باد نوبان
باد نوبان تازهترین اثر داستانی جمشید ملکپور داستاننویس، پژوهشگر متولدِ آبادان است. او در کارنامۀ نوشتاری خود جدا از آثار داستانی کاشف رؤیا و هفت دهلیز پژوهش سه جلدی معتبر ادبیات نمایشی در ایران را در کارنامۀ خود به یادگار دارد.
باد نوبان داستانی در بارۀ دو طبیعت است که به موازات پیش میرود. طبیعت آدمی و طبیعت محیطی و تأثیراتی که آنها برهم میگذارند و انتقامی که زا تقابلشان سر برمیآورد. به در کردن مضمونی است که سرتاسر داستان را به خود مشغول کرده است. به در کردن یکی برای رسیدن به عشق و طبیعت آدمی و به در کردن یکی برای رسیدن به طبیعت محیطی.
«در آبادی حرف بود که پدر نخلو گرفتار یکی از این بادها شده بود؛ باد نوبان. بادی که پدرش را در پی توهّم مرواریدی درخشان و درشت در دریای طوفانی به قعر کشیده و دیگر بالا نیاورده بود.»
باد نوبانداستان سرنوشت است. سرنوشت پسر که سرنوشتش با پدرش گره خورده است و داستان دریایی که سرشتش توأم شده با این سرنوشتها:
«امروز روز آخریه که تو حجابه. فردا سیش مجلس میگیرم، صباح سحر که اُفتوب از دل دریا بیرون میآد، با اُوِ دریا غسلش میدم و با اُوِ برگ هفت گیاه بیخار معطر میکننم. تو هم یه من گندم سیدریا پوست بگیر و مغروبی در خونۀ هر که اهل هوان برو و بگو صباح سی مجلس بیاد.»
باد نوبان بیهیچ تردیدی از حیث داستاننویسی اقلیمی، اثری همتراز با آثار بزرگانی چون صادق چوبک و غلامحسین ساعدی است و اثری در این جایگاه ادبی محسوب میشود که در اقلیمی جز جنوب نمیتوانست اتفاق بیفتد.