آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 0
دوست نداشتم 0

قهرمانان المپ 1 (قهرمانان گمشده)

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
282798
شابک:
9786003745391
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان نوجوان
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1398
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
612
شماره چاپ:
1
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
734 گرم
قیمت محصول:
2,700,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره قهرمانان المپ 1 (قهرمانان گمشده):

کتاب قهرمان گمشده اثری است از ریک ریوردان به ترجمۀ بیتا صادقیان و چاپ انتشارات سایه گستر. رمان تخیلی-هیجان انگیز حاضر اولین جلد از مجموعۀ قهرمانان المپ است که در 56 فصل برای نوجوانان نگاشته شده است. پس از پاک شدن ناگهانی حافظۀ جیسون در اتوبوس مدرسه و خراب شدن سفر علمی توسط طوفانی خوفناک، افرادی عجیب و غریب او، لئو و پایپر را نجات داده و به اردوگاه دورگه ها می برند.

گزیده ای از کتاب

اگر ورودی سالن سرد بود، اتاق پادشاهی مثل سردخانه یخ و یخبندان بود. اتاق را مه گرفته بود. جیسون می لرزید و از دهانش بخار بلند می شد. سرتاسر دیوارها، پرده های بنفشی آویزان بود که منظره هایی از جنگل برفی، کوه هایی بدون پوشش گیاهی و رودخانه های یخی را نشان می داد. بالا در آسمان روبان های رنگی شفق قطبی، می درخشیدند. یک لایه برف کف سالن را پوشانده بود، بنابراین جیسون باید با احتیاط قدم برمی داشت. سراسر اتاق پر بود از مجسمه ی یخی جنگجویان در اندازه های واقعی، بعضی زره یونانی، بعضی قرون وسطایی و بعضی لباس های مدرن استتار کننده به تن داشتند. همه در حالت های مختلف حمله، ثابت مانده بودند. بعضی ها شمشیرهایشان را بالا برده بودند و اسلحه بعضی پر و آماده ی شلیک بود.

شاید هم جیسون فکر می کرد که مجسمه هستند. بعد سعی کرد از میان دو نیزه دار یونانی رد شود که یک دفعه به سرعت حرکت کردند، مفصل هایشان به صدا درآمد و وقتی نیزه هایشان را پایین آوردند تا مانع حرکت جیسون شوند، پودر کریستال های یخ، از روی دستانشان همه جا پخش شد.

از انتهای سالن، صدای مردی شنیده شد که آهنگ صدایش شبیه زبان فرانسوی بود. اتاق به قدری بزرگ و مه آلود بود که جیسون نمی توانست انتهای آن را ببیند؛ اما هرچه که گفت، باعث شد نگهبانان، نیزه هایشان را از جلوی راه او بردارند.