دیوارهای بلند گورستان شهر ما

کتاب حاضر مجموعه داستان‌های کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده‌اند. «آن مرد در باران آمد»، «شب گرگ یا این جاده لعنتی کی تمام می‌شود»، «گربه‌های لال هم آواز می‌خوانند»، «روزگار کاغذی کلنل رفعت»، «هوا در بیشتر مناطق ابری است»، «فقط بیست‌وچهار ساعت وقت داری»، «اون چهار نفر» عنوان‌های برخی از داستان‌های این کتاب هستند. در داستان «آن مرد در باران آمد» می‌خوانیم: «آخرین برف زمستانی به زمین نشست، جن‌ها ریختند توی کلات. با قدهای کوتاه، پوست و موی سرخ و چشم‌های عمود و خاکستری‌رنگ».