صخره ماه
صخره ماه با سه داستانک آغاز میشود که در آنها نام شخصیت اصلی، بدون در نظر داشتن سن و جنسیت «وصال» است. داستانکها برخلاف تفاوتهایی که در سرگذشت شخصیتهای اصلی وجود دارد، خصایص مشترکی دارند.
در حقیقت هر سه شخصیت این ویژگی را دارند که نمیتوانند «وجود خود» و پرسشهای فلسفیشان را در روزمرگی به فراموشی بسپارند.
داستان سرگشتگی سه شخصیت نیمه تمام رها میشود تا در فصل آخر و اصلی کتاب با فردی که نمیدانیم ویژگی ظاهری و سرگذشت او چیست، قدم در راه سفری که برای «جستجوی خود» و پیدا کردن پاسخ ها آغاز شده، بگذاریم.
این شخصیت نیز که نامش وصال است، آهنگ آن دارد تا به دیدار استادی در قلعه رودخان گیلان برود زیرا گمان میکند که این دیدار او را از سرگشتگیها رهایی میبخشد اما افسون کوهستان وی را به راهی ژرفتر فرا میخواند تا تنها کتاب خطی باقی مانده از دستنویسهای مهستی گنجوی(شاعره دوران سلجوقیان) را مطالعه کند. بانویی که پایهگذار رباعی شهر آشوب است و در زمانهای پرهرج و مرج، خویشتن را به عشق و جاودانگی پیوند میزند.
کتاب «صخره ماه»، رمان مدرنی است که در آن با زمانهای مختلف و طرز فکرهای متفاوت روبهرو هستیم. از نظر سبک نگارش نیز میان سبک ادبی امروز و فارسی دری شناوریم. با این حال نویسنده از این توانایی بهرهمند بوده که تا آخر انسجام، جذابیت و روانی را حفظ کند.
هم مستم و هم غلام سر مستانم / بیزار ز زهد و بنده ایمانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید / یک جام دگر بگیر و من نتوانم