رمان‌نویس گمنام

۷ نکته خواندنی از زندگی ادبی جین آستن
رمان‌نویس گمنام
جین آستن رمان‌نویس شهیر انگلیسی بود که برای شش رمان اصلی خود از جمله غرور و تعصب، عقل و احساس و  ترغیب شناخته شده است. طرح‌های داستانی آستن اغلب به بررسی وابستگی زنان به ازدواج و امنیت اقتصادی مطلوب می‌پردازد. استفاده او از کنایه نیشدار، به همراه واقع‌گرایی و نگاه تفسیری اجتماعی‌اش، تحسین بسیاری از منتقدان و محققان را برانگیخته است.

در سال‌روز تولد جین آستن، ۷ نکته خواندنی از زندگی ادبی او را مرور می‌‌کنیم. 

 

۱. نویسندگان مخالف آستن

دی.اچ. لارنس جین آستن را پیردختر درب‌وداغان می‌خواند.

مارک تواین در نامه‌ای به جوزف تویشل در سال ۱۸۹۸ نوشت: «هر بار که کتاب غرور و تعصب را می‌خوانم، می‌خواهم او را از زمین بلند کنم و با استخوان ساق پای خود بر روی جمجمه‌اش بکوبم.» 

بعدها ویرجینیا وولف نوشت: «اگر منطق من متقاعدم نمی‌کرد که آستن هنرمند بزرگی است، تمام آنچه را که او تا به حال نوشته با نصف نوشته‌های برونته عوض می‌کردم.» 

 

۲. نگارش تاریخ انگلستان در شانزده سالگی

آستن در نوجوانی تاریخ انگلستان را به‌تحریر درآورد. در سال ۱۷۹۱، در شانزده‌ سالگی، آستن نقیضه‌ای از تاریخ انگلستان را نوشت که در کتاب‌های درسی خوانده بود. او ملکه الیزابت اول را چنین توصیف می‌کند: «ین ننگ بشریت، این آفت جامعه». لحن کنایه‌آمیز جینِ شانزده ساله در این کتاب نشان ویژه قلم او ماند و در دوران بزرگسالی وارد آثار مهمش نیز شد.»

 

۳. یک شب نامزدی و دیگر هیچ! 

جین آستن در تاریخ ۲ دسامبر ۱۸۰۲، دو هفته قبل از تولد ۲۷ سالگی، پیشنهاد ازدواج را پذیرفت. براساس سنت خانوادگی، او و خواهرش در حال دیدار از دوستان قدیمی خود در پارک بودند که برادر دوستانشان، هریس بیگ-ویتر، این پیشنهاد را مطرح کرد. طبق گفته خواهرزاده نویسنده، کارولین آستن، هریس پنج سال و نیم جوان‌تر از آستن بود. جین جوان پیشنهاد هریس را پذیرفت اما یک‌شبه نظرش را عوض کرد و صبح روز بعد پیشنهاد او را رد کرد. 

می‌توانیم تصورات آستن را درباره این پیشنهاد حدس بزنیم. شاید او در ابتدا قبول کرده بود چون ازدواج به او امنیت مالی می‌بخشید  و می‌توانست به پدر و مادر و خواهرانش هم کمک کند. و به‌احتمال تغییر عقیده داد، زیرا بعدها در نامه‌ای که به یکی از خواهرزاده‌های خود نوشت، اعتقاد داشت که «هیچ چیز را نمی‌توان با بدبختی پیوند بدون عشق مقایسه کرد». 

آستن هرگز ازدواج نکرد و همین به نفع خوانندگان او شد، زیرا تصمیم او برای مجردماندن، به جای اداره یک خانواده و بزرگ کردن کودکان، موجب تمرکزش بر نوشتن رمان‌های مهم شد. 

 

۴. پدر جین، بزرگ‌ترین حامی او بود

آستن در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در ایالت همپشایر انگلستان به دنیا آمد. پدر جین جورج آستن کشیش بود. آستن، که دومین دختر و هفتمین از بین هشت فرزند خانواده بود، در کتابخانه بزرگ پدرش عاشق کلمات مکتوب شد. وقتی کتاب نمی‌خواند، پدر ابزار نوشتاری به او می‌داد تا علاقه‌اش را پرورش دهد. بعدها، جورج دخترهایش را برای ادامه تحصیل به یک مدرسه شبانه‌روزی فرستاد. 

وقتی آستن کتاب نقش نخست  را می‌نوشت -که بعدها در سال ۱۷۹۷نام آن به غرور و تعصب تبدیل شد، جورج با افتخار آن را برای بررسی نزد ناشری در لندن به نام توماس کادل برد. کادل آن را ناخوانده رد کرد. حتی معلوم نشد که آیا جین از این کار پدر خود خبر داشت یا نه. سال‌ها بعد، در ۱۸۱۰، برادرش هِنری کارگزار ادبی جین شد و رمان عقل و احساس را به ناشری در لندن به نام تامس اگرتن ارائه کرد. 

 

۵. نوشتن را خیلی جدی گرفته بود 

آستن از دوازده سالگی نوشتن داستان‌، نمایشنامه‌ و سرودن شعر را آغاز کرد. بیشتر آثارش در نوجوانی به ‌سبک کمدی بود. اعضای خانواده آستن با صدای بلند کتاب می‌خواندند و برای یکدیگر نمایشنامه‌هایی اجرا می‌کردند، و او نوشتن را از این فعالیت‌ها و نظرات خانواده‌اش درباره تلاش‌های خود فرا گرفت. 

از نامه‌هایی که او به خواهرش و دیگر اعضای خانواده‌اش نوشت، می‌توان دید که به نوشته خود افتخار می‌کرد. او از بحث درباره آخرین کارش، انتشار اخبار درباره پیشرفت رمان درحال چاپش و مشاوره درباره هنر نوشتن به سایر نویسندگان مشتاق در خانواده لذت می‌برد. او همچنین به دقت نظرات اعضای خانواده و دوستان خود را درباره رمان‌های پارک منسفیلد و  اِما دنبال می‌کرد و غرور و تعصب را «فرزند محبوب خود» می‌دانست. آستن تا قبل از اینکه در جولای ۱۸۱۷ بمیرد، در طول زندگی بزرگسالی‌اش به نوشتن ادامه داد.

 

۶. نویسنده‌ای با ارجاعات قضایی

در ۲۷ حکم مکتوب قضایی، به جین آستن ارجاع داده شده است. آن‌طور که متیو برک‌هولد اشاره می‌کند، به‌نظر می‌رسد که قضات تاحدی با آثار آستن سروکار داشته‌اند. او ۲۷ نمونه حکم کتبی قاضی را یافت که به نام آستن یا جملاتی از او در آن‌ها استناد شده بود.

در نیمی از احکام، از خط آغازین غرور و تعصب استفاده کرده بودند: «این یک حقیقت جهانی است که مرد مجردی که بخت‌واقبال خوبی دارد باید دنبال ازدواج با زنی باشد.» چنانچه در سال ۲۰۰۸، یک دادگاه مالیاتی این حکم را برای منعکس‌کردن ویژگی‌های یک پرونده‌ بازنویسی کرد: «این یک واقعیت جهانی است که زن بیوه‌ای که بخت‌واقبال خوبی دارد باید به دنبال یک گرداننده املاک باشد.»

 

۷. انتشار گمنام آثار

آثار آستن، از عقل و احساس تا  اِما هیچ کدام با نام خود او منتشر نشدند. نام نویسنده روی کتاب عقل و احساس نوشته شده بود: «یک بانو»، درحالی‌که روی آثار بعدی‌اش مثل غرور و تعصب عبارت «نویسنده کتاب عقل و احساس» درج می‌شد. این احتمال وجود دارد که آستن گمنامی را انتخاب کرده بود، زیرا رمان‌نویسی زنان به‌خاطر نگاه مردسالارانه آن دوره به‌رسمیت شناخته نشده بود.