آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
اطلس ابر
امتیاز محصول:
(5 نفر امتیاز دادهاند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
149571
شابک:
9789643744816
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان خارجی
مترجم:
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
624
وزن:
1300 گرم
قیمت محصول:
4,550,000 ریال
موجود نیست
درباره اطلس ابر:
درباره کتاب:
رمان از شش داستان تودرتو، اما مستقل تشکیل شده که از نظر تاریخی در شش مقطع زمانی مختلف روایت می شود و هر کدام لحن و سبک خاص خود را دارند. می شود هر داستان را به طور مستقل خواند، اما چیزی که کتاب را به اثری متفاوت بدل می کند ارتباط درونی این شش داستان است که در قرن های مختلفی رخ می دهند و هرچند شخصیت ها با هم تفاوت دارند، اما انگار همگی شبیه هم هستند.
داستان با این جملات آغاز می شود:
"پنجشنبه، 7 نوامبر -
آن سوی دهکده ی سرخپوستان، در ساحلی متروک، به رد پاهای جدیدی برخوردم. از میان جلبک ها و نارگیل های دریایی گندیده و بامبوها، ردپاها مرا به صاحب خود رساندند. ذ مردی سفید پوست، با پاچه ها و آستین های تا خورده، ریشی مرتب و یک کلاه خز فوق العاده بزرگ. با چنان دقت و جدیتی با یک قاشق چای خوری مشغول کندن و الک کردن ماسه ی خاکستری بود که تا وقتی از فاصله ی ده یاردی به او سلام کردم متوجه حضورم نشد. این گونه بود که با جناب دکتر هنری گوس، جراحی از نجبای لندن آشنا شدم. ملیت او برای ام تعجب آور نبود. چرا که هیچ آشیانه ی متروک یا جزیره ای دورافتاده ای نیست که پای یک انگلیسی به آن نرسیده باشد، حتی نقاطی که روی هیچ نقشه ای قابل مشاهده نباشند ..."
رمان از شش داستان تودرتو، اما مستقل تشکیل شده که از نظر تاریخی در شش مقطع زمانی مختلف روایت می شود و هر کدام لحن و سبک خاص خود را دارند. می شود هر داستان را به طور مستقل خواند، اما چیزی که کتاب را به اثری متفاوت بدل می کند ارتباط درونی این شش داستان است که در قرن های مختلفی رخ می دهند و هرچند شخصیت ها با هم تفاوت دارند، اما انگار همگی شبیه هم هستند.
داستان با این جملات آغاز می شود:
"پنجشنبه، 7 نوامبر -
آن سوی دهکده ی سرخپوستان، در ساحلی متروک، به رد پاهای جدیدی برخوردم. از میان جلبک ها و نارگیل های دریایی گندیده و بامبوها، ردپاها مرا به صاحب خود رساندند. ذ مردی سفید پوست، با پاچه ها و آستین های تا خورده، ریشی مرتب و یک کلاه خز فوق العاده بزرگ. با چنان دقت و جدیتی با یک قاشق چای خوری مشغول کندن و الک کردن ماسه ی خاکستری بود که تا وقتی از فاصله ی ده یاردی به او سلام کردم متوجه حضورم نشد. این گونه بود که با جناب دکتر هنری گوس، جراحی از نجبای لندن آشنا شدم. ملیت او برای ام تعجب آور نبود. چرا که هیچ آشیانه ی متروک یا جزیره ای دورافتاده ای نیست که پای یک انگلیسی به آن نرسیده باشد، حتی نقاطی که روی هیچ نقشه ای قابل مشاهده نباشند ..."
برچسبها: