آیین مقابله با بیشعوری
بیشعوری بس است.تا همین اواخر، تقریباً غیرممکن بود که کسی را در حوزه درمان پیدا کنی که بیماری بیشعوری را جدی گرفته باشد. رفتار گستاخانه آدمها تنها بهعنوان یک نقص شخصیتی تلقی میشد، نه به عنوان نوعی اعتیاد که آدم بیشعور هیچ نوع کنترل واقعی بر آن . ما بر این باور بودیم که بیشعورها، به این دلیل بیشعورند که از فهم درستی برخوردار نیستند.همانطور که دکتر کرمنت در بررسی اجمالی و فوقالعاده خویش از این موضوع (در کتاب بیشعوری بس است) مطرح نموده، همه اینها به لطف تلاشهای پیشگامانه دکتر کرمت به سرعت در حال تغییر است. وی درباره خودش نیز گفته است که در گذشته یک بیشعور بوده است. برای غلبه بر پریشانیاش به دنبال کمک میگشت، اما نتوانسته بود کمکی بیابد. در حال حاضر، به عنوان یک بیشعور در حال درمان، به سمت روانپزشکی سوق یافته و زندگی خود را وقف کمک به دیگر بیشعورها کرده است تا آنها بتوانند کمکهای لازم را دریافت کنند و زندگی جدیدی را برای خود رقم بزنند