کتاب ایوب
روزی تمام آفریدگان خدا به درگاه او جمع میشوند. شیطان نیز میان آنها هست. شیطان در جواب خداوند که میپرسد « از کجا میآیی؟» میگوید «از گشت و گذار در زمین» میآید. خداوند سخن را به ایوب میکشاند که مردی به پارسایی او در زمین نیست. شیطان با خداوند موافقت ندارد. معتقد است که نعمت و نواخت خداوند باعث این وفاداری و پارسایی است. و میگوید کافی ست خداوند این نعمتها را از او بازستاند تا معلوم شود ایوب در راه خدا چقدر ثابت قدم است. خداومد با شیطان بر سر یوب شرط میبندد. شیطان تمام مال و منال و فرزندان او را میگیرد. دوستان با او دشمن میشوند و کسانی که در منزلت ایوب نبودند او را به سخره میگیرند. و به رغم همهی اینها ایوب باز به خداوند وفادار میماند. در دیدار دوم شیطان سلامت جسمانی او را میگیرد بلکه ایوب از خدا برگردد. او به دمل های ناسور مبتلا میشود و دوستانش که به عیادت او آمده بودند کم کم به او تهمت میزنند و روی از او بر میگیرند. عاقبت خداوند به میان صحنه میآید و به آلام ایوب پایان میدهد.
برای خواندن مطالب مربوط به کتاب ایوب در مجله اینترنتی شهرکتاب آنلاین کلیک کنید