آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 11
دوست نداشتم 0

برای این که در محله گم نشوی

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
132169
شابک:
9786003261617
انتشارات:
موضوع:
کودک و نوجوان
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
128
وزن:
180 گرم
FastDelivery
ارسال فوری
مخصوص شهر تهران
قیمت محصول:
2,200,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره برای این که در محله گم نشوی :

 

برای این‌که در محله گم نشوی» نوشته پاتریک مودیانو(-۱۹۴۵)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات است. این رمان یکی از آثار مهم مودیانو و داستانی رازآلود و رمزآمیز دارد. 

در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: 

«پشت در حمام، لحظه‌های طولانی سکوت بود و هر بار داراگان تصور می‌کرد که گفت‌وگو تمام شده بود. اما این را می‌شنید که زن با صدای بمش می‌گفت: «نه، بهت قول می‌دم...» و این جمله دو یا سه بار تکرار شد. همچنین می‌شنید که می‌گفت: «نه، حقیقت نداره»، و: «از اون چیزی که فکرش رو بکنی، ساده‌تره...» ظاهراً، ژیل اتلینی چیزی را سرزنش می‌کرد یا از دغدغه‌هایش دردِدل می‌کرد. و زن می‌خواست به او اطمینان خاطر بدهد. 

گفت‌وگو به درازا می‌کشید، و داراگان تصمیم گرفت، اتاق را بی‌سروصدا، ترک کند. جوان‌تر که بود از کوچک‌ترین موقعیتی استفاده می‌کرد تا مردم را ترک کند، اما نمی‌توانست علتش را خیلی خوب توضیح بدهد: تمایل به قطع گفت‌وگو و تنفس در هوای آزاد؟ اما امروز، حس می‌کرد که نیاز دارد خودش را به دل ماجرا بسپارد، بی آن‌که مقاومت بی‌فایده‌ای از خود نشان بدهد. عکسی را که همین الان توجهش را جلب کرده بود، از پوشه‌ی مقوایی آبی آسمانی رنگ، بیرون آورد. در نظر اول، یک عکس پرسنلی بود که بزرگش کرده بودند. یک بچه حدوداً هفت‌ساله، با موهای کوتاه آن‌چنان که اوایل دهه‌ی پنجاه موها را آرایش می‌کردند، اما می‌توانست عکس یک کودک امروزه باشد. در عصری زندگی می‌کرد که تمام مدها، مدهای پریروز، دیروز و امروز به‌هم شباهت داشتند، و شاید مدل موی قدیم کودکان دوباره برگشته باشد. باید این قضیه را روشن می‌کرد، درضمن، عجله داشت که مدل کوتاهی موی بچه‌ها را در خیابان ببیند. 

زن، با تلفن همراه در دستش، از حمام خارج شد. 

«عذر می‌خوام... خیلی طول کشید، اما باید روحیه‌اش رو بالا می‌بردم. بعضی وقت‌ها، ژیل همه‌چیز رو تاریک می‌بینه.» 

کنار داراگان، روی لبه‌ی تخت نشست.» 

 

 

برچسب‌ها: