آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 3
در حال خواندن 0
خواندم 2
دوست داشتم 6
دوست نداشتم 0

خیابان کاتالین

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
هنر
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
301254
شابک:
9786226863261
نویسنده:
انتشارات:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1399
جلد:
شمیز
قطع:
پالتویی
تعداد صفحه:
368
شماره چاپ:
2
جوایز:
سه‌وِن
طول:
21
عرض:
11.5
وزن:
442 گرم
برخی صفحات:
قیمت محصول:
2,847,500 ریال
3,350,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره خیابان کاتالین :

Katalin Street

ماگدا سابو

|     ماگدا سابو در سال 1917 در خانواده‌ای پروتستان و در شهر دبرسن مجارستان (ملقب به رم کالونیست) متولد شد. سابو که در کودکی پدرش با او به زبان‌های لاتین، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی حرف می‌زد در دانشگاه دبرسن زبان و ادبیات لاتین و مجاری خواند. در 1944 و 1945 در مناطق تحت اشغال آلمان و شوروی به کار معلمی پرداخت. در سال 1947 نخستین آثار خود را در قالب شعر منتشر ساخت؛ دو دفتر شعر با عنوان‌های بره و بازگشت به انسان که در 1949 جایزۀ باومگارتن را برای او به ارمغان آورد، اما در دوران حاکمیت رژیم کمونیستی، سابو را دشمن حزب کمونیست خواندند و این جایزه را بلافاصله از او پس گرفته شد. سابو اولین رمان خود را با نام فرسکو به سا 1958 منتشر ساخت. در 1959 رمان دیگری منتشر کرد با عنوان آهوبره. در همین سال جایزۀ یوژف آتیلا به او رسید. پس از این بود که بیش از پیش به نوشتن رمان پرداخت؛ از جمله خیابان کاتالین (1969)، داستانی قدیمی (1971)، در (1987). سابو درعین‌حال در زمینه‌های دیگری مثل ادبیات کودکان، نمایشنامه، داستان کوتاه و متون غیرداستانی قلم زده است. یکی از همین متون غیرداستانی نوشته‌ای است در رثای همسرش تیبور سوبوتکا که نویسنده و مترجم بود و در سال 1982 درگذشت. سابو یکی از اعضای آکادمی علوم اروپا بود و همچنین سرپرست سمینار الهیات کالونیستی. او سرانجام در همان شهر زادگاهش در حالی که کتابی به دست  داشت در سال 2007 از دنیا رفت.

نصراله مرادیانی

نصراله مرادیانی در سوم بهمن 1362 در تبریز متولد شد. مرادیانی دارای مدرک کارشناسی در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد است و سپس برای ادامۀ تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، در سال 1387، به دانشگاه علامه طباطبایی تهران آمد. او پایان‌نامۀ خود را با موضوع «تأثیر ترجمه بر آثار داستانی جمال‌زاده و هدایت» نوشت. مرادیانی در چند دانشگاه در تهران و تبریز به تدریس می‌پردازد و همچنین به کار ترجمه مشغول است. از جمله ترجمه‌های او می‌توان به ترجمۀ آثار ماگدا سابو، نویسندۀ سرشناس مجارستانی، اشاره کرد، مرادیانی تاکنون کتاب‌های در، خیابان کاتالین و ابیگل را از این نویسنده ترجمه کرده است. از میان دیگر ترجمه‌های او می‌توان به قواعد مباحثه (قطره/1391)، چگونه فرهنگ‌ها ساخته می‌شوند؟(قطره/1392)، مطالعات ترجمه: یک میان‌رشته (رخ‌دادنو/1393)، مسائل بوطیقای داستایفسکی اثرم‍ی‍خ‍ائ‍ی‍ل ب‍اخ‍ت‍ی‍ن(حکمت/1396)، سینمای اگزیستانسیالیستی(1395) و لذت خیانت(1396) اشاره کرد.


|      خیابان کاتالین، اثر ماگدا سابو، نخستین بار در سال 1969 در مجارستان منتشر شد و در سال 2017 با ترجمۀ لن ریکس به دست انتشارات نیویورک ریویو بوکس (nyrb) به زبان انگلیسی منتشر شد. این کتاب در سال 2007 برندۀ جایزۀ «سه‌وِن» بهترین رمان اروپایی شد و در سال 2018 برنده «جایزه ترجمه پن» شد.

|      ماگدا سابو در خیابان کاتالین روابط انسانی را در تصویری بزرگ روایت می‌کند و سرنوشت سه خانواده را، که زمانی در خیابان کاتالین در شهر بوداپست همسایه‌های دیواربه‌دیوار هم بودند، در طول سه دهۀ متلاطم تاریخی به تصویر می‌کشد. (نیویورک تایمز)

|      ماهیت گمراه‌کنندۀ زمان همراه با خطاها و گسست‌ها و سکوت‌ها مضمون مسلط رمان است که در دو بخش «جاها» و «آنات و برش‌هایی از اتفاقات» به قلم درآمده است. (آیریش‌تایمز)

|      رمان سابو عمیقا در معنای وطن یا زندگی در وطن غور می‌کند، در جهانی که این مفهوم در آن فرو می‌پاشد و به ویرانۀ خود بدل می‌شود. (اندرو مارتینو)

اخبار و مقالات مرتبط با این کتاب:

عشق قربانی واقعیت

بررسی رمان «خیابان کاتالین» اثر ماگدا سابو

ماگدا سابو، نویسنده مجارستانی که در اواخر زندگی‌اش با رمان پرفروش «در» به شهرت جهانی رسید، نزدیک به یک قرن زندگی کرد و در این یک قرن شاهد اتفاقات بسیاری هم‌چون اشغال کشورش توسط آلمان و حاکم شدن شوروی بر آن بود. شروع فعالیت ادبی سابو همزمان بود با به قدرت رسیدن دولت استالینیستی، دوره‌ای که برای نویسندگان ممنوعیت به ارمغان آورد و خفت بسیاری را بر آن‎ها تحمیل کرد. سابو که در این سال‌ها با ممنوعیت چاپ آثارش روبرو بود، با پشتوانه‌ی دو دفتر شعری که تا آن روزها به چاپ رسانده بود، توانست برنده‌ی جایزه‌ی باومگارتن، معتبرترین جایزه‌ی ادبی مجارستان شود اما این جایزه از او پس گرفته شد چرا که حکومت او را دشمن حزب کمونیست می‌دانست. پس از سال 1956 و قیام مردم، فضای نسبتا مساعدی برای چاپ آثار توسط نویسندگان مجاری پدید آمد و سابو نیز در 41 سالگی موفق شد اولین رمان خود را منتشر کند. اواسط دهه‌ی 90 میلادی بود که سابو توسط مخاطبین گسترده‌تری شناخته شد و آثار او خارج از مرزهای زادگاه‌اش خوانده شد.

رمان‌های سابو در ظاهر تخیلی هستند و مجموعه‌ای از خیال‌ها را شامل می‌شوند که گاه می‌توانند به عنوان یک خودزندگی‌نامه تصور شوند؛ در حالی که بسیار نمادین‌اند و به طور حتم، به قلمرویی خارج از زندگی او مربوط هستند.

خیابان کاتالین که 18 سال پیش از رمان در نوشته شده است، داستان زندگی سه خانواده را بین سال‌های 1934 و 1968 میلادی ‌روایت می‌کند که در شهر بوداپست و در همسایگی هم زندگی می‌کنند. سرنوشت این سه خانواده در عین ارتباط با یکدیگر، ارتباط ویژه‌تری با اتفاقات سیاسی شهر بوداپست دارد. وقتی شروع به خواندن خیابان کاتالین می‌کنیم، ناخودآگاه به مقایسه‌ی آن با در روی می‌آوریم. رمان در با اعتراف راوی به یک قتل شروع می‌شود و ما را تا پایان رمان، برای کشف منظور دقیق راوی از این اعتراف می‌کشاند. در خیابان کاتالین نیز ضایعه‌ی اصلی، به قتل رسیدن هنریت جوان در زمان اشغال آلمان‌هاست و در طول رمان است که کم و کیف این حادثه مشخص می‌شود. به همان شکلی که راوی داستان در اذعان دارد که نجات دیگری دغدغه‌اش بوده است، اینجا نیز یک مدعی نجات است که قتل هنریت را رقم می‌زند. بر خلاف رمان در که تاثیرات حوادث اجتماعی و سیاسی چندان روشن بیان نشده است، سابو در خیابان کاتالین روایت سرراست‌تری را از تاثیرات شکنجه‌وار حوادث بر روی شخصیت‌هایش بیان می‎‌کند. سابو که به عینه شاهد این حوادث و حکومت استالینیست‌ها بوده، ناآرامی و طنین صدای گلوله را در خیابان کاتالین به گوش خوانندگان رسانده است؛ درست برخلاف در که خود خواننده باید اثرات حوادث و رویدادهای سیاسی را از دل رفتار شخصیت‌ها و روابط آن‌ها با یکدیگر بیرون بکشد.

شروع خیابان کاتالین همراه با آوارگی شخصیت‌های محوری آن است؛ خواه با مرگ، مهاجرت یا دگرگونی زندگی آن‌ها. در این میان تنها خانواده‌ی اِلکِش هستند که موفق به زنده ماندن و حفظ زندگی خود در آپارتمان کوچکی در آن‌سوی رود دانوب و خیابان کاتالین شده‌اند. آن‌ها از پنجره‌ی این آپارتمان، خانه‌ی قدیمی خود را می‌بینند که دچار تحولاتی در نمای خود است. خیابان کاتالین، به عنوان نقطه‌ مشترک بین خانواده‌ی اِلکِش و دو خانواده دیگر، استعاره‌ای از گذشته‌ی غیرقابل برگشت است. گذشته‌ای که ممکن است همچون خانه‌ قدیمی خانواده‌ اِلکِش، جلوی چشم باشند اما با این وجود، چندین سال نوری از ما فاصله داشته باشد. رابطه‌ی بین ایرِن، دختر خانواده‌ی اِلکِش و بَلينت که پسری در آستانه‌ی پزشک شدن است، دیگر اتفاق محوری خیابان کاتالین است. سابو از این رابطه‌ عاشقانه، تنها به عنوان یک خوشحالی پیش پا افتاده و دست‌مایه‌ غلبه بر سختی‌های حوادث استفاده نمی‌کند و آن‌ را تاریک و افسرده به تصویر می‌کشد. در واقع می‌توان گفت کاوش سختی‌های تاریخ، در عین حالی که آشکارا به تصویر کشیده شده، ‌اصلاً دغدغه‌ی سابو نبوده و بیشتر دغدغه‌ی شخصیت‌های خودش را داشته است و سعی کرده تاریکی روزگار را با تاریکی سایه افکنده بر رابطه‌ی شخصیت‌هایش نشان دهد.

خیابان کاتالین روایت زندگی و واقعیت‌های تنیده در آن است که عشق را خنثی می‌کنند. ایرِن و بَلينت دائماً در حال مبارزه با مشکلاتی هستند که بر سر راه رابطه‌ی آن‌هاست و خستگی‌ای که از پس این مبارزه می‌آید، آن‌ها را به این گمان می‌اندازد که در مورد هم اشتباه می‌کنند و پیوند بین آنها بیشتر از عشق واقعی، ناشی از نوستالژی و همسایگی سال‎‌های گذشته است. طنز ماجرا زمانی فرا می‌رسد که سرانجام همه موانع برطرف می‌شود و این در مقطعی است که احساسات این زوج نسبت به یک‌دیگر بسیار اندک است. سابو یک داستان تاریک و افسرده روایت کرده که در آن هیچ‌کس خوشحال نیست؛ حتی وقتی عاشق و معشوق کنار هم قرار می‌گیرند.

 ساختار روایت در این کتاب، غیرخطی و گسسته است؛ درست به همان شکلی که ذهن آدمی در به یادآوری خاطرات عمل می‌کند و ترتیب و به هم پیوستگی خاصی را رعایت نمی‌کند. گاه تصویری از 1934 می‌بینیم که خانواده‌ها به تازگی کنار هم ساکن شده‌اند و با دنیای بچگی شخصیت‌ها روبرو هستیم و گاه تصویری از 1961 که تعدادی از شخصیت‌ها از تندباد حوادث جان سالم به در برده‌اند. گاه نتایج، قبل از اتفاقاتی که منجر به آن‌ها هستند نشان داده می‌شوند. رمان اhttps://wikinaghd.ir/book/catalin-street-review/ز طریق این ساختار در فرم خود، به دنبال القای آشوب و تنش‌هایی است که در تاریخ واقعی آن روزها گذشته است. بنابراین فرم و محتوای رمان بسیار با هم سازگاراند. نوع روایت و زاویه دید در کتاب، بین روایت اول شخص ایرِن از حوادث و یک روایت سوم شخصی که تمرکز زیادی روی بالينت دارد، در تناوب است و هر دو در جهت فاش کردن ابعاد پنهان همان ضایعه‌ی اصلی کتاب یعنی مرگ هنریت هستند. یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های رمان شخصیت‌پردازی آن است. غیر از زوج غم‌انگیز داستان، بلانکا و بی‌ملاحظگی‌هایش، آقای الکش که به کهن‌سالی رسیده و قادر به کنار آمدن با دنیایی پیرامون‌اش نیست و هنریت مرموز که پس از مرگ هم ناظر بر اتفاقات است، دلایل روشنی بر خلاقیت نویسنده در شخصیت‌پردازی و آگاهی او به سرشت انسان است.

خیابان کاتالین در مجموعه ادبیات داستانی نشر بیدگل و به عنوان دهمین اثر از این مجموعه، در سال 1399 منتشر شد. نشر بیدگل که پیش از این رمان معروف در را در سال 1398 به فارسی منتشر کرده بود، و در مدت کوتاهی به چاپ چهارم رسانده بود، ترانۀ ایزا را هم به عنوان سومین اثر سابو، در سال 1399 راهی بازار نشر کرده است. نصرالله مرادیانی مترجم خیابان کاتالین و در به فارسی است که هر دو ترجمه را از متن انگلیسی انجام داده است. مرادیانی پیش از این اثر مورد اعتنای باختین به اسم مسائل بوطیقای داستایفسکی را به فارسی برگردانده بود.

منبع: نوشته‌ی سینا اقدسی‌نیا، سایت ویکی نقد

زيستن در سايۀ شوم فاشيسم

نگاهی به رمان «خيابان كاتالين»


دگرگونی، فروپاشی، آرمان‌های شكست خورده، مرگ، زندگی، خانواده، دوستی، عشق و بازگشت دوباره به تمام اینها، مفاهیمی است كه به قلم ماگدا سابو در رمان خیابان كاتالین با ترجمه نصراله مرادیانی مطرح شده‌اند. «سابو» در این رمان با مرگ بازی می‌كند، چنان‌كه با پایان كتاب حس می‌كنی، نكند آنها كه مرده‌اند، مانند «هنریت» همچنان در كنار ما حضور پررنگی داشته باشند؟!

خیابان كاتالین مانند سایر آثار سابو از درونمایه «رنجِ زندگی» و پذیرش و چگونگی پذیرش این رنج، پیروی می‌كند. این اثر از روابط خانوادگی پیچیده‌ای سخن می‌گوید كه تسلط فاشیست‌ها بر كشور، چهره آن را تیره و تار كرده است. همزیستی سه خانواده در كنار هم، در طول سه دهه پرآشوب را سابو، چنان به تصویر كشیده است كه می‌توان خود را در قامت هر كدام از شخصیت‌ها، به‌خصوص شخصیت‌های اصلی رمان دید. خیابان كاتالین، در بوداپِست كه بارها و بارها در رمان به آن برمی‌گردیم، جایی است كه سایه آشوب و حضور حكومت استالینیستی، این سه خانواده را در هم ادغام و به یك خانواده بزرگ‌تر و منسجم‌تر بدل می‌كند، چنان‌كه همواره غم‌ها و رنج‌های یكدیگر را به دوش می‌كشند؛ حتی زمانی كه مجبور به تحویل خانه‌های بزرگ و باغچه‌دار خود در خیابان كاتالین می‌شوند و به آپارتمانی كوچك نقل مكان می‌كنند، این بار بر دوش‌شان، همچنان سنگین است.


اندرو مارتینو، نویسنده و منتقد ادبی، درخصوص این اثر بیان كرده است: «رمان سابو عمیقا در معنای وطن یا زندگی در وطن غور می‌كند كه این مفهوم در آن فرو می‌پاشد و به ویرانه خود بدل می‌شود.» خیابان كاتالین به نوعی، مفهومی است از وطن كه در طول رمان از هم فرو می‌پاشد اما آثارش همچنان بر ساكنان، حتی آنها كه مرده‌اند، باقی می‌ماند. سابو كه خود شاهد عینی تحولات سیاسی و سال‌های پرآشوب تسلط فاشیست‌ها و حكومت استالینیست‌هاست، این بی‌وطنی در وطن را در «خیابان كاتالین» به خوبی تصویر كرده است. اگرچه در رمان در هم نویسنده از آن سال‌ها تاثیر گرفته اما آن را باید در زیر لایه‌های متن جست‌وجو كرد اما فروپاشی شخصیت‌ها در رمان خیابان كاتالین، ارتباطی مستقیم با شرایط سیاسی بوداپِست دارد. با كشته شدن «هنریت»، دختر كوچك خانواده هُلد، زندگی هر سه این خانواده‌ها شروع به تغییرات اساسی می‌كند. سابو اما از مرگ «هنریت» به سادگی عبور نكرده بلكه او را چون شخصیتی مستحكم و راوی حاضرِ غایب، در جریان رمان نگه داشته و حتی در بخش‌هایی، این «هنریت» است كه رمان را پیش می‌برد و خواننده از چشم او وقایع را از نظر می‌گذراند.


خیابان كاتالین دارای یك روایت خطی نیست و همین مساله خواننده را با تجارب مختلفی از شخصیت‌ها مواجه می‌كند؛ خواننده در این فرم روایی، با هر كدام از شخصیت‌ها به خوبی آشنا و با او همراه می‌شود. شخصیت‌پردازی «سابو» در این اثر به گونه‌ای است كه نمی‌توان به هیچ كدام از شخصیت‌ها برچسب مثبت یا منفی زد. حتی شخصیت «بلانكا» كه دختری سربه هواست و در بخشی از رمان دست به اقدامی عجیب می‌زند كه تاثیری ادامه‌دار بر خانواده می‌گذارد هم از این قاعده مستثنا نیست.


خیابان كاتالین خودِ زندگی است؛ اندیشه‌ها و خیالات انسان كه با واقعیت یكی می‌شوند و هستی ما را شكل می‌دهند. این اثر به نسبت دارای روایت پیچیده‌تری از رمان در است و آن هم به دلیل زاویه دید متعدد و استفاده از دو راوی است كه یكی از آنها هم كشته شده! همین مساله روایت را دچار پیچیدگی و درهم‌تنیدگی كرده و استفاده از تكنیك سیال ذهن، مخاطب را به سمت و سوهای مختلفی پرتاب می‌كند كه باید خط و ربط اتفاقات را در نظام كلی اثر جست‌وجو كند؛ با تمام اینها اما خیابان كاتالین خوشخوان و روان است و مخاطب را در خود فرو می‌برد. در مقدمه این اثر مترجم، شرح كوتاهی از وقایع قرن بیستم در مجارستان آورده كه پیش درآمد خوبی برای خوانش رمان است. خیابان كاتالین نمونه بسیار روشنی است از روابط خانواده‌هایی كه مجبور به زیست، زیر سایه شوم فاشیسم بوده‌اند. سابو در این اثر به خواننده نشان می‌دهد كه ما چگونه در شرایط سخت برای كسانی كه دوست‌شان داریم رنج می‌كشیم.


خیابان كاتالین كه در دو بخش «جاها» و «آنات و برش‌هایی از اتفاقات» نگاشته شده، نخستین‌بار در سال 1969 در مجارستان منتشر شد و در سال 2007 توانست جایزه «سه‌وِن»، بهترین رمان اروپایی را از آن خود كند. این رمان سال 2017 با ترجمه «لن ریكس» به زبان انگلیسی ترجمه شد و در سال 2018 برنده جایزه «ترجمه پن» شد.


 

تصویر: بخشی از جلد نسخۀ ترجمه شده به انگلیسی کتاب «خیابان کاتالین»

منبع: نوشتۀ نوا ذاکری، روزنامۀ اعتماد

از «در» تا «خیابان کاتالین»

نگاهی به رمان خیابان کاتالین اثر ماگدا سابو

خیابان کاتالین ابتدا در سال 1969 به زبان مجارستانی منتشر و سپس در سال 2005 به انگلیسی ترجمه شد که برنده دو جایزه سیوِن برای بهترین رمان اروپا در سال 2007 و جایزه قلم آمریکا در سال 2018 شد. خیابان کاتالین را می‌توان به‌نوعی با رمان در مقایسه کرد. فضای تلخیص‌شده و کلاستروفوبیک در، حول رابطه میان راوی - نویسنده - و اِمرنس، مستخدم خانه او، متمرکز است. با گذر زمان، صمیمیتی سرسام‌آور و غیرقابل پیش‌بینی این دو زن را به یکدیگر مرتبط می‌کند. خیابان کاتالین شکل عجیبی به خود می‌گیرد، و رمان با عبور از زمان و چشم‌انداز، سرنوشت سه خانواده - اَلکش، تِمش و هِلد - را که یهودی هستند دنبال می‌کند و آن را در مارپیچی تاریخی شامل بوداپست قبل از جنگ، اشغال آلمان و حکومت کمونیست شرح می‌دهد. تفاوت روش نگارش این دو کتاب از همان ابتدا بارز است، بااین‌حال می‌توان اظهار داشت که این دو رمان از هسته مشابهی برخوردارند. در صفحات آغازین رمان در راوی اعلام می‌کند: «من اِمرنس را کشتم. این مساله که قصد من نجات او بود و خواستار نابودی او نبودم هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌کند.» تنها پس از خواندن کتاب است که به‌منظور دقیق راوی از این اعتراف پی می‌بریم؛ در همین حال، این خطوط خواننده را از ترس در جای خود میخکوب می‌کند.

در رمان خیابان کاتالین، شوک اصلی قتل هنریت هِلد جوان در زمان اشغال آلمان است. اسرار و نقاط کور مرگبار مرتبط با مرگ هنریت مدت‌ها پیش از رخ‌دادن این واقعه برملا می‌شوند و اثرات جانبی آن به وضوح احساس می‌شوند. در هر دو رمان، شخصیت‌های خلق‌شده توسط سابو، در تلاش‌های پیچیده خود برای نجات یکدیگر، به همان اندازه امکان دارد یکدیگر را نابود کنند. همچنین در مرکزیت هردو اثر یک آسیب تاریخی قرار دارد. سایه سنگین و وحشتناک وقایع گذشته روی در افتاده، اما حتی پس از فاش‌شدن مجاب‌کننده‌ترین اسرار اِمرنس نیز قادر به درک معمای شخصیت او نیستیم. سابو با خیابان کاتالین، بیانی ساده‌تر برای روابط تحریف‌شده شخصیت‌های خود با تاریخ پیدا می‌کند. در بخش‌های آغازین کتاب با شخصیت‌های اصلی آشنا می‌شویم که می‌میرند، فرار می‌کنند یا زندگی سابقشان مصادره شده است. ما از بوداپست دوره کمونیست شروع می‌کنیم، که در آن خانواده الکش موفق شده‌اند از نظر جسمانی زنده بمانند و اکنون در آپارتمانی کوچک باهم زندگی می‌کنند: «ازپشت پنجره خانۀ قدیمیشان را می‌دیدند. چند ماه بود که نمای خانۀ قدیمیشان را داربست پوشانده بود و مثل ساختمان‌های دیواربه‌دیوارش داشت بازسازی می‌شد. شبیه دوست آدم در کودکی که از سر لج یا برای مسخره‌بازی ماسکی راکه توی مهمانی به صورت گذاشته هنوز برنداشته باشد.» خیابان کاتالین، جایی‌که پیوندهای اولیه میان خانواده‌های اَلکش، هِلد و تِمش شکل گرفته بود، به نمادی از گذشته‌ای که نمی‌توان به آن بازگشت، مبدل شده بود. اعضای خانواده الکش می‌توانند خانه قدیمی خود را از پنجره آپارتمان نگاه کنند، اما رسیدن به آن برایشان ناممکن باشد. در خاطرات تلخ و مشوش افراد خانواده نیز هیچ آرامشی نمی‌توان یافت: «در آخر کار، می‌فهمیدند که از میان همۀ چیزهایی که تا حالا به زندگی‌شان شکل داده است تنها یکی‌دو جا و چند لحظه واقعاً اهمیت دارد. باقی چیزها صرفاً مثل پوشال وجود شکننده‌شان را در میان می‌گرفت، پوشالی که توی چمدان چپانده می‌شد تا از محتویات چمدان در برابر سفری دور و دراز که در راه است محافظت کند.»

برجسته‌ترین لحظات مهم مربوط به مرگ هنریت هِلد در زمان جنگ و متعاقب آن پوسیدگی معنوی شخصیت‌های مرکزی است: ایرن الکش؛ بالینت نامزد ایرن؛ و بلانکا خواهر ایرن. در روز جشن نامزدی بالینت و ایرن، آنها خبردار می‌شوند که آقا و خانم هِلد دستگیر شده‌اند. هنریت طبق نقشه‌ای که از پیش طراحی کرده بود فورا مخفی می‌شود، اما نقشه‌اش سریعا به شکلی مرگبار نقش بر آب می‌شود. تا آن لحظه، حرفی از اشغال آلمان به میان نیامد، شخصیت‌ها اشارات مبهمی به مشکلات فراوان خانواده هلد می‌کنند و حتی خبر اخراج خانواده هلد نیز خیال مصونیت و انکار خانمان‌سوز ایرن را متزلزل نمی‌کنند. در خیابان کاتالین، ازدواج ایرن با بالینت کنار گذاشته می‌شود. هنگامی که پس از سال‌ها این دو سرانجام ازدواج کردند، هیچ علاقه‌ای از سوی ایرن وجود ندارد: «بعضی اوقات با خودم فکر می‌کنم که آیا تاکنون بالینت به این مساله فکر کرده است که او شوهر دوم من نیست، بلکه سومین شوهر من است و من هم درواقع همسر دوم او هستم و اولین همسر او نیستم. این زوج که در آغاز دهه 1960 ازدواج کردند، مجرد و مطلقه نبودند، بلکه هردوی آنها بیوه بودند که یکی از آنها پیش از این یک‌بار ازدواج کرده بود و دیگری دوبار. این دو نفر دیگر هیچ توهمی در مورد زندگی یا هر گونه انتظاری از آن نداشتند، اما صرفا مایل نبودند تا هنگامی که از این جهان رخت می‌بندند، تنها باشند.» در اینجا ایرن، که پیش از اینکه سرانجام با بالینت ازدواج کند، با بی‌میلی با شخص دیگری ازدواج کرده بود، بیان می‌کند که آن ایرن و بالینتی که اولین‌بار در خیابان کاتالین عاشق یکدیگر شدند نیز همراه با هنریت جوان درگذشتند. آنها سرانجام با یکدیگر ازدواج کردند، اما دیگر قادر به تشخیص یکدیگر نبودند. آنها در ازدواجی شبح‌وار، در یک زندگی خیالی بودند که هیچ بهبودی برای آن وجود ندارد و تنها عواقب بی‌پایان در انتظار آنهاست.

در همین حین، هنریت در کالبد یک روح، خیابان‌های بوداپست را تسخیر می‌کند. زمان برای موجودات زنده در حرکت است، اما بر او که فراتر از زندگی رفته، اثر نمی‌گذارد. هنریت قادر است خود را به افراد زنده نشان دهد و حتی یک‌دفعه سعی می‌کند خود را به بالینت نشان دهد. نزدیک به دو دهه از مرگ او می‌گذرد و او شدیدا نیازمند برقراری ارتباط با کسانی است که هنگام زندگی‌اش او را می‌شناختند. این صحنه - جداشدن هنریت از دنیای آشنا و خلوت پایان‌ناپذیر حالت آستانه‌ای- خواننده را درهم می‌شکند. این شخصیت‌ها چه زنده باشند و چه مُرده، درون هزارتوهایی شخصی گرفتار شده‌اند که از آسیب‌های روحی، سکوت و شرم ساخته شده است و محکومند تا بدون آسایش، زندگی‌ای را که با آن آشنا بودند تکرار کنند: «دلتنگی برای کسانی که مرده بودند برایشان دردناک بود و کم‌کم حال‌وهوای اتاق سنگین می‌شد و به نظر می‌رسید، مثل سقفی که فرو بریزد، روی سرشان آوار می‌شود. چیزی نمی‌گذشت که می‌فهمیدند کارشان بیهوده است؛ اما از آنجا که هنوز با این موضوع کنار نیامده بودند باز این کار را تکرار می‌کردند. امیدوار بودند که با آویختن به‌هـم و گرفتن دست همدیگر و انتخاب درست کلمات، راهی به بیرون از هزارتو بیابند ویک‌جورهایی به خانه بازگردند..»

منبع: نوشتۀ مرتضا منصف، روزنامۀ آرمان ملی