آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
برفک
امتیاز محصول:
(7 نفر امتیاز دادهاند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
156749
شابک:
9786002295538
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان جهان
مترجم:
جلد:
شومیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
344
جوایز:
وزن:
400 گرم
قیمت محصول:
3,060,000 ریال
3,600,000 ریال
افزودن به سبد خرید
درباره برفک:
درباره کتاب:
آن شب، یک جمعه، طبق عادت و قانون، غذای چینی به دست جلوِ تلویزیون جمع شدیم. سیلها را دیدیم و زمین لرزه ها و رانش ها و فوران آتشفشان ها. جمع جُمعه های ما هیچوقت تا این حد مشتاقانه به وظیفه اش دل نداده بود. هاینریش اخم نکرده بود، حوصله ی من سر نرفته بود. استفی که با دعوای یک زن وشوهر در سریالی آبکی گریه اش درمیآمد حالا با تمام وجود جذب تصاویر مستند فاجعه و مرگ شده بود. بابِت خواست کانال را عوض کند و بگذارد روی شبکهای که سریالی کمدی نشان می داد را جعبه گروهی جوان با نژادهای گوناگون که میخواستند ماهواره ی ارتباطی خودشان را بسازند.
این رمان که بنا بر نقدها و نظرهای عمومی و مطبوعاتی از پرفروشترین و تاثیرگذارترین آثار ادبیات پسامدرن در 30 سال اخیرِ ادبیات آمریکا بوده است در سال 1985 منتشر شد و بعد انتشار به نظر بسیاری از منتقدان از نمادهای ادبیات پستمدرن تلقی شده و میشود.
دان دلیلو که یکی از شناختهشدهترین نویسندگان آمریکایی بعد از جنگ است سالهاست که در کنار نامهایی چون فلیپ راث، توماس پینچون، اداگار لارنس داکتروف، سال بلو، دویود فاستر والاس و... از مهمترین داستاننویسان جریان پسامدرن محسوب میشود. رمان «برفک» روایتی است از زندگی یک استاد دانشگاه و خانوادهاش که در مواجهه با مظاهر مصرفگرایی و تکنولوژی نوظهور سالهای دهه 80 دچار یاسها و تردیدهای وجودی و زیستی میشوند. دان دلیلو همواره به عنوان نویسندهای با گرایشهای پررنگ فلسفی مشهور بوده و بیتردید یکی از این دلایل همین رمان است. «برفک» جوایزی از جمله جایزه کتاب ملی آمریکا را از آن خود کرده است. نشر چشمه این رمان را با ترجمه خاکسار در روزهای نمایشگاه کتاب به مخاطبان عرضه خواهد کرد.
دان دلیلو متولد سال 1936 در نیویورک آمریکاست. پیش از «برفک» آثار دیگری نیز از او به فارسی ترجمه شده است.
بخشی از کتاب:
بخشی از کتاب:
آن شب، یک جمعه، طبق عادت و قانون، غذای چینی به دست جلوِ تلویزیون جمع شدیم. سیلها را دیدیم و زمین لرزه ها و رانش ها و فوران آتشفشان ها. جمع جُمعه های ما هیچوقت تا این حد مشتاقانه به وظیفه اش دل نداده بود. هاینریش اخم نکرده بود، حوصله ی من سر نرفته بود. استفی که با دعوای یک زن وشوهر در سریالی آبکی گریه اش درمیآمد حالا با تمام وجود جذب تصاویر مستند فاجعه و مرگ شده بود. بابِت خواست کانال را عوض کند و بگذارد روی شبکهای که سریالی کمدی نشان می داد را جعبه گروهی جوان با نژادهای گوناگون که میخواستند ماهواره ی ارتباطی خودشان را بسازند.
برچسبها: