9 راهکار معجزه گر برای موفقیت بی نظیر در زندگی
جو ویتالی از خالقان فیلم پرطرفدار راز در مورد کتابش می گوید: «من کارآفرین هستم و دستاوردها برایم مهم اند. به فلسفه و روان شناسی علاقه دارم، ولی اگر نتوانم از آن ها درآمدی کسب کنم و نتایج ملموس شان را ببینم، به چه دردی می خورد؟
من تکنیک های اثبات شده ای را یافته ام که می توانند برای رسیدن به دستاوردهای مطلوب مفید باشد. درک می کنم بی خوابی شبانه و اضطراب برای این که چگونه صورت حساب هایتان را پرداخت کنید، چه حسی دارد. می دانم سردرگمی، تردید و تلاش برای پیدا کردن راه تحقق دستاوردهای مطلوب چه معنایی دارد. در این کتاب قصد دارم راز تحقق دستاوردها را فاش کنم و از راه های پاکسازی ذهن برای کسب موفقیت بگویم. مفاهیم پاکسازی و دستاوردها را توضیح خواهم داد. خواهم گفت منظور من از باورها و اقدامات چیست و کدام شان را باید درک کنید و انجام دهید؟
ناگزیرم نگاهی به علم بیندازم، آن جا که دانشمندان نظریه ای را مطرح می کنند و بعد برای نفی یا اثباتش تلاش می کنند. اگر نظریه ای اثبات شود، تکرار خواهد شد و در صورت تکرار، بقیه ی دانشمندان هم برای آزمودنش تکرارش می کنند. علم، دنبال پیدا کردن فرمول ها، مراحل، روش ها و نظریات موثر و نتیجه بخش است. در این کتاب قصد دارم علم تحقق دستاوردها را کشف کنم. بعد از شناسایی، مثل یک دانشمند خوب، اول آن را روی خودم آزمایش می کنم و بعد، بقیه را هم دعوت می کنم امتحانش کنند. در صورت موفقیت این بررسی ها، نتیجه می گیریم دستاوردها هم علم دارند، حتی اگر تا به حال چیزی درباره ی آن گفته نشده باشد.»
در این کتاب درباره کارآفرینی خواهیم گفت که می خواهند فروش شان را بالا ببرند. هنرمندانی که می خواهند نقاشی ها یا نوشته هایشان را بفروشند؛ کسی که می خواهد رستوران خودش را داشته باشد یا کسب و کار جدیدی راه بیندازد. درباره مردمی می گوییم که مایلند در روزگار تنهایی رابطه ی برقرار کنند و شاید بخواهند به خاطر اندام نامتناسب شروع به بدن سازی کنند. درباره طیف گسترده ای از دستاوردها صحبت خواهیم کرد. بنابراین، فرمول هایی که ارائه شده انعطاف پذیر هستند و این انعطاف پذیری در نتیجه ی خلاقیت شخصی به دست می آید. باید اهداف را بازگو کنید و اجازه دهید چیزی بزرگ تر از شما وارد عمل شود. به آن عامل بزرگ تر می توانید نیروی متعالی بگویید؛ یا بعد خلاق ذهن تان بنامید؛ یا تعادل راست و چپ مغز صدایش کنید. هر نامی که می خواهید روی آن بگذارید، ولی سیستمی وجود دارد که می تواند اطلاعاتی خارج از قلمرو و دانش فعلی در اختیار شما قرار دهد. این همان جایی است که خلاقیت و هنر خود را نشان می دهند. شما نیاز به دانشی دارید که راهنمایی تان کند و دستاوردهایی که می خواهید را به دست آورید. این کتاب به شما فرمول مورد نیاز را می گوید.
علم همیشه در حال تغییر است. اگر سراغ تاریخ بروید، می بینید زمانی علم، زمین را مسطح و زمانی آن را مرکز عالم می دانست که خورشید به گرد آن می چرخید. گشفیات جدید علمی، خیلی از چیزهایی را که زمانی درست تصور می شدند، نفی کرده اند. بنابراین قدرت واقعی از ترکیب علم و خلاقیت به دست می آید. اگر نگاهی به گذشته بیندازید، با وجود تغییرات مداوم زندگی و تکنولوژی همچنان با چالش های مشابهی رو به رو هستیم. تمایلات مشابهی داریم. دنبال تایید اجتماعی هستیم و موفقیت، روابط و محبت را دوست داریم، این گرایش ها همیشه در تجربه ی بشری وجود خواهند داشت. ما دنبال فرمول ها، علوم و راه کارهایی برای زندگی بهتر هستیم. در این کتاب ابزاری در اختیار مردم قرار می دهیم، که با وجود چالش های خاص خودشان، هم برای امروز و هم برای قرن های آینده مفید است.
پیشنهاد می کنیم از این فرصت استفاده کنید و از خودتان بپرسید، چه می خواهید، دوست دارید چه کاری انجام دهید، یا چه کسی باشید؟ دوست دارید بعد از خواندن این کتاب به چه دستاوردی برسید. یک فهرست تهیه کنید و بگویید«این چیزی است که می خواهم به دست آورم. این نتیجه ای است که می خواهم.» آن را بنویسید و در مقابل خود قرار دهید. این روند برای تان جالب خواهد بود، چون راه کارهای این کتاب به تدریج به شما و ذهن تان کمک می کند، همه ی آن چه را که برای تحقق آن دستاورد نیاز دارید، به دست آورید. نوشتن این فایده را دارد که بعد از پایان کتاب می توانید برگردید و ببینید، «آیا به دستاوردها دلخواه رسیده ام یا نه؟» اگر همین حالا آن دستاورد را یادداشت کنید، مراحل را بگذرانید و به تمام توصیه های ارائه شده عمل کنید، در پایان کتاب می توانید در فهرست روی آن خط بکشید و بگویید: بسیار خوب، نوبت دستاورد بعدی ست. در واقع نوشتن ده، بیست یا حتی صد دستاورد مفیدتر، جذاب تر و انرژی زا تر خواهد بود. اگر با این احتمال که شناخت علم و هنر و تکنیک می تواند به تحقق این دستاوردها کمک کند تا پیش بروید، واقعا در زندگی به چه موفقیت هایی دست پیدا خواهید کرد؟؟
در این کتاب تکنیک های پاکسازی جالبی مانند هواوپونوپونو، هیپنوتیزم، موسیقی درمانی، ضربه درمانی، ETF و تلقین توضیح داده شده اند.
گزیده ای از کتاب
صادقانه بگویم هیچ وقت طرفدار تلقین نبوده ام. تا مدت ها آن را ضعیف ترین ابزاری می دانستم که فرد می تواند برای تغییر استفاده کند. و معتقد بودم تلقین ابزار موثری نیست. جملات تلقینی متفاوتی را امتحان می کردم و می گفتم، «فایده ندارد. من می نویسم، پول زیادی دارم، ولی وقتی به اطراف نگاه می کنم می بینم پول ندارم». احساس می کردم با تلقین به خودم دروغ می گویم.
یک بار با دکتر «جفری شوارتز»، پزشک و نویسنده ی کتاب «شما مغزتان نیستید» مصاحبه کردم، اشاره کرد ما روزانه پنجاه هزار تا شصت هزار فکر داریم و اغلب آن ها همان افکار قدیمی هستند. این افکار اغلب منفی هستند و به نوعی تلقین محسوب می شوند. آن ها بارها و بارها در مغز ما تکرار می شوند و نوع خاصی از فکر کردن و زیستن را در وجود ما زنده نگه می دارند. برای قطع این روند باید الگوی جدید و گذرگاه های عصبی جدیدی بسازیم. ما به افکار جدید نیاز داریم.
باید یک تمرین ذهنی انجام دهیم. با توجه به این شروع کنید که در حال فکر کردن هستید و همه ی انواع فکرها را دارید. شما در حال فکر کردن درباره ی خودتان و کاری هستید که بعد باید انجام دهید. به تکنیک های پاکسازی فکر می کنید…