با بیماری در قدرت (سردمداران مریض و پریشان احوال در 100 سال اخیر)
سطحی که به میزانِ آن بیماری میتواند بر فرایندهای حکومتی و تصمیمگیری سران حکومت تآثیر بگذارد، و کار احمقانه در معنای حماقت، بلاهت یا بی توجهی بهبار آورد، موضوعی بود که وقتی وزیر امور خارجه شدم به طور کاملاً مستقیم با آن مواجه شدم و از آن به بعد علاقهی مرا به خود جلب کرده است. همچنین، مجذوب آن دسته از رهبران شدم که بیمار نبودند و تواناییهای ذهنی آنها به خوبی کار میکرد، اما به آنچه که من سندروم نخوت توصیف میکنم، مبتلا شده بودند. رفتارهای نخوت آمیز در میان رؤسای حکومتها، خواه دموکراتیک خواه غیردموکراتیک، از آنچه تصور میشود رایجتر است و نخوت سهم زیادی در تعریف تاچمن از حماقت ایفا میکند: «پافشاری لجوجانه بر یک سیاست که آشکارا قابل اجرا نیست و یا زیانبار است.» ایشان در ادامه مینویسند: «خشک مغزی، که منبع خودفریبی است، عاملی است که نقش بزرگ و چشمگیری در حکومت ایفا میکند. درواقع شامل ارزیابی یک موقعیت بر اساس عقایدِ ثابتِ از پیش اندیشیده شده میشود، درحالیکه هر نوع نشانهی مخالف را نادیده گرفته و یا رد میکند … و سود بردن از تجربه را نیز رد میکند.» یکی از ویژگیهای نخوت ناتوانی در تغییر مسیر است، زیرا لازمهی این عمل آن است که آدم اشتباهی مرتکب شده باشد.
باربارا تاچمن، تاریخدانی که برندهی جایزهی پولیتزر شد، نوشته است: «ما کمتر به این موضوع واقفیم که قدرت حماقت بهبار میآورد؛ که قدرتِ مطلقِ فرماندهی سبب ناتوانی در فکر کردن میشود؛ که معمولاً مسئولیتِ قدرت از طریق تشدید بهکارگیریِ آن محو میشود. مسئولیت کلیِ قدرت این است که تا جایی که امکان دارد به شکل منطقی به نفع کشور و شهروندان آن حکومت کند. وظیفه این فرایندِ نهفته این است که بهخوبی از امور آگاه باشیم، به اطلاعات توجه کنیم، ذهن و قضاوتهایمان را باز نگه داریم و در برابر طلسمِ موذیانهی خشکمغزی مقاومت کنیم. اگر ذهن آنقدر باز باشد که درک کند فلان سیاست مشخص برای منافع خودی مضر است نه مفید، و آنقدر اتکا به نفس داشته باشد که آن را بپذیرد، و آنقدر عاقل باشد که [آن سیاست] را وارونه کند، این اوج هنر حکمرانی خواهد بود.»
سطحی که به میزانِ آن بیماری میتواند بر فرایندهای حکومتی و تصمیمگیری سران حکومت تآثیر بگذارد، و کار احمقانه در معنای حماقت، بلاهت یا بی توجهی بهبار آورد، موضوعی بود که وقتی وزیر امور خارجه شدم به طور کاملاً مستقیم با آن مواجه شدم و از آن به بعد علاقهی مرا به خود جلب کرده است. همچنین، مجذوب آن دسته از رهبران شدم که بیمار نبودند و تواناییهای ذهنی آنها به خوبی کار میکرد، اما به آنچه که من سندروم نخوت توصیف میکنم، مبتلا شده بودند. رفتارهای نخوت آمیز در میان رؤسای حکومتها، خواه دموکراتیک خواه غیردموکراتیک، از آنچه تصور میشود رایجتر است و نخوت سهم زیادی در تعریف تاچمن از حماقت ایفا میکند: «پافشاری لجوجانه بر یک سیاست که آشکارا قابل اجرا نیست و یا زیانبار است.» ایشان در ادامه مینویسند: «خشک مغزی، که منبع خودفریبی است، عاملی است که نقش بزرگ و چشمگیری در حکومت ایفا میکند. درواقع شامل ارزیابی یک موقعیت بر اساس عقایدِ ثابتِ از پیش اندیشیده شده میشود، درحالیکه هر نوع نشانهی مخالف را نادیده گرفته و یا رد میکند … و سود بردن از تجربه را نیز رد میکند.» یکی از ویژگیهای نخوت ناتوانی در تغییر مسیر است، زیرا لازمهی این عمل آن است که آدم اشتباهی مرتکب شده باشد.