آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
مرگ را با تو سخنی نیست
امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
شعر جهان
قیمت محصول:
45,000 ریال
موجود نیست
درباره مرگ را با تو سخنی نیست:
درباره کتاب:
اریش فرید شاعری آلمانیزبان، یهودی نسب و اتریشیتبار است که بیش از نیمی از زندگی خود را در غربت سپری کرد. در شهر وین چشم به جهان گشود؛ به سال 1921 میلادی. رویدادهای دوران کودکی و نوجوانیاش، از همان آغاز زندگی، سرشت و سرنوشت او را رقم زدند. او خود درباره حوادث ناخوشآیند و دردآور سال های نوجوانیاش بسیار نوشته و شعرهایش نیز بهگونهای زندگی نـامه ی اوسـت که با جست و جو و کاوش در آن ها به مسـیر زندگی و رویدادهای تاریخی مهمی می توان پی بُرد که برای او و همنسلانش سرنوشت ساز بوده است. به تدریج محدودتر می شود. سرانجام در ماه مارس سال 1938 میلادی با ورود نیروهای نظامی آلمان به اتریش، این کشور به طور علنی اشغال و به آلمان ملحق می شود. چند روز از اشغال وین و رژه سربازان آلمان از جلو هیتلر نگذشته بود که اریش جوان که در آن هنگام 17 سال بیش نداشت، دوستان دبیرستانی خود را که همه یهودی و یا ضدفاشیست بودند، گرد می آورد و آنان را به همکاری و مبارزه علیه نازی ها دعوت می کند. به این ترتیب گروه مقاومت کوچکی از جوانان یهودی و ضدفاشیست وینی سازمان داده می شود. از جمله فعالیتهای این گروه تلاش برای جمعآوری و مخفی کردن کتاب هایی بود که فاشیستها آن ها را «کتب مضر» می خواندند و طی مراسمی که «جشن کتابسوزان» خوانده می شد در میادین شهرها می سوزاندند. این گروه شب نامهها و اعلامیههایی نیز در سطح شهر وین پخش می کرد و در همین شب نامهها بود که نخستین بار شعرهایی از اریش فرید انتشار یافت که بیشتر جنبه تهییجی داشت و با هدف برانگیختن مردم و دعوت از آنان برای ایستادگی و مقاومت در برابر اشغالگران سروده شده بود.
تحت تعقیب و ایذاء و آزار قرار گیرند، به اتفاق 30 تن از خویشاوندان آشنایان شان در قهوهخانهای گرد هم می آیند تا راه گریزی بیابند و به گونهای از این معرکه جان سالم به در برند. ولی وقتی پیشخدمت قهوهخانه از موضوع گفت وگوی آنان آگاه می شود، مأموران امنیتی را خبر می کند. همه حاضران در جلسه دستگیر و در همان روز به جرم توطئه علیه حکومت به زندان محکوم می شوند. یک ماه بعد از این واقعه، اریش فرید جسد نیمه جان پدرش را در راهرو خانه می یابد. «هوگو فرید» در همان شبِ 24 ماه مه سال 1938 میلادی، بر اثر جراحات ناشی از شکنجههای «گشتاپو»، پلیس مخفی رایش سوم، جان می سپارد. مادرش که به پنج سال زندان محکوم شده بود، بعد از شش ماه از زندان رهایی می یابد. حادثه جان گداز قتل پدر، اریش هفده ساله را شدیداً متأثر و عمیقاً دگرگون می سازد. او سال ها بعد ضمن گفت وگویی درباره تأثیر این وقایع می گوید: «بعد از ورود نیروهای آلمانی به وین و قتل پدرم، مصمم شدم تا اگر جان از این معرکه به در بردم، راهی را در پیش گیرم که پدرم در سال های پایانی عمرش بیهوده کوشید تا آغاز کند؛ نویسندهای بشوم که علیه فاشیسم، نژادپرستی ، ظلم و ستم و سرکوب و آواره گی انسان های بی گناه قلم می زند.» سوگندی که اریش فرید تا پایان عمر به آن وفادار ماند.