آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 6
دوست نداشتم 0

ترانه ایزا

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
هنر
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
308689
شابک:
9786226863384
نویسنده:
انتشارات:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1399
جلد:
گالینگور
قطع:
پالتویی
تعداد صفحه:
521
شماره چاپ:
2
طول:
21
عرض:
11.5
وزن:
625 گرم
برخی صفحات:
قیمت محصول:
3,570,000 ریال
4,200,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره ترانه ایزا :

Iza's Ballad

ماگدا سابو

|     ماگدا سابو در سال 1917 در خانواده‌ای پروتستان و در شهر دبرسن مجارستان (ملقب به رم کالونیست) متولد شد. سابو که در کودکی پدرش با او به زبان‌های لاتین، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی حرف می‌زد در دانشگاه دبرسن زبان و ادبیات لاتین و مجاری خواند. در 1944 و 1945 در مناطق تحت اشغال آلمان و شوروی به کار معلمی پرداخت. در سال 1947 نخستین آثار خود را در قالب شعر منتشر ساخت؛ دو دفتر شعر با عنوان‌های بره و بازگشت به انسان که در 1949 جایزۀ باومگارتن را برای او به ارمغان آورد، اما در دوران حاکمیت رژیم کمونیستی، سابو را دشمن حزب کمونیست خواندند و این جایزه را بلافاصله از او پس گرفته شد. سابو اولین رمان خود را با نام فرسکو به سا 1958 منتشر ساخت. در 1959 رمان دیگری منتشر کرد با عنوان آهوبره. در همین سال جایزۀ یوژف آتیلا به او رسید. پس از این بود که بیش از پیش به نوشتن رمان پرداخت؛ از جمله خیابان کاتالین (1969)، داستانی قدیمی (1971)، در (1987). سابو درعین‌حال در زمینه‌های دیگری مثل ادبیات کودکان، نمایشنامه، داستان کوتاه و متون غیرداستانی قلم زده است. یکی از همین متون غیرداستانی نوشته‌ای است در رثای همسرش تیبور سوبوتکا که نویسنده و مترجم بود و در سال 1982 درگذشت. سابو یکی از اعضای آکادمی علوم اروپا بود و همچنین سرپرست سمینار الهیات کالونیستی. او سرانجام در همان شهر زادگاهش در حالی که کتابی به دست  داشت در سال 2007 از دنیا رفت.

نگار شاطریان

‌نگار شاطریان متولد سال ۱۳۶۵ در تهران است. او در رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه علامه‌طباطبایی به تحصیل پرداخت. سپس به تدریس، پژوهش و ترجمه در حوزه‌ی زبان انگلیسی روی‌ آورد. تا کنون از او آثاری چون «مرگ در می‌زند»، «این آب آشامیدنی نیست»، «حالا بی‌حساب شدیم»، «بی‌بال و پر» و «هرج و مرج محض»؛ که از جمله نوشته‌های نمایشی و طنز وودی آلن محسوب می‌شوند، منتشر شده است.

|     ترانۀ ایزا داستان اتی، زنی سالخورده، است که پس از مرگ شوهرش، وینس، خانۀ روستایی کوچکش را رها می‌کند و به آپارتمان دخترش ایزا، زنی شاغل و جدی، در شهر بوداپست نقل‌مکان می‌کند. این جابه‌جایی، جدای از تصمیم این مادر و دختر برای در کنار هم بودن و مراقب هم‌بودن، پیچیدگی‌های احساسی به بارمی‌آورد که برای اتی و ایزا گران تمام می‌شود.

|      ترانۀ ایزا‌ سال‌ها پیش‌تر از در، که شناخته‌شده‌ترین اثر سابو است، نوشته و منتشر شده بود اما در زبان انگلیسی یک سال پس از انتشار در یعنی در سال 2016 منتشر شد. این رمان از نظر روایت و درونمایه در میان آثار سابو بیشترین شباهت را به رمان در دارد. از جمله ماهیت بیگانۀ زندگی مدرن شهری برای نسل پیش از جنگ، نوشتن از انسان‌های پا‌به‌سن‌گذاشته؛ که هنوز یک پا در گذشته دارند و سرگردان میان جهان جدید و  قدیم‌اند و نمایش نسل جدید زنان مدرن و شاغل و جدی و تمامی این‌ها در کنار رازی سر به مهر. تمرکز راوی ترانۀ ایزا برخلاف در در طول داستان میان سه شخصیت اصلی آن در حرکت است: اتی، ایزا و آنتال، شوهر سابقش و در جاهایی نیز سراغ شخصیت‌های فرعی نیز می‌رود. کتاب در چهار بخش با نام‌های خاک، آتش، آب و هوا نوشته شده است و هر بخش نمایانگر یکی از کاراکترهاست.

|      ماگدا سابو در اثرش بر مرز تاریک میان زندگی شخصی و زندگی عمومی غیر مسقیم نور می‌تاباند، و این‌گونه سایۀ‌ خیانت‌های ما، چه شخصی چه سیاسی، لرزان روی دیوارها می‌جنبند. (داستین ایلینگ وُرت)

|      درامی بی‌نظیر و گیرا دربارۀ کهن‌سالی و از دست دادن معنا. (وال استریت ژورنال)

|      نوشته‌های سابو از شفافیت و صراحتی دلپذیز و کیفیتی برخوردارند که گذر زمان چیز ی از تازه بودن و ارتباط آنها با زمانۀ ما نمی کاهد. (تایمز)

|      جست‌و‌جویی بی‌پروا دربارۀ آسیب‌هایی که ما با نام  عشق به دیگران وارد می‌کنیم. (ایندیپندنت)

اخبار و مقالات مرتبط با این کتاب:

تاریخ تلخ

«ترانۀ ایزا» چگونه کتابی است؟

کشور مجارستان هیچ‌گاه برخلاف همسایه‌هایش، مظهر غول‌های سرشناس ادبیات اروپا نبوده است، اما در عین‌حال نویسندگانی نظیر شاندور مارای و ایمره کرتس، اسم و رسمی در صحنه ادبی دنیا برای خود بهم‌زدند. با این وجود ادبیات مجارستان در ایران آنچنان مورد توجه مخاطبان قرار نگرفته و به‌جز چند مورد انگشت‌شمار نظیر «خاکستر گرم» از مارای که با ترجمه مینو مشیری منتشر شد، مترجمان سرشناس دیگری نیز سراغ نویسندگان این کشور نرفتند. کرتس نیز برخلاف اکثر نویسندگانی که پس از نوبل ادبیات آثارشان در ایران به چاپ چندم می‌رسند، چندان موفق نبود و استقبال ویژه‌ای از او به عمل نیامد.

نشر بیدگل در سال گذشته مجموعه ادبیات داستانی خود را راه‌اندازی کرد و همانطور که نصرالله مرادیانی، مترجم رمان «در» و «خیابان کاتالین» از ماگدا ســابو، در توضیح این مجموعه می‌گوید، قرار است نویسندگانی از فرهنگ‌های مختلف که تا به حال در ایران آثارشان ترجمه نشده یا مهجور مانده‌اند، توسط این سری به مخاطبین فارسی‌زبان ادبیات معرفی شوند. یکی از نخستین نویسندگانی که معرفی شد نویسندۀ مجار، ماگدا سابو بود. رمان در، هرچند پیشتر با عنوان «شهر ممنوعه» توسط نشر قطره و با ترجمه فریبا ارجمند مننشر شده بود، اما پس از انتشار در این سری مورد توجه مخاطبین ادبیات قرار گرفت. هرچند شخصا با آن اثر ارتباطی برقرار نکردم و آن را اثری ضعیف‌تر نسبت به خیابان کاتالین (دومین رمانی که از سابو توسط بیدگل منتشر شد) و ترانه ایزا می‌دانم، اما نمی‌توان داستان‌پردازی پخته و نگاه خاص نویسنده‌اش به جبر حیات را انکار کرد.

ترانه ایزا چهارمین رمان در کارنامه ادبی ماگدا سابوست که آن را پیش از در و خیابان کاتالین نوشته است. رمان راجع به ارتباط ایزا و مادر سالخورده‌اش اتی است که پس از مرگ شـوهرش بیش از هر زمان دیگری شکسته و ناامید به نظر می‌رسد. داستان با بحران آغاز می‌شود. بحرانی که ایزا و اتی انتظارش را داشتند. وینس، پدر ایزا، سه ماه پیش از مرگش تشخیص داده شده که سرطان دارد و مادر و دختر این حقیقت را از او پنهان کرده‌اند و با این عمل سعی داشتند روزهای آخر خوبی برای وینس رقم بزنند. نویسنده در طول رمان فلش‌بک‌های متعددی به گذشته خانواده می‌زند. ارتباط میان آنها هسته مرکزی داستان است و در طول رمان و با کاویدن حقایق متوجه آنچه بر این خانواده گذشته، می‌شویم. نگاه سابو به مفهوم خانواده و برخورد نسل‌ها با یکدیگر به مارسل پروست نزدیک است. گذر زمان بحث اصلی ترانه ایزا ست. زمانی که هرچه جلوتر می‌رود، بیشتر اتی را از خود می‌راند. او نمی‌تواند با حال کنار بیاید و واکنشش به وسایل پیشرفته و امروزی نیز برآمده از همین ستیز او با زمان است که اجازه پذیرش گذر را به خود نمی‌دهد. همچنین ایزا به عنوان نماینده نسل تازه و جوان از گذشته‌ای که مملو از درد، ظلم و سانسور بوده فراری‌ست و سعی می‌کند گذشته را فراموش کرده و در حال خود را تعریف کند. سابو رفتار انسان در سالخوردگی را از چند جهت به رفتارش در کودکی شبیه می‌داند. نیاز اتی به حضور یک حامی، اقتدار ایزا در برابر او و شکنندگی روحی پیرزن دربرابر استحکام ایزای جوان. البته نگاه سابو به این جبر زمانی و سیر تحولی انسان به نگاه ناتورالیستی و جبرگرای نویسندگانی نظیر امیل زولا نزدیک‌تر است. به همین سبب مخاطب باید داستان را با وجود دردهایی که سابو به خواننده‌اش می‌دهد، قبول کند تا به گوهر ترانه ایزا دست یابد، زیرا این سیر بسیار کند و در لایه‌های زیرین داستان شکل می‌گیرد. مطالعۀ ترانه ایزا از این حیث مخاطب جدی و باحوصله ادبیات را می‌خواهد که کتاب را نیمه‌کاره رها نکند و تا آخر همراه روایت پیش برود. همانطور که لارن گراف، منتقد نیویورک‌تایمز، در وصف این کتاب می‌گوید، برخی رمان‌ها، مثل بعضی انسان‌ها، صبر و توجه بسیاری می‌خواهند تا زیبایی و پیچیدگی‌ آنها را به طور کامل بفهمیم. رمان‌های سابو نیز چنین ویژگی‌ای در خود دارند. رنج‌ها از همان شروع داستان آغاز شده‌اند. با مرگ وینس و گریه‌های زنی که دیگر همدمی ندارد و عشق زندگی‌اش را به خاک سپرده‌اند. شهری که باید از آن دل بکند و خانه‌ای که خانۀ اموات خواهد شد. ترانه ایزا را می‌توان تلخ‌ترین اثر سابو نامید که احساسات درونی انسان را می‌جوید و غم از دست دادن انسان‌ها را به دور از کلیشه‌های رایج و جملات قصار بازگو می‌کند. به قول منتقد روزنامه ایندیپندنت، ترانه ایزا کاوش بی‌رحمانه در خساراتی‌ست که به نام عشق به یکدیگر وارد می‌کنیم.  به غیر از وجه انسانی رمان، ماگدا سابو اشاراتی به وضعیت تاریخی و سیاســی مجارستان نیز دارد. وینس به سبب گذشته خود، در نظام کمونیستی حاضر به حاشیه رانده می‌شود و اعتبارش را از دست می‌دهد. آسیبی که او را می‌شکند و روز به روز او و اتی را بیش از پیش گوشه‌گیر می‌کند و سبب شده دوستانشان از ارتباط با آنها پرهیز کنند. هرچند اتی با وجود اینکه زندگی‌زناشویی‌اش را در حال غرق شدن دیده و تنها راه نجاتش بازگشت به خانه خاله‌اش و ترک وینس بوده، همراه او می‌ماند و عشقش را فدا نمی‌کند.

ماگدا سابو به سبب انتقاداتش به کمونیسم مورد غضب سیســتم بوده و شخصیت وینس از این حیث شباهت‌هایی به خود او دارد. سابو و وینس هر دو به سبب اختلافشان با نظام کنونی طرد شده‌اند و هریک به گونه‌ای اعتبار خود را سال‌ها بعد به دست آورده‌اند؛ اما آیا بیشترین غرامت‌ها نیز می‌توانند زمان را بازگردانند؟ پیـرزن دوران جوانی خود را در زمان جنگ جهانی دوم گذرانده است؛ جنگی که مجارستان را همچون دیگر نقاط اروپا ویران کرد و دوران پساجنگ هم برای اتی و وینس به سبب حضور کمونیسم خوش‌یمن نبود. به همین سبب می‌توان ترانه ایزا را فصل مشترک در (به عنوان اثری مبتنی بر روابط انسانی و احساسی) و خیابان کاتالین (رمانی در مذمت جنگ) دانست. با این حال در ترانه ایزا نویسنده مستقیما به جنگ یا حتی دیکتاتوری نظام حاکم اشاره نمی‌کند و اعتراضات و ارجاعاتش را به شکل غیرمستقیم و از زاویه دید شخصیت‌های داستان و نه راوی سوم شخص بیان می‌کند که نشان از پرهیز ماگدا سابو از قضاوت‌های یک‌جانبه در اثرش دارد. درنهایت ترانه ایزا رمانی با نثر روان و زبانی تلخ است که باید آن را با صبر و حوصله خواند و نیمه‌کاره رها نکرد. سابو اختلاف نسل‌ها و جبر زمان را به ساده‌ترین شکل ممکن بیان می‌کند. از همین منظر می‌توان ترانه ایزا را درس نویسندگی خواند. اینکه چطور به دور از بازی‌های فرمی و پیچیدگی‌های ساختاری، داستانی ساده تعریف کرد و اسیر کلیشه‌ها یا شعارزدگی نشد. شاید ارزش کارنامه هنری یکدست ماگدا سابو سال‌ها بعد برای ما آشکار شود و روزی او را از غول‌های ادبی قرن بیستم اروپا بخوانیم؛ صفتی که به‌واقع برازنده اوست.

منبع: نوشتۀ فرشاد جابرزاده، روزنامۀ سازندگی.

تاریخ سکوت

نگاهی به رمان «ترانۀ ایزا» نوشتۀ ماگدا سابو

رمان حجیم ترانه ایزا در سال 1963 در مجارستان منتشر شد و هفت سال پس از مرگ ماگدا سابو در سال 2014 به انگلیسی انتشار یافت. سابو از نویسندگان پیشروی مجارستانی بود که در سال‌های استالینی‌ سرکوب شد، اما از زمانی که هژمونی رئالیسم سوسیالیستی در اواخر1950 فروکش کرد شناخته‌تر شد. سابو با انتشار ترجمه انگلیسی از «در» رمانی که 1987 نوشت، به شهرت بیشتری دست یافت. اما ترانه ایزا قبل از این رمان نوشته شد و در سال 1963 با عنوان پیلاتس منتشر شد، ولی مترجم انگلیسی عنوان ترانه ایزا را برای کتاب برگزید که در ترجمه فارسی نیز همین عنوان استفاده شده است.

ترانه ایزا کتابی است دَوًار، آهسته و تاریک که با یک مرگ آغاز می‌شود و با مرگی دیگر به پایان می‌رسد. کتاب در چهار بخش خاک، آتش، آب، و هوا، با چهار شخصیت در تعامل است: زن و شوهری پیر با نام‌های «وینس» و «اِتی»، دختر بزرگ‌شان «ایزا» و شوهر سابقش «آنتال». از این رو داستان فقط ماه‌های معدودی از زندگی آنها را پوشش می‌دهد و با واگشت‌های آهسته‌اش به چهار موقعیت آنها می‌پردازد تا رازهایی درباره هر یک از آنها را فاش کند؛ رازهایی که تا حد زیادی برای هر یک از آنها پنهان می‌ماند. به قول داستین ایلینگ وُرت منتقد، «سابو در این رمان بر مرز تاریک میان زندگی شخصی و زندگی عمومی غیرمستقیم نوری می‌تاباند، و این گونه سایه خیانت‌های ما، چه شخصی و چه سیاسی، لرزان روی دیوارها می‌جنبد.»

کتاب فاصله و سکوت است؛ منتها عجیب‌ترین سکوت همه این آدم‌ها در امری است که می‌توان از آن با عنوان واقعیت‌هایی از زندگی تحت خطرات سانسور یاد کرد، حتی وقتی واقعیتی که از آن سخن به میان آمده کمونیستی نیست. از این رو وینس را داریم که یک یهودی را در سرداب خانه طی اشغال آلمانی‌ها مخفی کرده، و از دست‌دادن شغل اخیرش در کسوت قاضی، به علت امتناع از محکوم‌کردن عده‌ای کشاورز، و ایزا را داریم که زمان دانشجویی‌اش در طول جنگ جهانی دوم در کیفش قاچاقی مواد محترقه جا‌به‌جا می‌کرده است، همه این اتفاقات بدون هیچ تعبیر و توضیحی سریع سپری می‌شوند.

وقتی وینس از سرطان می‌میرد، اِتی هیچ انتظاری دیگر از زندگی ندارد، جز انزوایی از نوع خودش، بنابراین وقتی دخترش ایزا او را از خانه پدری روستایی‌شان جدا می‌کند و به آپارتمان خودش در بوداپست می‌برد محظوظ می‌شود. اما این محظوظ‌بودن دیری نمی‌پاید و اِتی به زودی از سپری‌کردن روزهایش در سفر با کابین‌ها خسته می‌شود و وقتی خوشحال است که قادر باشد به خانه بازگردد. در آپارتمان ایزا هم در فضایی محصور در تنش ملال‌انگیزی به‌سر می‌برد.

آن تنگنایی که شخصیت‌ها از طریق آن همدیگر را مشاهد می‌کنند به این خوانش نوعی ترس و هراس از مکان‌های محصور و بسته می‌بخشد، اما مشخصا خواننده را درگیر می‌کند- آن هنگام که چنگ در روح خواننده فرومی‌کند؛ گویی اینطور تلقی می‌شود که این کتاب همین دیروز نوشته شده است.

ماگدا سابو از هر جزئیاتی بهره می‌گیرد تا پرتره‌ای سیاسی و معمارانه از حیات روستایی مجارستانی را که به آرامی در حال سوختن است خلق کند. با آنکه زمان و مکان رمان ترانه ایزا از میان رفته، اما پرسش‌های اساسی انسانی آن از بین نرفته است.

وینس یک‌بار به اتی گفته بود که «اتی، تو یه فرشته نگهبان داری، فرشته‌ای که پابه‌پات همه‌جا می‌آد. می‌دونی چیه؟ تو تنها آدم توی قرن بیستمی که هنوز فرشته نگهبان دارد.» عکسی که قبلا بالای تختش آویزان بود آمد جلوی چشمش، صورت آن دختربچه که توت‌فرنگی می‌چید، صورتی‌که حالا نشانی از آن ملاحت در آن دیده نمی‌شد، ملاحتی که در آلمان قدیم می‌دیدی، و حالا جایش را داده بود به تاجی از موهای جوگندمی پرفراز چهره پرچین‌وچروک خودش، و دید که حالا جای آن سبد کوچک را که دختر دوان‌دوان با خودش می‌برد زنبیل سیاه خودش گرفته است. در آن لحظه بود که فهمید چه کاری از دستش برای ایزا برمی‌آید. برای ایزایی که درونش خانه کرده بود، آن غریبه‌ای که سوار تاکسی با عجله این‌طرف‌وآن‌طرف می‌رفت یا آنکه با تریز پچ‌پچ می‌کرد و با نگاهی خیره و جدی سرش را از روی کتاب‌هایش بلند می‌‌کرد. وینس دیگر کنارش نبود، ولی این‌بار پیرزن صدایش نکرد. در این لحظه او باید تنهای تنها می‌بود.

پیرزن به فرشته نگهبانش، به فرشته داخل تصویر، گفت که «برو!» فرشته سرش را برگرداند و نگاهی به او کرد و رفت. روی تخته‌چوب خالی بود. خالی خالی، و آن سرش که می‌فت سمت بالا در دل مه ناپدیده شده بود. پیرزن عینکش را درآورد، دسته‌های صورتی‌اش را تا کرد و داخل کیف‌دستی‌اش گذاشت، بعد از شیب تخته بالا رفت. برای اولین‌بار در عمرش دیگر فرشته‌ نگهبانش از او مراقبت نمی‌کرد.»

منبع: نوشتۀ سیما باوی، روزنامۀ آرمان ملی