آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 10
دوست نداشتم 0

کشور آخرین ها (جیبی)

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
173613
شابک:
9786003531222
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های آمریکایی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
جیبی
تعداد صفحه:
240
طول:
16.5
عرض:
11.5
ارتفاع:
2
وزن:
195 گرم
قیمت محصول:
1,850,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره کشور آخرین ها (جیبی):

درباره کتاب:

 

آنا بلوم در جستجوی برادر گم شده‌اش عازم کشوری بیگانه می‌شود. منطقه‌ای نفرین‌شده و ناامن که ساکنانش اجسادی سرگردان و شرورند. جستجوی آنا به نتیجه‌ای نمی‌رسد و با بسته شدن راه بازگشت، تباهی و هرج و مرج شهر او را در خود غرق می‌کند.

 

برشی از کتاب:

 

«او نوشته بود بعضی‌ها آن قدر لاغر ‌می‌‌شوند که گاهی وقت‌ها باد آنها را با خود ‌می‌‌برد. بادهای شهر وحشی و بی‌امانند. معمولا آدم‌های خیلی لاغر دو سه نفری با هم حرکت ‌می‌‌کنند و خود را با طناب و زنجیر به همدیگر ‌می‌‌بندند تا بتوانند هنگام وزش باد ثابت بمانند. دیگران از بیرون رفتن صرف نظر ‌می‌‌کنند. در گوشه و کنار خانه چمباتمه ‌می‌‌زنند و پایه‌ی ‌میز یا وسیله ی دیگری را ‌می‌‌چسبند. برای آنها حتی آسمان صاف هم خالی از خطر نیست. فکر ‌می‌کنند بهتر است آرام در گوشه‌ای بمانند تا باد آنها را نبرد و به سنگ‌ها نکوبد.

هم چنین بعضی‌ها آن قدر به کم غذایی عادت ‌می‌کنند که دست آخر اصلا نمی‌ توانند چیزی بخورند. اما وضع آن‌هایی که با گرسنگی ‌می‌جنگند از این هم بدتر است. فکر کردن زیاد به غذا تنها مایه ی مزاحمت است. با وجود این بعضی‌ها دچار وسواس اند،مدام غذا ‌می‌خواهند و برای به دست آوردن کم ترین مقدار غذا بزرگترین ریسک‌ها را به جان ‌می‌خرند، اما هرچه بیابند برایشان کافی نیست. آن‌ها سیری ناپذیرند. مثل حیوانات غذا را با سرعت گاز ‌می‌زنند و ‌می‌‌بلعند، با انگشت‌های استخوانی شان قطعه‌ها را ‌می‌درند و آرواره‌های لرزانشان هرگز از حرکت باز نمی‌ماند. بیشتر غذا از چانه شان پایین ‌می‌ریزد و آن چه را هم فرو ‌می‌ دهند معمولا پس از چند دقیقه استفراغ ‌می‌کنند. نوعی مرگ آرام است؛ گویی غذا آتش یا یکجور دیوانگی‌ست که آن‌ها را از درون ‌می‌سوزاند. فکر ‌می‌ کنند برای زنده ماندن است که غذا ‌می‌خورند، ولی دست آخر خودشان هستند که خورده ‌می‌شوند.»