آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 2
دوست نداشتم 0

امپراتوری تو در یک کوله پشتی (چگونه کسب و کار آنلاین خودمان را راه اندازی کنیم)

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
مهارت زندگی
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
345879
شابک:
9786227044270
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
بازرگانی الکترونیکی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1400
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
256
شماره چاپ:
1
طول:
20
عرض:
14
ارتفاع:
1.5
وزن:
230 گرم
قیمت محصول:
2,300,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره امپراتوری تو در یک کوله پشتی (چگونه کسب و کار آنلاین خودمان را راه اندازی کنیم):

[این کتاب برای کسانی مناسب است که به دنبال راه اندازی یک کسب و کار اینترنتی یا فروش کالا و خدمات در اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی هستند ]

پشت جلد

پدر و مادرهای ما همیشه توصیه کرده‌اند که درس بخوانیم به دانشگاه برویم تا یک شغل خوب پیدا کنیم. متأسفانه، این شیوه تربیتی آن‌طور که انتظار می‌رفت، موفق نبود. زیرا خوش‌شانس‌ترین افراد در میان ما، حتی با داشتن مدرک تحصیلی معتبر، یا بیکار هستند یا مجبورند در کاری غیر تخصصی کار کنند. احتمالا شما هم وقتی سوار تاکسی شده‌اید با یک راننده تاکسی تحصیل کرده روبه‌رو شده اید. واقعیت این است که اقتصاد جهان به طور مرتب در حال تحول است و مشاغل اینترنتی بسیاری ایجاد شده که می‌توانیم از آنها بهره ببریم. فقط باید در این مسیر بیاموزیم و خود را آماده شغل‌های جدید کنیم.

در این کتاب به شما می‌آموزم که چگونه کسب‌و‌کار آنلاین خودتان را راه بیندازید، حتی اگر هیچ ایده‌، سرمایه کافی‌ و مهارت تکنیکی لازم را ندارید. در این کتاب می‌آموزید که چگونه ایده‌های بی‌شمار خود را مدیریت کنید و بدون سرمایه زیاد، کسب‌و‌کارتان را راه بیندازید و بی‌آن‌که کدنویسی بلد باشید، بتوانید امپراتوری خود را روی وب ارتقا بدهید.

در ادامه، برایتان شرح خواهم داد که چگونه از دانش‌آموزی گمنام به مربی‌ای حرفه‌ای در جذب دیگران و سپس به معروف‌ترین مربی بازاریابی فرانسه تبدیل شدم. در ادامه، تکنیک‌های بازاریابی اطلاعاتی را در اختیارتان قرار می‌دهم تا بتوانید وب‌سایتی را که به ‌زحمت به فعالیتش ادامه می‌دهد، تبدیل به موتوری قدرتمند کنید که پنج نفر به ‌صورت تمام وقت برای آن کار می‌کنند. و البته از داستان زندگی من هم فراتر می‌رویم؛ خواهید دید که چگونه همین شیوه‌ها در واقعیت نیز برای ده‌ها نفر از کارآفرینان وب تأثیرگذار بوده است (از تأسیس برند تجاری لوکس در استرالیا گرفته تا داستان مخفی اینستاگرام، دوره‌های آنلاین آموزش شنا یا به اوج رسیدن با کمک ویدیوهای یوتیوب). متوجه می‌شوید که چگونه کارآفرینان فرصت‌ها را شناسایی می‌کنند و محصولات خود را در اینترنت به فروش می‌رسانند. مهم‌تر از همه، با شیوه اجرای این تکنیک آشنا می‌شوید؛ یعنی پیدا کردن ایده‌ای (مناسب خودتان)، راه‌اندازی اولین محصول و کسب اولین درآمد… و هر آنچه برای شروع کسب‌و‌کارتان در اینترنت و داشتن وقت آزاد بیشتر نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌گیرد.

یادداشت ناشر

در گذشته‌ای نه چندان دور برای راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار تازه، می‌بایست اول دفتر کاری پیدا کرد، سپس چندصندلی و میز، یک خط تلفن، دستگاه فکس(نمابر)، چاپگر و رایانه فراهم کرد. اما با گسترش همگانی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی دیگربه اینها نیازی نیست. می‌توان یک محصول را تبلیغ کرد و فروخت، اما حتی انباری برای ذخیره کردن کالا نداشت. شبکه‌های آنلاین توزیع و فروش اینترنتی این کار را انجام می‌دهند و فروشنده(سلر) می‌تواند واسطه‌ای برای تبلیغ و معرفی کالا باشد.

اکنون چند سوال اساسی مطرح می‌شود. چگونه یک کسب‌و‌کار برای خودمان راه بیندازیم؟ چگونه می‌توان بدون نیاز به دفتر در خانه و از راه دور کار کرد؟ چگونه‌ می‌توان فقط یک لب‌تاپ در کوله‌پشتی گذاشت به پارک یا کافی‌شاپ رفت وبدون نیاز به مدیربالای‌سر و به جای کار کردن برای دیگران برای خودمان کار کنیم؟ و مهم‌تر از همه، چه کسب‌وکاری راه بیندازیم؟ چه چیزی بفروشیم؟ چه خدماتی ارایه بدهیم؟ چه کسب‌وکاری این روزها پر رونق است؟ و چه محصولاتی این روزها خریدار دارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها را می‌توان در کتاب«امپراتوری تو در یک کوله‌پشتی» پیدا کرد.

در آشفته‌بازاری که یک عده با پوشیدن کت و شلوار و کراوات، اجاره کردن پورشه و ویلای کنار ساحل خود را ثروتمند جا می‌زنند و سعی می‌کنند به شما بسته(پکیج تکنیک‌های درآمدزایی) بفروشند، باید بسیار مواظب باشید که گول نخورید و پولتان را دور نریزید. چون شما فقط ظاهر این افراد را می‌بینید و خبر ندارید همه این تجملات و زرق‌و‌برق این افراد برای ثروتمند کردن شما نیست، بلکه آنها می‌خواهند پکیج خود را بفروشند. بنابراین بسیار مهم است که اگر کتاب یا بسته نرم‌افزاری می‌خرید، بدانید که این ادعا از زبان چه کسی بیان می‌شود و خود آن فرد چه سابقه‌ای دارد.

ما در انتشارات شمعدونی در میان صدها کتابی که در حوزه بازاریابی و فروش منتشر می‌شوند با وسواس و دقت بسیار نویسنده‌ای را پیدا کردیم که اکنون یکی از سرشناس‌ترین و مشهورترین چهره‌های مشاوره و بازاریابی در فرانسه است. «استن للو» نتیجه تجربیات و آموزه‌های خود را در این کتاب مطرح کرده است. چنانکه آموزه‌های او پیش از این در یوتیوب بسیار پرطرفدار شد و او تصمیم گرفت که این تجربیات را در قالب یک کتاب گردآوری کند. او چنانکه خودش توضیح می‌دهد، درس و تحصیلات را نیمه‌کاره رها کرد، لب تابش را کوله‌‌پشتی‌اش قرار داد و راهی ویتنام شد. آن‌جا اتاقی در هوشی‌مین ویتنام اجاره کرد و امپراتوری‌اش را از همان‌جا بنا نهاد.

شاید برای بسیاری باورکردنی نباشد که چگونه می‌توان یک کوله‌پشتی به همراه داشت و در یک نقطه دورافتاده جهان و یا حتی یک نقطه دورافتاده ایران یک کسب‌وکار راه انداخت؟ باید به شما بگویم که دیگر مانند قدیم لازم نیست در تهران یا دیگر پایتخت‌ها بود. جوانان بسیاری در گوشه گوشه دنیا در شهرهای دورافتاده و روستاها برای خود یک کسب‌وکار آنلاین راه‌انداخته‌اند. شما هم می‌توانید با خواندن این کتاب امپراتوری خود را در یک کوله‌پشتی بگذارید و به گوشه‌ای از دنیا بروید و تبدیل به یک کارآفرین موفق شوید.

مصطفی قوانلو قاجار

مدیر مسئول انتشارات شمعدونی

 

 

گزیده جملات

 

  • می‌توانید با جدایی از چارچوب سنتی یکپارچه، شیوه‌های جدید زندگی را نیز تجربه کنید. البته، نه والدین و نه معلمانتان، هیچ کدام درباره این فرصت‌های جدید با شما صحبت نکرده‌اند. چرا که خودشان هم از آن‌ها بی‌بهره بوده‌اند.

 

  • بهترین فروشندگان دیگر فقط افرادی برون‌گرا نیستند که با رویی گشاده به استقبال شما می‌آیند و نام کودکانتان را به ‌خاطر دارند. بلکه، کپی‌رایترهایی نکته‌بین هستند که درباره ماهیت انسان، تمایل‌ها و چشم‌اندازهایش مطالعه کرده‌اند.

 

  • اگر خوشمزه‌ترین پنکیک جهان را هم بخورید، هرگز نمی‌توانید این لذت را با اطرافیانتان به اشتراک بگذارید و حتی با گذر زمان، این خاطره از ذهن خودتان نیز محو می‌شود. اما اگر زیباترین پنکیک جهان را بخورید، می‌توانید صدها لایک در اینستاگرام بگیرید و با ضبط ویدیویی، این خاطره را برای همیشه ثبت کنید.

 

  • اشتباه اصلی که هر بار می‌تواند استارت‌آپ نوپای شما را زمین بزند، این است که مشتری شما می‌خواهد با خرید محصولتان، نیاز خود را رفع کند و شما نمی‌توانید این نیاز را درک ‌کنید.

 

  • بسیاری از کارآفرینان به ‌دلیل چنین تصور اشتباهی فکر می‌کنند، بازاریابی پوششی است که پس از نهایی شدن محصول باید به آن افزود. برعکس، بازاریاب زیرک می‌داند که بازاریابی، دقیقاً یافتن ایده‌ای مناسب برای کسب‌و‌کار است (و بازار تصمیم می‌گیرد که ایده‌ شما مناسب است یا خیر).

 

  • مسئله‌ اصلی این است که نیاز مشتری همیشه هم واضح نیست. گاهی به شما دروغ می‌گوید یا جرأت نمی‌کند خواسته‌هایش را مطرح کند و اغلب، نیاز واقعی در عمق ناخودآگاه او دفن شده است.

 

  • برای ایجاد انگیزه باید خطر را نزدیک، ملموس و جدی نشان بدهید، باید محصولتان را به‌عنوان راه‌حل این ترس معرفی کنید. در برابر ترسی عظیم، باید راه‌حلی چشمگیر ارائه داد.

 

  • پیش از این، غذاخوردن در رستوران، فرصتی برای کنار هم جمع شدن دور یک میز بود، اما اکنون به موقعیتی برای عکاسی و اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. اگر در سال 1990، عکس‌هایی از غذایتان در رستورانی شیک را به دوستانتان نشان می‌دادید، این رفتار را ناشیانه می‌دانستند، اما در حال حاضر، نمایش این‌ها در اینستاگرام طبیعی است.

 

  • در دانشکده بازرگانی، همه دانشجویان می‌دانند که در کلاس درس مطالب زیادی آموزش داده نمی‌شود. با وجود این، کارآفرینان و کارفرماها همچنان مدرک تحصیلی را ملاک قرار می‌دهند. چرا؟ در واقع، نقش اصلی مدرسه، آموزش مهارت‌های خاص و کاربردی نیست، بلکه باید اثبات کند دانش‌آموز از هوش و توانایی کافی برای پیروی از دستورالعمل‌ها برخوردار است. در واقع، در نظر گرفتن مدرک تحصیلی برای کارفرما بسیار آسان‌تر از آن است که بخواهد ویژگی‌های شخصیتی هر داوطلب را بسنجد، حتی اگر مدرسه هیچ چیز مفیدی آموزش نداده باشد!

 

  • برای خلق معنا باید به مشتری خود کمک کنید تا هویت، واقعیت و خواسته‌هایش را با هم همسو کند.

 

  • همه ما تصور می‌کنیم، روزی «ایده‌ای ناب» سر راهمان قرار می‌گیرد و زندگی ما را تغییر می‌دهد. اما باید بپذیریم، روایتی که شرح دادم تقریباً امکان‌پذیر نیست. در واقع، به‌ندرت پیش می‌آید «تصادفی» با فرصتی مواجه شویم که همه چیز را تغییر می‌دهد.

 

  • بهترین ایده‌ها درست زمانی به ‌سراغ شما می‌آیند که از مهارت‌هایتان بهره ببرید و با افرادی ملاقات کنید که در این حوزه فعالیت می‌کنند و دیدگاهی واقع‌بینانه نسبت به پروژه‌هایتان دارند

ایده مناسب برای کسب‌و‌کار همان مشکلی است که می‌توانید آن را به‌شیوه‌ای منحصربه‌فرد برطرف کنید.

 

  • مکتبی دیگر در بازاریابی وجود دارد که بر خواسته تکیه می‌کند. در ظاهر از شما می‌پرسند، «خواسته مشتری شما چیست؟»، اما در حقیقت، «باید خواسته را خلق کرد».

 

  • اگر می‌خواهید کلاس گیتار برگزار کنید، نباید صرفاً افرادی را که «می‌خواهند» در آینده «روزی» نوازنده بشوند، هدف قرار بدهید، بلکه به‌ دنبال کسانی باشید که نمی‌توانند آهنگ دلخواهشان را بنوازند و ناامید شده‌اند، یا افرادی که پس از شرکت در آزمون ورودی گروه موسیقی تحقیر شده‌اند یا آن‌هایی که به دوستشان حسادت می‌کنند، زیرا نوازنده بهتری است.

 

  • بهترین راه برای متقاعد کردن مشتری این است که به او نشان بدهید برای مشکلی که روشن و حتمی است، راه‌حلی مؤثر دارید. بنابراین، سعی نکنید با قانع کردن کسی که از مشکلش آگاه نیست، مانعی دیگر سر راهتان قرار بدهید!

 

  • برخی کارآفرینان درگیر خواسته‌هایشان می‌شوند («استعفا از کارم»، «دنبال کردن علاقه‌ام»، «ثروتمند شدن»)، تا جایی که خواسته‌های مشتریشان را فراموش می‌کنند. بنابراین، با شکست مواجه می‌شوند.

 

  • مدیرعامل نتفلیکس حتی اعلام کرد، رقیب اصلی آن‌ها در واقع فقط خواب است: «وقتی سریال یا فیلم محبوب شما پخش می‌شود، شب حاضرید تا دیر وقت بیدار بمانید، بنابراین، باید بگوییم که ما واقعاً با خواب رقابت می‌کنیم.» و در ادامه افزود: «برنده این رقابت، ما هستیم!»

 

  • اگر محصولاتی در زمینه مراقبه (مدیتیشن) به ‌فروش می‌رسانید، مشتریانتان را باید از میان این افراد انتخاب کنید. کسانی که مایل به شروع مراقبه هستند، نسبت به نتیجه نهایی یا تسکین رنج، دیدگاهی مشخص و روشن دارند. بنابراین، سعی کنید نحوه تغییر زندگیشان را به‌شیوه‌ای خاص برای آن‌ها توصیف کنید و احتمالاً در پاسخ می‌گویند: «وقتی کسی در جلسه‌ای درباره کارم از من سؤالی بپرسد، دیگر احساس وحشت و نگرانی ندارم، می‌توانم در کمال آرامش و بسیار حرفه‌ای پاسخش را بدهم و مِن‌مِن نمی‌کنم» یا «دیگر شب‌ها راحت می‌خوابم و مدام مسائل نگران‌کننده را در ذهنم نشخوار نمی‌کنم».

 

  • هیچ یک از افرادی که مرا تا پیش از 22 سالگی می‌شناختند، یک درصد هم احتمال نمی‌دادند که روزی میلیون‌ها بازدید در یوتیوب داشته باشم یا حتی بتوانم مربی فروش و بازاریابی بشوم! در هیچ کدام از این زمینه‌ها، استعدادی ذاتی ندارم. در واقع، چندی پیش توانستم به این مهارت‌ها دست پیدا کنم. خبر خوب این است که شما هم می‌توانید مثل من بشوید و آن‌ها را یاد بگیرید، حتی اگر این استعدادها در خونتان نباشد.

 

 

استن للو

 

مرد جوانی تقریباً سی ساله که کت و شلوار به تن دارد، وارد سالن آمفی‌تئاتر می‌شود، گره کراواتش باز است و نگاهش بی‌فروغ.

من 20 سال دارم – و این پسر گویی تجلی آینده‌ام است. او یکی از همکلاسی‌های قدیمی‌ام در دانشکده بازرگانی است که از سوی مدیر برای الهام‌بخشی و تبلیغات جدید فرستاده شده است.

پس از آن‌که به‌سختی همهمه و هیاهوی جمع را آرام کرد، شروع کرد به بازگویی و شرح قصه زندگی حرفه‌ای خودش. شغلش چه بود؟ دقیقاً خاطرم نیست. شاید مسئول کنترل مدیریت؛ یا مدیر زنجیره تأمین.

با دیدن این پسر، عرقی سرد روی پیشانی‌ام نشست. آیا این آینده من است؟ آیا پس از پنج سال تحصیل، در نهایت، به چرخ‌دنده‌ای گمنام و بی‌هویت در شرکتی چندملیتی تبدیل خواهم شد؟ البته هیچ مخالفتی با مسئولان بخش کنترل مدیریت ندارم (از من نپرسید چرا، زیرا اصلاً نمی‌توانم توضیح بدهم که این شغل دقیقاً چیست) – اما این پسر بسیار فرسوده و ناراضی به ‌نظر می‌رسد.

پدر و مادرهای ما همیشه توصیه کرده‌اند که «خاص» باشیم. یعنی باید از کارمان «لذت ببریم» و (ترجیحاً پول زیادی هم به ‌دست آوریم). نتیجه اخلاقی داستان همواره یکسان بوده است: «… و به همین دلیل، باید در مدرسه تلاش کنی.»

متأسفانه، این شیوه تربیتی آن‌طور که انتظار می‌رفت، موفق نبود. زیرا خوش‌شانس‌ترین افراد در میان ما، حتی با داشتن مدرک تحصیلی معتبر، به‌ناچار تن به لباس رسمی می‌دهند و سکوهای قطار را به مقصد لا دفانس پر می‌کنند. بسیاری دیگر نیز برای یافتن شغلی مناسب به‌ دردسر می‌افتند. آمارهای مختلف نشان می‌دهند بین 34 درصد تا 54 درصد از فرانسوی‌ها از کارشان ناراضی هستند.

از طرفی، کافی است اخبار را دنبال کنید تا متوجه شوید که اقتصاد ما همواره در حال تحول است و این افت‌وخیزهای ناگهانی که موقعیت عده‌ای را ناپایدار می‌کند، می‌تواند برای برخی دیگر فرصت‌هایی چشمگیر فراهم کند. برای مثال، اینستاگرام در 15 ماه نخست و با 13 کارمند، توانست یک میلیار دلار درآمد داشته باشد (و تمام آمارها نشان می‌دهد که راه‌اندازی این شبکه هزینه سنگینی نداشته است). میلیونرهای بیت‌کوین عکس‌های لامبورگینی‌شان را در فیس‌بوک به ‌اشتراک می‌گذارند. پسرهای جوان 23 ساله بر موج تجارت الکترونیک سوار شده‌اند و ماهیانه دستمزدهای پنج رقمی می‌گیرند، به تایلند سفر می‌کنند و هر لحظه از سفرشان را در یوتیوب ثبت می‌کنند.

شاید شما هم فکر می‌کنید فرصتی برای انجام کاری وجود دارد. می‌توانید به‌گونه‌ای دیگر امرار معاش کنید. آزادتر باشید و حتی پول بیشتری به ‌دست آورید. اما چگونه؟ باید بگویم که بدون شک، تحصیلات به‌تنهایی نمی‌تواند ما را به این هدف برساند.

همه چیز از آنجا شروع می‌شود

از آن لحظه سرنوشت‌ساز در آمفی‌تئاتر تقریباً یک‌ سال و نیم گذشته است و من اکنون در آن سوی جهان، در بالی در اندونزی هستم. در کافه‌ای مشرف به دریا نشسته‌ام و رایانه‌ام مقابلم باز است.

به دو دلیل اینجا هستم. نخستین دلیل این است که می‌خواهم چند هفته روی اولین تجارت آنلاینم متمرکز شوم؛ وب‌سایتی به‌منظور مشاوره برای مردان خجالتی که به‌ دنبال جلب نظر زنان هستند (داستانش طولانی است، اما به شما خواهم گفت که این موضوع چه نتیجه‌ای داشت!). دلیل دوم؛ در پادکستی آمریکایی که به آن علاقه‌مند هستم و آن را دنبال می‌کنم، بالی را مقصد «عشایر دیجیتال» معرفی می‌کند. به بیان دیگر، مقصد کارآفرینانی که از طریق وب کسب درآمد می‌کنند و از این فرصت نیز برای سفر بهره می‌برند (آن‌ها بیشتر مکان‌های آفتابی را ترجیح می‌دهند؛ چرا که می‌توانید در آنجا مانند پاشا زندگی کنید، آن هم با هزینه‌ای کمتر از هزار یورو در ماه).

گوینده پادکست برای شناساندن بهتر این افراد، توصیه‌ای ساده دارد؛ «به کافه‌ای در بالی بروید. اگر پسری را با مک‌بوک مشاهده کردید، با او صحبت کنید. او یکی از ما است.»

این دقیقاً همان کاری است که در پنج سال گذشته انجام داده‌ام. با غول شرط‌بندی استرالیایی در کافه‌ای در شیشای تایلند به‌صورت آنلاین گپ زدم. در کنار استخر هتلی پنج ستاره با نویسنده خوش‌آتیه‌ای آشنا شدم. جوانان ناشناسی را ملاقات کردم که از صفر شروع کرده‌ بودند و پیش از 30 سالگی مولتی‌میلیونر شده بودند. در این مسیر با مبتدیان، وبلاگ‌نویسان، هکرها، پنجاه ساله‌هایی که کاملاً به‌روز بودند، پورنوگراف‌ها، بازرگانان الکترونیکی، صاحبان رستوران، برنامه‌نویسان، مشاوران، نویسندگان و بیش از همه، با کارآفرینانی برخورد داشتم که مدیر «شرکتی واقعی» بودند و فقط شیوه‌ای متفاوت برای زندگی (و ساختن امپراتوریشان) برگزیده بودند.

فضاهای کاری و شیوه‌های این مردان و زنان موفق کاملاً متفاوت بود، اما همه آن‌ها دو وجه مشترک داشتند:

1. آن‌ها تصمیم گرفته بودند که کنترل زندگی، درآمد و زمانشان را به‌ دست بگیرند.

2. آن‌ها به این مسئله پی برده بودند که وب، مسیری مستقیم به‌سوی استقلال حرفه‌ای است.

شکی ندارم که همواره حرف زدن از عمل آسان‌تر است. برای آن‌که بتوانید به آن‌ها ملحق شوید، باید مهارت‌های جدید بسیاری را فرا بگیرید، متفاوت بیندیشید و سخت کار کنید. فراموش نکنید مسیر موفقیت طولانی و طاقت‌فرسا است، اما پر از ماجراجویی و ملاقات‌های پیش‌بینی‌نشده نیز خواهد بود.
 

در این کتاب می‌آموزید که چگونه ایده‌های بی‌شمار خود را مدیریت کنید و بدون سرمایه زیاد، کسب‌و‌کارتان را راه بیندازید و بی‌آن‌که کدنویسی بلد باشید، بتوانید امپراتوری خود را روی وب ارتقا بدهید.

در ادامه، برایتان شرح خواهم داد که چگونه از دانش‌آموزی گمنام به مربی‌ای حرفه‌ای در جذب دیگران و سپس به معروف‌ترین مربی بازاریابی فرانسه تبدیل شدم. در ادامه، تکنیک‌های بازاریابی اطلاعاتی را در اختیارتان قرار می‌دهم تا بتوانید وب‌سایتی را که به ‌زحمت به فعالیتش ادامه می‌دهد، تبدیل به موتوری قدرتمند کنید که پنج نفر به ‌صورت تمام وقت برای آن کار می‌کنند. و البته از داستان زندگی من هم فراتر می‌رویم؛ خواهید دید که چگونه همین شیوه‌ها در واقعیت نیز برای ده‌ها نفر از کارآفرینان وب تأثیرگذار بوده است (از تأسیس برند تجاری لوکس در استرالیا گرفته تا داستان مخفی اینستاگرام، دوره‌های آنلاین آموزش شنا یا به اوج رسیدن با کمک ویدیوهای یوتیوب). متوجه می‌شوید که چگونه کارآفرینان فرصت‌ها را شناسایی می‌کنند و محصولات خود را در اینترنت به فروش می‌رسانند. مهم‌تر از همه، با شیوه اجرای این تکنیک آشنا می‌شوید؛ یعنی پیدا کردن ایده‌ای (مناسب خودتان)، راه‌اندازی اولین محصول و کسب اولین درآمد… و هر آنچه برای شروع کسب‌و‌کارتان در اینترنت و داشتن وقت آزاد بیشتر نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌گیرد.