داستان های اشباح
توضیحات
کتاب داستان های اشباح دربردارنده داستان هایی از نویسندگان گوناگون است به ترجمه لیلا ابراهیمی سویز و چاپ انتشارات سایه گستر. مجموعه ای از ماجراهای مهیج و خوفناک درباره اشباح و مکان های تسخیر شده برای کودکان و نوجوانان که شما را هیجان زده می کند.
گزیده ای از کتاب
دختر دستش را دور کبریت گرفت و به سمت چراغ روغنی رفت. در کوچک آن را باز کرد و فتیله را روشن کرد. چراغ روشن و روشن تر شد… و اکسل توانست نور فانوس را ببیند که تا عمق تاریکی شب می رفت. دختر به سمت او برگشت. دهانش را باز کرد. اما هنگامی که شروع به صحبت کرد انگار صدایش درون سر اکسل شنیده می شد نه این که دختر با او حرف بزند.
صدای درون مغز اکسل گفت: نباید به کسی بگی که منو دیدی.
اکسل می لرزید و با صدای آرامی گفت: م… م… من قول می دم.
دختر در حالی که درست در نور درخشان چراغ ایستاده بود، از او دور شد…