همه ما قهرمان سفر زندگی هستیم

نمونه کلاسیک از سفر قهرمانی اساطیری
چند جملهای در پیشگفتار ویرایش این کتاب در بیستوپنجمین سالگرد انتشار آن درج شده که خلاصه خوبی از داستان را ارائه میدهد: «مردی به دنبال گنجی ناشناخته، با دیدن مکانی زیبا و جادویی، راهی سفر می شود. در پایان سفر، متوجه میشود که تمام مدت گنج همراه او بوده است.»
چنین طرحی با ایده سفر قهرمانیِ جوزف کمبل، اسطورهشناس و استاد ادبیات امریکایی تطابق دارد. سفر قهرمانی طیطریقی اسطورهوار است که مراحل تحول درونی را در تلاش فرد برای رسیدن به هدف یا مقصدی خاص طی میکند. این سفر با غلبه بر موانع راه و یافتن نتایج روشنگرانه تجلی مییابد.
هرچند باورش سخت بهنظر میرسد، پائولو کوئیلو شاهکار خود را تنها در دو هفته نوشته است. میتوانیم اطمینان داشته باشیم که وی کاملاً به جریان خلاق درونی خود وصل شده تا توانسته چنین مجموعهای از ایدههای فلسفی روشنگرانه را در مدتزمان کوتاهی خلق کند.
کیمیاگر یکشبه عالمگیر نشد!
نسخه اصلی پرتغالی را ناشر کوچک برزیلی به نام اکو در سال 1988 منتشر کرد. هفته اول فقط یک نسخه فروخته شد. طی شش ماه بعد، همان خریدار اول یک نسخه دیگر از آن را خرید. بنابراین ناشر تصمیم گرفت همه نسخههای موجود کتاب را از کتابفروشیهای محلی جمع کند.
قلب کوئیلوی چهل و یک ساله از استقبالنشدن از کتابش شکست. نمیتوانست داستانش را رها کند، زیرا تمام قلب و روح خود را در آن گذاشته بود و خود را موظف میدانست «استعاره خودش را زندگی کند». کوئیلو میگوید بهخاطر اعتبارش باید براساس پیامهای داستان میزیست و از «افسانه شخصی خودش» پیروی میکرد بنابراین جستوجوی خود را برای یافتن ناشری دیگر آغاز کرد.
کوئیلو میگوید: «گنجینه من ظرفیت نوشتن بود و میخواستم این گنج را با دنیا به اشتراک بگذارم.»
راز جاودانگی کیمیاگر؛ هرگز از حرکت باز نایست!
کیمیاگر به ما میآموزد قدر آنچه را داریم بدانیم و هرگز از حرکت رو به جلو دست نکشیم.
پیامی ساده اما بسیار مهم. ما بهراحتی از رویاهایمان دست میکشیم، فقط برای اینکه از واقعیشدن آنها شرم یا هراس داریم. گاهی اوقات، که رسیدن به مطلوبمان دشوار میشود، از خود میپرسیم آیا ارزش دارد چنین سختی را تحمل کنیم؟ و اغلب تسلیم میشویم و از ادامه راه باز میمانیم.
گاهی با اینکه همه تلاش خود را بهکار میگیریم، شکست میخوریم اما اگر واقعاً عاشق انجام کاری هستیم، یا اگر کاری که انجام میدهیم واقعاً برای ما معنادار است، میتوانیم شجاعت داشته باشیم که برگردیم و راه خود را ادامه دهیم.
سفر ذهن، از خامی به اوج خودشناسی، کیمیایی است که فلز معمولی را تطهیر میکند و طلای نهفته در نهاد انسانی را بیرون میآورد.
کارکرد طالع، شهود و رویا در کیمیاگر
انبوهی از فال و رویا را در سراسر کتاب میتوان یافت. درواقع هدایت قهرمان داستان از ابتدا تا پایان کتاب از راه همین چیزها پیش میرود. همه این نشانهها بهعنوان ارتباطی از سوی روح جهان یا ناخودآگاه جمعی تلقی میشوند که مخزن همه اطلاعات گذشته، حال و آینده است.
«رویاها زبان خداست. وقتی او به زبان ما صحبت میکند، می توانم آنچه را که گفته است تفسیر کنم.»
هویت در کیمیاگر
نام شخصیتهای استفاده شده در داستان به سبک آن وفادار است. فقط سه نفر در کل داستان نام برده شدهاند و نام آنها فقط یک بار استفاده شده است. اسم پسر سانتیاگو است، نماینده کهنالگوی پسری است که به جستوجوی سرنوشت خود میرود. در این جستوجو، او شبیه سیذارتا یا قدیس حامی اسپانیا سنت دیگو شاگرد عیسی است. میتوان گفت نام پسر نشاندهنده تلاش او برای رسیدن به حقیقت معنوی است.
دومین نامی که با آن روبهرو میشویم، نام ملکیزدک است که نمادی از مشیت، ناخودآگاه جمعی یا روح جهانی است. نام دیگر فاطمیا/فاطمه دختر صحرا است.
همه افراد دیگری که پسر بعداً با آنها روبهرو میشود کهنالگوهای بینام هستند. کولی، پادشاه، بازرگان و در نهایت کیمیاگر در صحرا همگی شخصیتهاییاند که در مراحل مختلف سفرش نماد ذهن او متجلی میشوند. پائولو کوئیلو، با کاهش فردیت یک موجود واحد، به جهانی بودن تجربه انسانی اشاره میکند. بنابراین، نامها نشاندهنده سطوح مختلف بلوغ معنوی در برابر افراد است.