آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 17
در حال خواندن 0
خواندم 2
دوست داشتم 144
دوست نداشتم 1

خشم و هیاهو

امتیاز محصول:
(13 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
14617
شابک:
9789643512309
انتشارات:
موضوع:
رمان خارجی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1392
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
414
شماره چاپ:
4
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
497 گرم
FastDelivery
ارسال فوری
مخصوص شهر تهران
قیمت محصول:
3,850,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره خشم و هیاهو :

درباره کتاب:

کتاب «خشم و هیاهو» شاهکار ویلیام فاکنر توسط صالح حسینی ترجمه شده است. ویلیام فاکنر رمان خشم و هیاهو را در 7 اکتبر 1929 منتشر کرد، این اثر پانزده سال بعد، جایزه نوبل ادبی را برای نویسنده‌اش به همراه آورد و نام فاکنر را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم، مطرح ساخت.

 

پس از ترجمه این اثر به فارسی، شیوه جریان سیال ذهن در ایران، مورد توجه قرار گرفت و به طور عملی، به نویسندگان ایرانی شناسانده شد و تاثیری عمیق روی سبک نویسندگی آنان گذاشت. خشم و هیاهو چهارمین رمان فاکنر است. فاکنر می‌گوید زمانی که شروع به نوشتن کرده است، خود از ترتیب حوادث داستان، مطلع نبوده است. بخش اعظم این کتاب، طی شش ماه کار فشرده نوشته شده است.

نام کتاب «خشم و هیاهو» برگرفته از قسمتی از نمایشنامه مکبث نوشته ویلیام شکسپیر است: «زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود، و معنای آن هیچ است.»

 

داستان در سال 1895 و با مرگ مادربزرگ خانواده کامپسون آغاز می‌شود. در خانه مراسم تدفین در حال برگزاری است. خانم و آقای کامپسون برای آن که چهار فرزندشان متوجه مرگ مادربزرگ نشوند، آنها را به خارج از خانه فرستاده‌اند، اما بچه‌ها زیر درخت گلابیِ پشت پنجره تالار محل برگزاری مراسم جمع شده‌اند. کدی، دختر هفت ساله خانواده، از درخت گلابی بالا رفته است و  هر آنچه پشت پنجره می‌بیند را به طور مبهم درک کرده و برای بقیه تعریف می‌کند، داستان این بچه‌ها ادامه می‌یابد....

 

برشی از کتاب

« پاروها آفتاب را در برق‌های فاصله‌دار می‌گرفتند، بوی تاریک و روشن یاس دیواری، تاریکی نجواگر تابستان و ماه اوت درخت‌ها روی دیوار خم شده بودند... به نظر می‌رسید که در این هوا حتی صدا هم درمی‌ماند، انگار که هوا آنقدر صدا حمل کرده بود که خسته شده بود. ما در برگ‌های خشک که با دم زدن آهسته انتظار ما نجوا می‌کردند و تنفس آهسته خاک و ماه اکتبر بدون باد، می‌نشستیم. رشته‌های ظریف، چون حرکت خواب آهسته می‌جنبند...» «خشم و هیاهو» به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده است.

دیوار این محصول
آخرین گفتگو، نقد و متن‌های ماندگار را در اینجا دنبال کنید
پست جدید برای ثبت دیوار نوشته باید وارد سایت شوید.
عارف نظری
در تاریخ 29 آبان 1400
quote اصلا کتاب ساده ای برای خوندن نیست، اگر حوصله ندارین و یا می خوایین شروع کنید به خوندن کتاب های "جریان سیال ذهن" اصلا مناسبتون نیست اما داستان به شدت زیبا و با جزئیاته و توش پر از اون لحظات طلایی رو تجربه می کنین که یهو گره داستان براتون باز میشه و بعضی از مفاهیمش مجبورتون می کنه که قسمتایی از کتاب رو چندین بار تکرار کنین
Mhrnshhh Gh
در تاریخ 13 شهریور 1396
quote کسی که "خشم وهیاهو” را می‌خواند نخست از غرابت صناعت آن شگفت زده می‌شود: چرا فاکنر زمان قصه‎ی خود را شکسته و قطعات آن را درهم ریخته است؟ چرا نخستین دریچه‌ای که بر این جهان افسانه‌ای گشوده می‌شود ذهن مردی ابله است؟ خواننده به وسوسه می‌افتد تا شاخص‌هایی بیابد و خط سیر ماجرا را برطبق ترتیب زمانی آن پیش خود تنظیم کند: "جاسن و کارولین کامپسون سه پسر و یک دختر داشته‌اند. دختر که نامش کدی است با مردی به نام دالتون ایمز رابطه یافته و از او آبستن شده است؛ لازم است که هر چه زودتر شوهری برای او دست و پا کنند…” در این‌جا خواننده بازمی‌ایستد، چون ناگهان در می‌یابد که نه داستان فاکنر را که داستانی دیگر را ن...مشاهده متن کامل
آزاده  نادی
در تاریخ 30 فروردین 1399
quote متن خوبی نوشته اید در وصف کتاب مشعوف کننده، فالکنر من امشب در حیرتم از ابن همه نبوغ در دنیای اطرافم چه از متن فاکنر چه هر متنی که پیرامون آن باشد سپاس
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote "پدرمان می گفت انسان حاصل جمع تجربه های اقلیمی اش ؛ انسان حاصل جمع آن چیز که تو ؛ مسأله ای با خواص ناخالص که به طرز ملالت آوری به صفر غیر متغیّر می رسد : بن بست خاک و آرزو ."
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote "پول فقط مال کسی است که بتواند بگیرد و نگهش دارد . همین جا توی جفرسن کسی هست که با فروختن خنزر پنزر به کاکاسیاهها پول کلانی بهم زد ، بالای مغازه اش توی اتاقی قد یک خوکدانی زندگی می کرد و پخت و پزش را هم خودش انجام می داد . حدود پنج شش سال پیش مریض شد. طوری وحشت برش داشت که وقتی از رختخواب بیماری پاشد ، عضو کلیسا شد و یک مبلّغ ِ مذهبی ِ چینی را از قرار سالی پنج هزار دلار برای خود خرید . اغلب فکر می کنم اگر او بمیرد و متوجه بشود بهشت مهشتی در کار نیست ، وقتی فکر آن پنج هزار دلار در سال را بکند چقدر کفری می شود . به نظر من بهتر است همین حالا بمیرد و پول هدر ندهد ."
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote "پدرمان به ما آموخت که تمام انسانها انبوهه هایی بیش نیستند ، لعبتهایی کاه آگن که از توده های زباله پرتاب شده اند جایی که تمام لعبت های قبلی را انداخته بودند و کاه از کدام زخم در کدام سو جاری است و او به خاطر من نبود که [بر صلیب] جان داد
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote "بدبختی آدمی آنوقتی نیست که پی ببرد هیچ چیز نمی تواند یاری اش کند ــ نه مذهب ، نه غرور ، نه هیچ چیز دیگر ــ بدبختی آدمی آنوقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد ."
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote ... و صدای ساعت را می شنیدم . ساعت پدربزرگ بود و روزی که پدرمان آن را به من می داد گفت : ... این را به تو نه از این بابت می دهم که زمان را به خاطر بسپاری ، بلکه از این بابت که گاه و بیگاه ،لحظه ای هم که شده ، از یادش ببری و تمام هم و غم خودت را بر سر غلبه بر آن نگذاری . گفت : چون هیچ نبردی به پیروزی نمی رسد . اصلن نبردی در نمی گیرد . عرصۀ نبرد جز حماقت و نومیدی بشر را بر او آشکار نمی کند ، و پیروزی پندار فیلسوفان و لعبتکان است .
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote از بنجی که زمان را نمی شناسد تا کوئنتین که از اسارت در دست زمان فراری است تا جیسُن که همواره به دنبال زمان می دود و در نهایت دیلسی که تفکیک زمانی را به صورت غریزی و به خوبی انجام می دهد ، همه و همه شاهکاری را خلق می کنند که نویسنده ی آن لایق جایزه ی نوبل ادبیات شناخته می شود . در نهایت همه ی چیزهایی که نوشتم تمام قصه و شخصیتهای آن نیستند . داستان دختر خانواده (کدی) و فرارش و دختر کدی (کوئنتین) و ماجراهایی که بوجود می آورد . مادر خانواده ، پدر خانواده ، دایی موری ، لاستر ، ورش ، تی.پی و ... که برای هر کدام می توان تحلیلی طولانی نوشت ، اما همیشه ترجیح می دهم خواننده کتاب برداشت خودش را داشته با...مشاهده متن کامل
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote پیش از این یک کتاب از این نویسنده ی برنده جایزه نوبل (1949) معرفی کرده بودم که رمان گور به گور بود و به شدت مرا جذب کرد . نقطه اتکاء و قدرت آن کتاب نحوه روایت داستان و گاهن اتفاقاتی واحد از دید شخصیت های مختلف بود . اما خشم و هیاهو از جنس دیگری است و شاید با همه رمان هایی که در تمام زندگی تان خوانده اید متفاوت باشد . خواندن کتاب و تمام کردنش و در نهایت فهمیدن داستان کمی سخت به نظر می رسد . اما وقتی به صفحات پایانی می رسید احساس نزدیک شدن به فتح یک قله معروف به شما دست می دهد ، که احساس گزافی هم نیست . رُمان چهار قسمت دارد و باز هم در مورد یک خانواده روستایی است ، و شاید بهتر است بگویم در مور...مشاهده متن کامل
مریم س
در تاریخ 19 شهریور 1397
quote عاااالی بود تحلیلتون.
مهسا ناظری
در تاریخ 23 آبان 1394
quote "دیلسی گفت :« اول و آخرشو دیده ام » فرونی گفت :« اول و آخر چی رو ؟ » دیلسی گفت :« تو کاریت نباشه . اولشو دیدم ، حالام آخرشو می بینم . »"
پروین اربابی
در تاریخ 19 مرداد 1394
quote باور کردن این فکر سخت است که عشق یا اندوه سند قرضه ای ست که بدون نقشه خریداری می شوند و خواهی نخواهی موعدشان سر می رسد و بدون اطلاع قبلی بازخرید می شوند تا جایشان را به هر موضوع دیگری بدهند... ! ... انسان مساوی ست با حاصل جمع بدبختی هایش. ممکن است گمان برد عاقبت روزی بدبختی خسته و بی اثر می شود٬ اما آن وقت خود زمان است که سرچشمه ی بدبختی ما خواهد شد...! ... دوباره خود را در زمان میدیدم و صدای ساعت را می شنیدم. این ساعت پدربزرگ بود و هنگامی که پدرم آن را به من میداد گفت: کونتین٬ من گور همه ی امید ها و همه آرزوها را به تو می دهم .......... من این را به تو میدهم نه برای آنکه زمان را به یاد بیاو...مشاهده متن کامل
شما می‌توانید پرطرفدارترین‌های داستان جهان را خریداری کنید.