های گیچ‌کننده، عشقی ازدست‌رفته – این‌ها موانعی‌اند سر راه نوشته‌شدن یک رمان. نویسنده/راوی بی‌نام کتاب «آخر داستان» می‌کوشد خاطرات و نوشته‌هایش از رابطه‌ی عاشقانه‌ای ازدست‌رفته را منظم کند و داستانش را بنویسد؛ در این میان، بیشتر می‌خواهد صادقانه خودش را بشناسد و گذشته‌اش را به تصویر بکشد. گرچه معلوم می‌شود حافظه و درکِ ما از هر داستانی در گذشته‌مان، غیرقابل‌اطمینان است- مثل توهمی دوست‌داشتنی که وقتی تاروپودش را می‌جوریم، بیشتر برایمان غیرواقعی می‌شود.

راوی آخرِ داستان از رابطه‌ای ازدست‌رفته با مردی می‌گوید که 13 سال از خودش جوان‌تر بوده و از تاریخچه‌ی عاشقانه‌ی این رابطه برای نوشتنِ رمان (همین رمانی که دارید می‌خوانید) استفاده می‌کند. هر چه بیشتر در لحظه‌ها و دقیقه‌های رابطه‌شان کندوکاو می‌کند، مرد بیشتر هویتش را می‌بازد و عمیق‌تر در تار و پود رمانِ راوی تنیده می‌شود. از قهر و آشتی‌ها می‌خوانیم و از فروپاشی روانی راوی در پسِ پایان یک عشق. احساسات جوانه می‌زنند، قد می‌کشند، فاسد می‌شوند، از یادها می‌روند. جمله‌هایی تودرتو مثل هزارتو خواننده را درون خود می‌بلعند و احساسِ زمان را از او می‌گیرند؛ انگار بکن مختصات فضا-زمانی که می‌شناختی، دیگر همانی نیست که یک لحظه‌ی پیش از حضور در آن اطمینان داشتی. آنچه می‌خوانی خاطره است یا بخشی از رمان؟ رمان است یا زندگیِ نویسنده؟ زندگی نویسنده‌ است یا سرتاسر خیال؟

لیدیا دیویس در این اثر منحصربه‌فردش، روایت‌هایی از گذشته و حال را در هم می‌تند و در شهرهای بی‌نام و با راوی بی‌نامش، جهانی خلق می‌کند که هیچ قهرمانی ندارد، اما می‌تواند شرحِ زندگی و درماندگی و امید و عشق همه‌ی ما باشد. لیدیا دیویس، نویسنده و مترجم آمریکایی، به نوشتن داستان‌هایی به‌شدت کوتاه معروف است. اما در رمانِ «آخر داستان»، او جمله‌هایی به بلندی یک پاراگرفت هم می‌نویسد.

نوشته‌شده در تحریریه‌ی نشر افق