آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 32
دوست نداشتم 1

تا در محله گم نشوی

امتیاز محصول:
(5 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
133350
شابک:
9789642092024
انتشارات:
موضوع:
تاریخ
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
جیبی
تعداد صفحه:
152
وزن:
120 گرم
FastDelivery
ارسال فوری
مخصوص شهر تهران
قیمت محصول:
1,100,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره تا در محله گم نشوی :

این رمان داستان نویسنده ای را روایت می کند که در ایستگاه قطار دفترچه تلفن خود را گم می کند. شخصی به او زنگ می زند و می خواهد دفترچه تلفن او را پس بدهد اما نویسنده که کسل و ملالت دوران بازنشستگی را می گذراند از عالم و مافیها دل زده دچار ملال است.
کسی که دفترچه تلفن را به همراه دارد با خانمی به محلی می رود که با نویسنده قرار گذاشته اند. او از نویسنده درباره یک شماره تلفن مجهول پرسش می کند اما چیزی دست گیر نویسنده و آن شخص نمی شود. زن و مردی که به دیدن نویسنده آمده اند در واقع کارشان به نوعی باج خواهی از نویسنده می رسد و داستان در هاله ای از ابهام پایان می یابد.

در بخشی از این رمان می خوانیم: 

«تقریباً هیچ، مثل نیش حشره ای که اولش اصلاً دردناک نیست؛ برای آن که اقلاً خودتان را خاطر جمع کنید، زیر لب چنین می گویید. حدود ساعت چهار بعد از ظهر، تلفن خانه ژان درگان زنگ خورد؛ تلفن اتاقی که اسمش را گذاشته بود «دفتر کار». روی کاناپه ای در انتهای اتاق، دور از نور مستقیم خورشید لمیده بود و چرت می زد. زنگ تلفن که دیگر مدت ها بود به شنیدنش عادت نداشت، قطع نمی شد. عجب آدم سمجی! شاید یادش رفته گوشی را بگذارد. بالاخره بلند شد و رفت سمت دیگر اتاق، نزدیک پنجره. آفتاب شدیدی می تابید.
«می خواهم با آقای ژان درگان صحبت کنم.»
صدایی آرام و تهدید آمیز؛ این اولین حسی بود که به او دست داد.
«آقای درگان، صدایم را می شنوید؟»
درگان می خواست گوشی را بگذارد، اما خب که چه؟ تلفن دوباره یکریز زنگ خورد. مگر این که دو شاخه را از پریز می کشید.
«خودم هستم.»