سوء قصدهایی به زندگی آن زن
سکوت.
ـــ کل گذشته در چهرهی زن پیداست. شبیه تاریخْ نوشته شده. تاریخِ خانوادهش. تاریخ خودِ سرزمین ــ این سرزمینی که خانوادهش نسلها در اون زندگی کردهاند.
سکوت.
ـــ اون یه درهست.
ـــ اون یه درهی ــ بله ــ عمیق در دل تپههاست.
ـــ اون یه درهی عمیق در دل تپههاست که راههای سنتی اون برای نسلها حفظ شدهاند. و درختهای میوهی زیادی درش وجود داره.
ـــ هر بچهای که در این دره به دنیا میآد یه درخت میوه داره که به نام اون کاشته شده. درواقع نوعی مراسم وجود داره.
ـــ مراسمِ ــ دقیقاً ــ رسمی.
ـــ یه جور مراسم رسمی در این دهکده اتفاق میافته. و این مراسمِ رسمی نامگذاری، نسلبهنسل موقع تولدِ هر بچهای اتفاق میافته.
ـــ به بیان دیگه این درختها اسمهایی دارند.
ـــ اونها دقیقاً همونطوری اسم دارند که ساکنین دهکده. یه آدم وجود داره، و یه درخت. آنیای زن وجود داره، و آنیای درخت.
ـــ این درختها اسم دارند و تیغها هم، تیغهای علف. چون زندگی اِنقدر ارزشمنده، زندگی اِنقدر محسوسه، چیزها اِنقدر زندهاند، اِنقدر مقدس، که حتی تیغهای علف اسم دارند. این چیزییه که ما بهندرت درک میکنیم.
ـــ ما بهندرت میتونیم این زندگی مقدسِ مقدس رو درک کنیم، این حس کمال ورای فهم ماست، این حس هیبت ما رو تحقیر میکنه.
ـــ ولی حالا، تخریب.
سکوت.
ـــ چی؟
ـــ تخریب. هارمونی نسلها / نابود شده...