در جست وجوی یک پیوند
The Member of the Wedding
کارسون مکالرز
| کارسون مکالرز، نویسنده و شاعر آمریکایی، یکی از مهمترین چهرههای ادبی ایالات متحده در نیمۀ دوم قرن بیستم بود. او در عمر کوتاهش پنج رمان، دو نمایشنامه، بیست داستان کوتاه و خودزندگینامهای ناتمام نوشت. لولا کارسون اسمیت، که بعدها با نام کارسون مکالرز شناخته شد، در سال 1917 در کلمبوس جورجیا به دنیا آمد. در هفده سالگی راهی نیویورک شد و در رشتۀ نویسندگی خلاق به تحصیل مشغول شد. در 23 سالگی نخستین رمان خود را با عنوان «قلب، شکارچی تنها» منتشر کرد. این رمان خیلی زود با استقبال مواجه شد و مککالرز را در اوج جوانی به یکی از چهرههای اصلی ادبیات آمریکا در دوران خود تبدیل کرد. بسیاری دومین کتاب مکالرز به نام «آواز کافۀ غمبار» را بهترین اثر او میدانند. مک کالرز در کمتر از یک سال اثر بعدی خود را با نام «مهمان عروسی» چاپ کرد. اقتباس تئاتر این رمان به قلم خود مککالرز در سال 1950 در برادوی به روی صحنه رفت و تحسینهای بسیاری را برانگیخت. «ساعت بیعقربه» آخرین اثر کارسون مکالرز در سال 1961 و بیست سال پس از انتشار اولین اثرش منتشر شد. مکالرز در سال 1967 و در سن پنجاه سالگی به علت سکتههای مغزی مکرر از دنیا رفت. او در زمان مرگش نیز مشغول نوشتن زندگینامهاش بود.
حانیه پدرام
حانیه پدرام متولد سال 1368 در تبریز است. او ابتدا در رشته فیزیک به تحصیل پرداخت و پس از یک سال از ادامۀ آن انصراف داد. پدرام فارغالتحصیل رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه آزاد تبریز است. از این مترجم ترجمۀ آواز کافۀ غمبار اثر کارسون مکالرز در نشر بیدگل منتشر شده است.
| تا همین دیروز، و در تمام دوازده سال زندگیاش، او فقط فرنکی بود. همیشه یک من بود، منی که تنهایی اینور و آنور میرفت و کارهایش را تنهایی انجام میداد. همۀ آدمهای دیگر مایی داشتند که به آن احساس تعلق میکردند، همه بهجز او. وقتی برنیس میگفت ما، منظورش هانی و بیگماما بود یا کلبهاش یا که کلیسایش. مای پدرش مغازهاش بود. اعضای همۀ کلوبها به یک ما تعلق دارند و دربارهاش حرف میزنند. سربازهای ارتش و حتی محکومانی که بههم زنجیر شدهاند هم میتوانند از ما حرف بزنند. ولی فرنکی سابق هیچ مایی نداشت که متعلق به آن باشد، بهجز مای نفرتانگیز او و جان هنری و برنیس که تابستانها شکل میگرفت؛ و آن آخرین مای دنیا بود که میخواست جزئی از آن باشد. حالا یکباره همۀ این قضایا تمام شده و ورق برگشته بود. حالا برادرش و نامزدش را داشت و وقتی اولینبار آنها را دیده بود، انگار تازه احساسی را در درونش کشف کرد:آنها مای مناند. برای همین هم بود که احساس میکرد ناخوش است، برای اینکه آنها آن دورها و در وینتر هیل بودند، درحالیکه او تکوتنها مانده بود؛ پوستۀ توخالی فرنکی سابق در شهر تنها مانده بود.
| در جستوجوی یک پیوند اثر کارسون مکالرز، نویسندۀ آمریکایی، در سال 1946 منتشر شد. نوشتن این رمان پنج سال از مککالرز زمان گرفت. او در نامهای به همسرش دربارۀ این رمان نوشت: «از آن کارهایی است که با کمترین لغزش تماماً فرومیریزد. باید به زیبایی تمام نوشته شود. به شعر میماند. زیبا که نباشد هیچ توجیهی برای نوشتنش وجود نخواهد داشت.»
| در جستوجوی یک پیوند داستان دختربچۀ دوازدهسالهای به نام فرنکی آدامز را روایت میکند، دختری که احساس میکند ارتباطش با جهان قطع شده و به زعم خودش «انسانی بیپیوند» است. او هیچ دوستی در شهر کوچک جنوبیشان ندارد. فرنکی با مطلع شدن از ازدواج قریبالوقوع برادرش، رویاپردازی میکند که او و تازه عروسش را در ماه عسلشان همراهی خواهد کرد. او خیال میکند این ازدواج مجالی خواهد بود تا به پیوندی انسانی که آرزویش را دارد چنگ بزند و از تنهایی همیشگیاش خلاص شود.
| کارسون مکالرز میدانست از نوشتن این رمان چه قصدی دارد، به همان نحوی که مارک توین آگاه بود که با نوشتن سرگذشت هکلبریفین چه در سر دارد و همانطور که جی.دی.سلینجر میدانست منظورش از نوشتن ناتوردشت چیست. بهعنوان پرترهای که تجسم نوجوانی است، فرنکی آدمزِ کارسون مکالرز با هاکفینِ توین و هولدن کالفیلدِ سلینجر قابل مقایسه است.
(ریچارد ام. کوک)