"مرشد و مارگریتا": کاوش سوررئالیستی در تقابل خیر و شر

رمان "مرشد و مارگریتا" (The Master and Margarita)، اثر جاودانه میخائیل بولگاکف (Mikhail Bulgakov)، یکی از پیچیده‌ترین و تأثیرگذارترین آثار ادبی قرن بیستم است که در آن بولگاکف، اوج هنر نویسندگی خود را به نمایش می‌گذارد. این کتاب که در دوره‌ی پر از تنش استالین نوشته‌شده، آمیزه‌ای از واقع‌گرایی، فانتزی، طنز و فلسفه است و به دلیل محتوای انتقادی و پیچیده، تا سال‌ها پس از مرگ نویسنده منتشر نشد. بولگاکف با مهارتی بی‌نظیر توانسته‌است مسائل اجتماعی، فلسفی و دینی را در قالب داستانی چندلایه به تصویر بکشد و با پرداختن به مفاهیمی همچون خیر و شر، عشق و فداکاری و آزادی و سرکوب، رمانی الهام‌بخش و جذاب خلق کند.

میخائیل بولگاکف 

میخائیل بولگاکف، متولد 1981 در کی‌یف اوکراین، ابتدا به عنوان پزشک فعالیت می‌کرد، اما علاقه‌ی شدیدش به ادبیات او را به سمت نویسندگی کشاند. زندگی او تحت تأثیر فشارهای سیاسی و سانسور شدید دولت شوروی قرار داشت. آثار میخائیل بولگاکف، همواره متأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی این تجربه‌ها بوده و در بسیاری از آثارش از جمله "مرشد و مارگریتا" منعکس شده‌است.

مرشد و مارگریتا با الهام از کتاب مشهور "فاوست" اثر یوهان ولفگانگ فون گوته نوشته شده که در آن، شیطان از خدا مهلت می‌گیرد تا به سراغ فاوست رود و راستی و درستی او را به چالش بکشد. 

میخائیل بولگاکف

 

بولگاکف پیرنگ شیطان را با تجربیات زندگی خود تلفیق کرد و شخصیت مرشد را که نویسنده‌ای منزوی و مورد سانسور است، خلق نمود. همچنین عشق او به همسر سومش، النا شلکوفسکایا، الهام‌بخش شخصیت مارگریتا بود که نمادی از شجاعت و فداکاری در داستان است.

بولگاکف در بخشی از نامه‌های شخصی خود نوشته است: «در برابر هرگونه سرکوب، انسان باید به جستجوی حقیقت و بیان آن ادامه دهد.» این نگرش، به وضوح در شخصیت مرشد و داستان او بازتاب یافته‌است.

خلاصه داستان "مرشد و مارگریتا"

داستان با ورود شیطان با نام مستعار ولند به مسکو آغاز می‌شود. ولند و همراهان عجیبش با طنزی تلخ، فساد، ریاکاری و پوچی جامعه را برملا می‌کنند. در همین حال، عشق مرشد و مارگریتا که با مشکلات متعددی روبه‌رو هستند، روایت می‌شود. داستانی دیگر نیز به موازات این روایت‌ها جریان دارد که ماجرای پونتیوس پیلاطس و یسوعا را به تصویر می‌کشد. 

ویژگی‌های برجسته کتاب "مرشد و مارگریتا"

پیوند میان واقعیت و فانتزی: بولگاکف با هنرمندی تمام واقعیت تلخ دوران استالین را با عناصر فانتزی درهم آمیخته‌است. شخصیت ولند، که به عنوان شیطان در مسکو ظاهر می‌شود، در عین نقد اجتماعی، مفاهیم فلسفی را نیز به خواننده ارائه می‌دهد. 

در بخشی از کتاب "مرشد و مارگریتا"، ولند می‌گوید: «انسان‌ها همواره به دنبال حقیقت هستند، اما وقتی آن را می‌یابند، از آن فرار می‌کنند.» 

طنز و نقد اجتماعی: کتاب با طنز گزنده خود، ساختار اجتماعی و بوروکراسی شوروی را به چالش می‌کشد. اجرای نمایش ولند، که مخاطبان را با حقیقت‌های ناخوشایند درباره خودشان مواجه می‌کند، نمونه‌ای از این نقد اجتماعی است. 

عشق و فداکاری: عشق مرشد و مارگریتا، نمادی از عشقی بی‌قید و شرط و فداکاری است. مارگریتا برای نجات معشوق خود هر بهایی را می‌پردازد، حتی اگر به معنای همراهی با نیروهای شیطانی باشد.

در یکی از صحنه‌های اوج داستان، مرشد می‌گوید: «عشق، تنها پناهگاهی است که حتی در برابر شیطان نیز مقاوم می‌ماند.» 

بحث فلسفی خیر و شر: کتاب با نگاهی عمیق به مفاهیم خیر و شر، خواننده را به بازاندیشی درباره‌ی این مفاهیم دعوت می‌کند. ولند در جایی می‌گوید: «اگر شر وجود نداشت، چگونه می‌توانستید خوبی را تشخیص دهید؟»

این دیدگاه فلسفی، کلید درک پیام‌های عمیق کتاب است.

مهارت های تکنیکی بولگاکف در نگارش رمان "مرشد و مارگریتا"

رمان "مرشد و مارگریتا" اثر میخائیل بولگاکف، یکی از پیچیده‌ترین و منحصربه‌فردترین آثار ادبی قرن بیستم است که در آن بولگاکف از مهارت‌های تکنیکی خیره‌کننده‌ای بهره برده‌است. در اینجا به بررسی برخی از این تکنیک ها می‌پردازیم:

چندلایه بودن روایت

بولگاکف در این رمان با ساختار چندلایه، سه خط داستانی موازی را روایت می‌کند.

داستان ولند و همراهانش در مسکو: این داستان از طنز و هزل بهره می‌برد و در عین حال، نقدی گزنده بر جامعه شوروی است. 

عشق مرشد و مارگریتا: روایت مرشد و مارگریتا، رمانتیک و شاعرانه است و به پرسش‌های عمیق اخلاقی و انسانی می‌پردازد. معامله ‌ی مارگریتا با شیطان برای نجات جان مرشد، اوج فداکاری او را نمایش می‌دهد.

داستان پونتیوس پیلاطس و مسیح (یسوعا): این لایه به شکلی شبه‌تاریخی و فلسفی، مسائل مربوط به حقیقت، وسئولیت و وجدان را بررسی می‌کند. گفتگوی پونتیوس با یسوعا، با تأکید بر شک و تردید پیلاطس، یکی از تأثیرگذارترین بخش‌های کتاب است: 

«پیلاطس پرسید: حقیقت چیست؟... اما هرگز پاسخ یسوعا را نشنید.»

این سه روایت به شکلی هنرمندانه در هم تنیده ‌شده‌اند و نقاط مشترکی دارند که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.  

 

ترکیب طنز و تراژدی در "مرشد و مارگریتا"

بولگاکف با مهارتی ویژه، طنز و تراژدی را در کنار هم به کار می‌گیرد. به عنوان مثال، صحنه‌ای که شیطان در تئاتر واریتت، پول های جعلی پخش می‌کند، در نگاه اول مضحک است، اما در لایه‌ی زیرین، به بی‌ارزشی مادیات در جامعه‌ای فاسد اشاره دارد. 

خلق شخصیت‌های به‌یادماندنی

ولند (شیطان): ولند تجسم شر است، اما شرور کلیشه‌ای نیست. او با طنزی هوشمندانه و قدرت‌های فرابشری، فساد و دورویی جامعه را آشکار و نقش داوری بی طرف را بازی می‌کند. این شخصیت پیچیده، خواننده را وادار می‌کند تا درباره‌ی ماهیت خیر و شر بیندیشد. 

بهیموت (گربه سخنگو): یکی از خلاقانه‌ترین شخصیت‌های رمان است که با رفتارهای مضحک و غیرقابل پیش‌بینی‌اش، ابعاد سوررئالیستی داستان را تقویت می‌کند.

پونتیوس پیلاطس: شخصیتی انسانی و تراژیک که درگیر وجدان و مسئولیت خود است. او نماد کشمکش‌های اخلاقی در هر عصر و زمان است. 

زبان و سبک های متنوع "مرشد و مارگریتا"

بولگاکف از زبان و سبک‌های مختلف برای روایت داستان‌های سه‌گانه‌اش در "مرشد و مارگریتا" بهره گرفته است: 

در بخش های مربوط به مسکو، از زبانی طتزآلود، گزنده و پر از کنایه استفاده کرده‌است.

روایت عشق مرشد و مارگریتا، لحنی شاعرانه و احساسی دارد. 

داستان پونتیوس پیلاطس، به سبکی شبه کتاب مقدس و رسمی نوشته‌شده‌است. 

فیلم “مرشد و مارگریتا” به کارگردانی مایکل لاکشین (2023)

 

سوررئالیسم، تخیل و خلاقیت

عناصر سوررئالیستی در رمان جاودانه بولگاکف، یکی از نقاط قوت آن است. او واقعیت و خیال را به گونه‌ای درهم می‌آمیزد که مرز میان این دو محو می شود. صحنه‌ی پرواز مارگریتا برفراز مسکو، یکی از زیباترین لحظات سوررئالیستی رمان است. 

نقد اجتماعی و سیاسی  

بولگاکف با استفاده از طنز و استعاره، نقدی تند و زیرکانه از فضای استالینیستی شوروی ارائه می‌دهد. بسیاری از وقایع و شخصیت‌ها به وضوح نمادهایی از فساد، بوروکراسی و سرکوب هستند. 

پیوند ادبیات و فلسفه

رمان مملو از تأملات فلسفی و یکی از محورهای اصلی آن، مسأله‌ی حقیقت است. بولگاکف با نقل‌قول‌های فلسفی از گفتگوهای یسوعا و پونتیوس، اندیشه‌های عمیقی درباره اخلاق، آزادی و مسئولیت ارائه می‌دهد. 

پایان‌بندی چندگانه و تأثیرگذار

بولگاکف به‌جای یک پایان مشخص، چند پایان متفاوت را در اثر خود گنجانده‌است: 

نجات مرشد و مارگریتا توسط شیطان.

بخشایش پونتیوس پیلاطس و رهایی او. 

بازگشت نظم به مسکو. 

 

مرشد و مارگریتا شاهکاری است که ترکیب هنرمندانه‌ی واقعیت و فانتزی با مفاهیم فلسفی و اجتماعی را ارائه می‌دهد. این اثر با بهره‌گیری از مهارت‌های تکنیکی بولگاکف در داستان‌گویی پیچیده، خلق شخصیت‌های منحصربه‌فرد و استفاده از نمادگرایی عمیق، خوانندگان را به تأمل درباره مسائل انسانی و اخلاقی دعوت می‌کند و پس از گذشت سال‌ها، همچنان اثری جاودانه و الهام‌بخش باقی مانده‌است. 

 

درصورت تمایل به خرید اینترنتی کتاب، و تهیه‌‌ی دیگر کتاب های داستان جهان، به سایت زی‌مون مراجعه نمایید.