آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 1
دوست نداشتم 0

چگونه شرایط بحرانی را مدیریت کنید

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
243228
شابک:
9786008913047
نویسنده:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1398
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
100
شماره چاپ:
3
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
120 گرم
قیمت محصول:
200,000 ریال
موجود نیست
درباره چگونه شرایط بحرانی را مدیریت کنید:

آلبرت اینشتین می گوید: «بحران ممکن است یک برکت واقعی برای هر فرد و هر ملتی باشد، چون تمام بحران ها باعث پیشرفت می شوند. خلاقیت، مولود نگرانی و اضطراب است؛ درست همان طور که روز از شب تار متولد می شود. در بحران است که اختراعات، اکتشافات و استراتژی های بزرگ پدید می آیند، کسی که بر بحران غلبه می کند، بر خودش غلبه کرده است؛ آن هم بدون اینکه مغلوب شود. کسی که شکست خودش را در زمان بحران، سرزنش می کند، استعدادش را نادیده گرفته است و بیش تر از راه حل ها به مشکلات احترام می گذارد. بحران واقعی، بحران بی کفایتی است. بزرگ ترین اشتباه مردم و ملت ها تنبلی ست که با آن تلاش می کنند برای رفع مشکلات شان راه حل هایی پیدا کنند. بدون بحران، چالشی وجود ندارد. و زندگی بدون چالش به روزمرگی و مرگ تدریجی تبدیل می شود»

به نظر می رسد بحران های عمیق مالیف در سرتاسر جهان، هرچه بیش تر روی میدهند و روی هر شخص، به خصوص روی شرکت هایی تاثیر می گذارند که در یک اقتصاد به صورت فزاینده رقابتی حضور دارند و تغییرات سریع و مداوم اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک را تجربه می کنند؛ شرکت هایی که باید برای تداوم توسعه به اعتبار مالی و بانکی دسترسی داشته باشند.

مردم به صورت کلی، علاقه ای به بحران ندارند. هر چند معنای لغوی واژه ی Crisis یا بحران، تحول یا نقطه ی عطفی است که باعث تغییر قطعی (بدتر یا بهتر) می شود و معمولا بار معنایی منفی دارد.

وقتی مردم واژه ی «بحران» را می شنوند، خود به خود به یک فاجعه فکر می کنند. اغلب مردم از بحران می ترسند و این حتی در مدیران سازمان ها بیش تر به چشم می خورد؛ یعنی همان مدیرانی که باید نگران حفظ موجودیت سازمان شان باشند. ولی لازم نیست این طور باشد. تغییر، سازمان هایی را که آماده ی مقابله با تغییر هستند، تقویت می کند. برای درک مفهوم داشتن یک سازمان قوی که توان مقابله با تغییر را داشته باشد، باید اول از همه در مورد این بحث شود که چگونه تغییر باعث «ناخوشی» سازمانی می شود. با درک علت های مشکلات ناشی از تغییر، می توانیم علاج مناسب را تشخیص دهیم.

تغییر، چیز تازه ای نیست. همیشه و میلیاردها سال است که حضور داشته. چیز که جدید است، این است که سرعت تغییر، بیش تر شده است، سریع تر سریع تر و سریع تر…احتمالا پدربزرگ های ما در طول زندگی شان فقط یک تصمیم استراتژیک می گرفتند (برای مهاجرت به یک شهر جدید، تغییر شغل و …) و والدین ما هر پانزده یا بیست سال تصمیم های استراتژیک می گرفتند. شاید ما هر ده سال مجبور باشیم و فرزندانمان هر دو سال و حتی شاید هر سال!! یک تصمیم استراتژیک بگیرند.

حقیقت این است که ما همواره در حال مواجهه با مشکلات یا به شکل حادتر، بحران ها هستیم و استراتژی ما برای غلبه بر این موانع و سدها مهم ترین وظیفه ی هر رهبر سازمانی است.

به یک تعبیر، رهبران، اصلی ترین وظیفه را در انتخاب اهداف، استرانژی و تاکتیک ها دارند و از آن جایی که ما در دنیایی همواره در حال حرکت و تغییر زندگی می کنیم، پس همواره نیز با مشکلات و بحران ها مواجه خواهیم بود. رهبران ایده آل همواره از درون این بحران ها دانه ی موفقیت و فرصت را پیدا کرده اند.

 امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند: فرصت های خوب را دریابید؛ چون فرصت ها همچون ابر می گذرند. و همچنین می فرمایند: ظرافت و دقت در برنامه ریزی، بهتر از امکانات است.

با درایت برخورد کردن با بحران ها همان طور که می تواند عامل بزرگ شدن باشد؛ در صورت اجرایی نشدن، عامل شکست های بزرگ و محو شدن هم محسوب می شود.

کوروش بزرگ از درون بحران ها به سمت پیروزی های بزرگ حرکت کرد؛ در حالی که رویکرد هانیبال گاتاژی به عنوان پدر فرماندهان استراتژی و پیروزی های فوق العاده اش در مقابل روم با استفاده از پنجاه هزار سرباز پیاده، نه هزار سوار و دویست و هجده راس فیل برای عبور از رشته کوه های آلپ و پیرنه، طلیعه ی تدابیر جسورانه در جنگ بود. چون فیل ها نه تنها به درد جابه جایی افراد و ملزومات جنگی می خورند، که نیرویی ویرانگر ضددشمن محسوب می شدند. ولی با این همه، او به خاطر تنها شکست و آخرین شکستش به طور کامل از صحنه ی حکمرانی محو شد.

پس با درایت رفتار کردن با بحران ها و انتخاب استراتژی مناسب و صحیح، یک عصای جادویی برای رسیدن به پیروزی های بزرگ یا از آن طرف، در صورت اجرا نکردن، منجر به محو شدن است. هرچه سازمان ها بزرگ تر باشند، این حساسیت هم بیش تر خواهد بود.

راه کارهای کتاب «چگونه شرایط بحرانی را مدیریت کنید؟» می تواند عامل ایده های جدیدی برای افراد و چابک بودن سازمان ها در عین بزرگ بودن شان محسوب شود؛ که مهم ترین عامل موفقیت در مواجهه با بحران ها به شمار می رود.

گزیده ای از کتاب

چه کاری نباید انجام داد؟

«مری کی»، یک کارآفرین خیلی مشهور آمریکایی بود که از صفر شروع کرد و یک امپراتوری بسیار بسیار بزرگ لوازم آرایشی به نام لوازم آرایش «مری کی» را از طریق فروش مقابل در منازل به وجود آورد. شرکتش از صفر، میلیون ها دلار به دست آورد. مردم اغلب می پرسیدند: «خانم مری کی، رمز موفقیت تان چیست؟» و او جواب میداد: «میخواهید زخم های روی زانوهایم را ببینید؟ آن ها رمز موفقیتم هستند!» موفقیت، دانستن این نیست که چطور کم تر زمین بخورید. موفقیت این است که بدانید چگونه فورا روی پا بایستید.

همه ی ما دیر یا زود سقوط می کنیم. و بعضی ها مکرر سقوط می کنند. این بستگی به جسارت ما دارد.

خیلی ها معتقدند موفقیت به معنای شکست نخوردن است: «هیچ وقت مرتکب اشتباه نخواهم شد!» این بزرگ ترین اشتباه شماست! وقتی وضعیت، بحرانی ست و متوجه می شوید در حال سقوط هستید، خشک تان نزند. بلند شوید! بلند شوید! وقت آن است که حرکت کنید؛ و سریع تر از رقبای تان بدوید، تا شیر، آن ها را بخورد، نه شما را.

«جرج سورس»، یکی از ثروتمندترین مردان زمین، یک بار گفت: «من باهوش تر از دیگران نیستم، فقط اشتباهاتم را زودتر تشخیص می دهم و سریع تر اصلاح شان می کنم». در مقابل، اغلب مردم وقتی متوجه مشکل می شوند و کاری انجام می دهند که یا روزنه ی فرصت، بسته شده یا مشکل حادتر شده و تبدیل به بحران شده است.